کافی است با حس جلب ترحم نگاهی هم به شما بکند و شما بگویید “هی خدا” و با همین جمله برای این که رونقی به کاسه خالی مرد بدهید، یک اسکناس نسبتاً درشت تقدیمش کنید.
کمکی به هدف نخورده و تکرار شونده!
یک صبح سرد پاییزی در حال تردد در شهر هستید و چشمتان به مردی میخورد که با حالت غریبانهای در این هوای سرد و نمناک گوشهای نشسته و یک کاسه که چند عدد سکه و یک اسکناس متلاشی خرد در آن پیدا میشود را جلوی پایش گذاشته. احتمال این که یک دست یا یک پا و یا یک چشم نداشته باشد هم زیاد است.
خلاصه بد وضعیتی است. کافی است با حس جلب ترحم نگاهی هم به شما بکند و شما بگویید “هی خدا” و با همین جمله برای این که رونقی به کاسه خالی مرد بدهید، یک اسکناس نسبتاً درشت تقدیمش کنید و او احیاناً کلی دعا کند که پادشاه هفت آسمان بشوی و سلامت باشی و ...
این چند سطر اتفاقی است که بارها و بارها در خیلی جاهای شهر دیده میشود. از تقاطعها شلوغ گرفته تا چهارراهها و مترو و میدان و… اما هیچکس به این اتفاق روزمره و البته به عواقب آن دقت نمیکند.
شده از خودمان بپرسیم که هزارتومانی و دو هزار تومانی که در کاسهی این مرد یا زن متکدی گذاشتیم، چرا هیچوقت ته کاسه نیست و همیشه همان سکه و اسکناس پاره است که ته کاسهی متکدیان مظلومنمایی میکند؟ یا شده از خودمان بپرسیم که این همین اسکناسها روزانه چه عددی میشود؟ یا چرا مشکل این گداها هیچوقت حل نمیشود؟
چرا هر کمکی پسندیده نیست؟
باید قبول کنیم که در اکثر قریب به اتفاق موارد ما فریب میخوریم. ما با نیت خیر و با حس ستودنی کمک به هم نوع مرتکب کار اشتباهی میشویم. فریب چشمها و دست و پای مصنوعی متکدیان حرفهای را میخوریم. جالب اینجاست که اکثر مواقع حتی میدانیم که شخصی که همیشه در محوطه فلان میدان تکدیگری میکند از حرفهایترینهاست. اما باز حریف احساساتمان نمیشویم.
از درآمد متکدیان خیابانی چه می دانید؟!
چند وقت پیش بود که خبر رسید متکدیان تهرانی به طور متوسط ماهیانه ۱۵ میلیون تومان درآمد دارند. خبر مشابهی هم از اصفهان رسید که متکدیان اصفهانی ساعتی ۷۲ هزار تومان درآمد دارند.
گرچه این خبرها به خودی خود ناراحتکننده است؛ اما وقتی ناراحتکنندهتر میشود که یکی از مسئولین شهرداری عنوان میکند که بیش از نیمی از همین متکدیان “ثروتمند” هستند. و این قضیه وقتی تبدیل به فاجعه میشود که خبر میرسد تنها در شهر تهران ۱۵ هزار خانه پلاک آبی داریم؛ یعنی خانوادههایی که به معنای واقعی کلمه محتاج نان شب هستند.
برای مطالعه :
کمک به افراد بینیاز یا مورددار
حالا با یک مقایسه منطقی به عمق اشتباه خودمان پی میبریم. دقیقاً ما هستیم که موجبات درآمد میلیونی متکدیان را فراهم میکنیم و باز هم ما هستیم که خبر از ۱۵ هزار خانواده پلاک آبی نداریم.
خانوادههای پلاک آبی سراسر شهر تهران که هیچ، خبر از همسایهی خود نداریم. به جای این که مبالغ و هزینههای خیریه خود را به شخص و محل مناسب برسانیم به افرادی میرسانیم که عملاً هیچ فایدهای برای جامعه ندارند. و فقط به وسیله سوءاستفاده از عواطف من و شما روزگار میگذرانند. به نوعی این افراد مانعی هستند در راه کمکرسانی به محرومین واقعی. علاوه بر این منشأ بسیاری از مشکلات دیگری هم هستند.
بسیاری از متکدیان سطح شهر معتاد هستند، بسیاریشان مسائل و مشکلات دیگر دارند که بماند! جالب اینجاست که هزینهی مواد مخدر و خلافشان را عملاً ما تأمین میکنیم و در دل خودمان فکر میکنیم که چه کار خیری کردیم! البته در قسمت اول ماجرا که نیت خیر و انسان دوستانه مردم میباشد شکی نیست، اما باید دید همین مبالغ و هزینهها در نهایت چه میشود.
کمک ما به کودکانی که در خیابانها میچرخند و گاهاً التماسمان میکنند، منجر به چه چیز میشود؟ مشکلات زندگیشان را حل میکند یا باعث گرم شدن بازار خرید و فروش کودکان خیابانی میشود؟ کمک ما به زنانی که گاهاً با کودکان شیرخوار خود در سطح شهر گدایی میکنند منجر به چه چیزی میشود؟ آیا اوضاع کودک را بهتر میکنیم یا فقط باعث دردسر بیشتر برای او میشویم.
سخن آخر؛ کمک اصولی به نیازمندان
سخن این مقاله این است که اگر تیری به سوی هدف پرتاب میکنیم، تا جایی که میتوانیم درست نشانه بگیریم و تمام دقت خود را صرف کنیم و بعد توقع داشته باشیم که به هدف بنشیند. نه این که درست برعکس هدف نشانه بگیریم و توقع اصابت داشته باشیم.
حل و فصل بسیاری از مشکلات جامعه نیاز به همت مسئولین و دستاندرکاران دارد؛ اما بسیاری از مشکلات را هم میتوانیم خودمان حل کنیم. برای حل مشکل متکدیان و جمع شدن بساط این سوء استفاده از احساسات مردم، فقط کافی است در عادات خودمان بازنگری کنیم.
در یک کلمه به متکدیان خیابانی پول ندهیم. به جای متکدیان خیابانی به نیازمندانی که میشناسیم و یقین داریم که به این مبالغ نیاز جدی دارند کمک کنیم. از اقوام و آشنایان و همسایگان خودمان شروع کنیم. اگر هم کسی را نمیشناسیم کمی وقت بگذاریم و پیدا کنیم.
این طور افراد نایاب و پیدا نشدنی نیستند. هفته پیش مرکز آمار ایران اعلام کرد که ایرانیها به طور میانگین فقط روزی سه دقیقه برای امور خیر وقت میگذارند، بد نیست برای رفع نیاز از همنوعان خودمان کمی وقت بگذاریم.
چقدر توصیه از سمت بزرگان دین و فرهنگ داریم که برای کار خیر وقت بگذارید؟ چرا به این توصیهها عمل نمیکنیم و رسماً درگیر زندگی روزمره شدیم و با همان هزار تومانی که آن هم به اشتباه به متکدی حرفهای میدهیم خیال میکنیم تکلیف خودمان را انجام دادیم.
بیشتر بخوانید :
با همهی این اوصاف بازهم اگر شرایط زندگیمان طوری است که نمیتوانیم برای مسائل خیریه وقت بگذاریم، به متولیان این امر از کمیته امداد تا بهزیستی و نهادهای دولتی گرفته تا نهادهای غیردولتی معتبر اعتماد کنیم.
البته در همین قسمت نیز مراقب باشیم که فریب مؤسسات غیر مجازی که دقیقاً هم خون متکدیان خیابانی هستند را نخوریم. یک جامعه زمانی میتواند مترقی و پیشرفته باشد که تکتک اعضای آن دنبال رشد و ترقی و اصلاح اشتباهات گذشته خود باشند.
دیدگاه خود را بنویسید