دل به دنیا و امورش بسته‌ایم. ظواهر جهان محسوس و مادی ما را آن چنان مشغول به خود کرده است که مرگ را از یاد برده‌ایم. اگر حاجت و آرزویی داریم که بسیار داریم مربوط به امور دنیایی است.

به کدام سمت می‌رویم؟

در آیات قرآن کریم و روایات معصومین درباره بی ارزشی (بی‌ارزش‌تر از پر پشه و...)، کوتاهی زندگی در دنیا و... بسیار آمده است. میدانیم اما باور قلبی نداریم. صبح تا شام در فکر تأمین نیازهای جسممان هستیم، اما نگرانی برای تأمین نیازهای واقعی یعنی نیازهای روحمان نداریم. انتظاراتمان زیاد است. 

انتظاراتمان متناسب با ظرفیت‌ها و استعدادهایمان نیست. قانع نیستیم. برای خود شأنی فرضی قائلیم. خانه‌های بزرگ‌تر یا منزلی در فلان نقطه شهر طلب می‌کنیم. می‌خواهیم مدل و نوع ماشینمان را ارتقاء دهیم. همین طور گوشی تلفن همراهمان و... . 

با روش‌هایی به مسئولیت‌هایی دست می‌یابیم و برای حفظ آن از همان روش‌ها و روش‌های دیگر استفاده می‌کنیم. شاید تشنه خدمتیم. دوست داریم در نزد دیگران مشهور شویم، مطرح شویم. درس می‌خوانیم تا مدرک بگیریم، می‌خواهیم مدارج بالاتر را طی کنیم تا جایگاه اجتماعی بهتری کسب کنیم؛ حقوق بیشتر دریافت کنیم و... به دنبال جمع آوری و ذخیره‌سازی بیشتر پول‌هایمان در حساب‌های بانکی هستیم. و... .

شیطان راهنمای دنیاطلبی 

شیطان همان که با تکبر و غرور از درگاه خداوند خارج شد (سوره اعراف آیه 13) و گفت یقیناً من کارهای زشت را در زمین زینت می‌دهم و همگی را به جز بندگان مخلص، گمراه خواهم ساخت (سوره حجر آیات 39 و 40). آیا به سراغ ما نمی‌آید. با وسوسه‌های متنوع در تمام مراحل زندگی می‌آید. 

با خیالات باطل می‌آید و از روش‌های مختلف برای بیراهه رفتن استفاده می‌کند. این جاست که خیلی از گفتار، اعمال و رفتار ما موجه جلوه می‌کنند. این جاست که غافل از یاد خدا می‌شویم، نافرمانی‌اش را می‌کنیم و همه و همه مجالی را برای شناخت آن یگانه عالم فراهم نمی‌آورد.

بیشتر بخوانید :

کمک‌هایی که به هدف نمی‌خورند.!

حرکت به سوی تعالی

اندکی با خودمان تأمل می‌کنیم، این که چه ویژگی‌ها یا صفاتی انسان را از سایر جانداران متمایز می‌کند؟

صفت‌های خوب، زشت، نواقص و کاستی‌هایمان چیست؟

روح و استعدادهایمان چقدر تربیت یافته‌اند و رشد آنها تا کجاست؟

و...

آن هنگام که امیدها از همه علت‌ها، وسایل، اموال و امکانات، انسان‌ها و... قطع و بریده می‌شود، با توجه قلبی به آفریدگار بی‌همتا و واگذاشتن کار به آن بی‌نیاز مطلق دل آرام می‌شود.
آن هنگام است که تردیدها و دو دلی‌ها و چند دلی‌ها، دل مشغولی‌های ذهنی و فکری که ارمغانی چون ناراحتی و رنج ندارند همگی به یقین و باور قلبی به آفریدگار یکتا تبدیل می‌شود و گشایشی ورای تصور حاصل می‌شود.

چه وظایفی برای رسیدن به آرامش داریم؟

ضروری است این یقین و باور را حفظ کنیم و همواره سعی کنیم به مراتبش اضافه کنیم، اما چگونه؟ به نظر می‌رسد پاسخش را باید در وظایف انسان در دنیا جستجو کرد.

1. عبادت و اطاعت

 خداوند تبارک و تعالی در سوره ذاریات آیه 56 می‌فرماید:

«من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند»

عبادت همان اطاعت است، فرمان‌بری و مطیع فرمان کسی که خالق جهان است؛ بنابراین وظیفه انسان اطاعت خدا را کردن است و این حاصل نمی‌شود مگر با یاد خدا بودن در هر زمان و مکان و عمل به دستورات الهی.

2. انجام فریضه

در کنار عمل به دستورات الهی هم چون به‌پاداشتن نماز، روزه، خمس و... متفکر شهید استاد مطهری در [کتاب سیری در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاک خدایی توأم باشد عبادت است. لهذا درس‌خواندن، کار و کسب کردن، فعالیت اجتماعی کردن اگر لله و فی الله باشد عبادت است.»

و نیز در همان کتاب متفکر شهید اضافه می‌کنند: "عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن وجدان مذهبی انسان را پرورش می‌دهد، میل و رغبت به کار نیک را افزون می‌کند و از میل و رغبت به شر و فساد و گناه می‌کاهد؛ یعنی تیرگی‌های ناشی از گناهان را زایل می‌گرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می‌سازد"

3. کمک به محرومان

حرکت در مسیر اطاعت انسان را در مسیر انجام کارهای نیک و شایسته قرار می‌دهد و با عنایت و توفیق الهی انسان می‌تواند منشأ خیررسانی به دیگران باشد. مسیر اطاعت به ما می‌گوید مشکل، گرفتاری و رنج دیگران می‌تواند مشکل ما یا نزدیکانمان باشد. دیگر بی تفاوت از کنار مسائل و مشکلات دیگران عبور نمی‌کنیم. بدون تردید ما هم وظایفی در حد توان و بضاعت خود داریم.

نمونه‌های کمک کردن به دیگران بسیار بسیار و در جای جای زندگی روزانه‌مان به چشم می‌خورد. کمک‌های مالی به صورت مستقیم و غیرمستقیم متناسب با توانایی مالی و بضاعتمان، آگاه‌سازی، مشاوره عالمانه، فعالیت داوطلبانه، گاهی محبت خالصانه هدیه می‌دهیم و... .

باور داریم همه اموال و داشته‌هایمان را خدای حکیم به ما عطا فرموده و ما در آن ملکیتی نداریم. امانت است و امانت را آن جا که خدا دستور داده می‌دهیم.

این جاست که قلب آرام می‌شود و رضایت خاطر و اطمینان قلبی پدید می‌آید.