سؤالی که میخواهم مطرح کنم این است که آیا کنشهای داوطلبانه به کسانی که این فعالیتها را انجام میدهند کمکی میکند یا نه؟
سپس از این دیدگاه دفاع میکنم که کسانی که این فعالیتها را انجام میدهند چه بهصورت سازمانیافته و رسمی و چه بهصورت سازماننیافته و غیررسمی و چه فعالیتهای داوطلبانه کلاسیک یا سنتی که بهصورت موقوفات یا فعالیتهای مذهبی است یا فعالیتهای داوطلبانهای که بهصورت مدرن است و لزوماً هم به یک مذهب خاص یا حتی به یک سازمان خاص مربوط نباشد.
پیش از آنکه به کمک و سودمندی برای دیگران محدود شود و بیش از آن، سودمندیش برای خود افرادی است که درگیر این نوع فعالیتها میشوند.
انگلیسیها مثلی دارند که میگویند، "کار داوطلبانه، شخصیت ما را میسازد". این مثل امروزه در تحقیقات انبوهی که انجامشده اثباتشده است؛ واقعاً کار داوطلبانه، کار خیر و کنش مبتنی بر انتخاب و عشق، فعالیتی است که سودمندی آن از جهات مختلف به کسانی که در این نوع فعالیتها مشارکت میکند، میرسد؛
به لحاظ اخلاقی، روانشناختی و اجتماعی و حتی به لحاظ اقتصادی و سیاسی پیامدها و سودهایی دارد که بسیار بیشتر از سودی است که برای دریافتکنندگان این خدمات هستند.
من میخواهم این بعد را باز میکنم و بگویم چه رویکرد ما سنتی و چه رویکرد ما ارزشهای مدرن باشد نتیجه یکی است، در هر دوی آنها فرد ارائهکننده خدمات، رشد میکند و متحول میشود.
بخش اول رویکرد نظری: پاسخ به نیازهای وجودی
فعالیتهای داوطلبانه با هر بنیان فلسفی و در هر چشمانداز فرهنگی که صورت بگیرد، بههرحال بخش وسیعی از نیازهای وجودی انسان را پاسخ میدهد. منظور از نیازهای وجودی نیازهایی است که مربوط میشود به خود انسان، یعنی چه؟
مثلاً نیازهایی که روانشناسان انسانگرا مثل آبراهام مازلو مطرح میکنند، مانند خودتحققبخشی، احترام، دوستداشتن و دوستداشته شدن یا نیاز به خودشکوفایی؛ یا اگر بخواهیم از منظر وجودگرایانی مانند اریک فروم، هایدگریها و مرلوفونتی نگاه کنیم، کاری که فعالیتهای داوطلبانه انجام میدهد پاسخ به نیاز اصلی انسان، برای انسان بودن است. وقتی از کلمه فردیت صحبت میکنم این معنا مورد نظر است؛ منظورم خودشیفتگی، خودخواهی یا خودمحوری نیست.
برای مطالعه :
وقتی از منظر وجودی به انسان نگاه کنیم، باز میبینیم که فعالیت داوطلبانه یکی از بهترین و یکی از بیبدیلترین راهبردها برای تأمین نیازهای وجودی ماست و به همین دلیل انسانها به مقداری که بالغتر میشوند گرایش و تمایلشان به فعالیتهای داوطلبانه افزایش پیدا میکند.
به همین دلیل است که امروزه در جهان، مسأله فعالیتهای داوطلبانه بهعنوان یک رکن بزرگ در سیاستگذاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به حساب میآید.
کنش داوطلبانه، معنای درونی ما
شما حتماً چارلز تیلور فیلسوف اخلاق کانادایی را میشناسید، از اسطورههای فلسفی معاصر ماست که در قید حیات هم هستند، تیلور در دیدگاهی استدلال میکند، آن چیزی که به انسان کمک میکند تا بتواند یک زندگی فضیلتمند و اخلاقی داشته باشد، اصالت است و اصالت را در ندای درون یا بهاصطلاح وجدان درونی ما میداند.
اگر کسی به ندای درونیاش و به مسیر زندگی، سنت، تاریخ، فرهنگ، سرزمین و تبار خودش هوشیار باشد، آنجا خویشتن انسان ظاهر میشود، آنجاست که ما انسان بودن را احساس میکنیم؛ چون انسان بودن پیش از آنکه یک بحث فلسفی یا نظری پیچیده باشد یک احساس است، یک تجربه است، یک امر خیلی ساده است، امری است که مال همة آدمهاست نه فقط مال فیلسوفها، هر انسانی میتواند این نیاز به معنا یا این حس بودن را در لحظههای مختلف زندگی خودش تجربه بکند.
فعالیتهای داوطلبانه یک راهبرد انسانی است برای درک معنایی که وجود را شکل میدهد، فعالیتهای داوطلبانه راهبرد همگانی است برای تفسیر زندگی، نوعی فلسفه است. فلسفه ای که بدون رفتن به مدرسه و بدون خواندن فلسفه اتفاق میافتد چون کار داوطلبانه و عاشقانه کردن، یک تجربه است.
فعالیت داوطلبانه کردن اتفاقاً به همین دلیل ساده که ما منفعت را موقتاً در پرانتز میگذاریم، نه اینکه به منفعت نمیرسیم، نه اینکه به قدرت نمیرسیم، نه اینکه این فعالیت هیچ شکلی از منفعت و قدرت را تولید نمیکند، اما یک روش انسانی است که با آن قدرت در خدمت ماست نه ما در خدمت قدرت، منفعت در خدمت انسان است نه انسان در خدمت منفعت.
اما در اینکه کدام در خدمت کدام است؟ اینکه بودن انسان در خدمت داشتنهای ماست یا برعکس داشتنهای ما در خدمت بودنهای ماست؟ مقدار ثروت ما نیست که شیوه نگاه ما را تعیین میکند، بلکه جهت معنابخشی ما به کالا یا ثروت شیوه نگاه را تعیین میکند. ممکن است یک انسانی فقیر باشد، اما نگاهش به زندگی بر نگاه وجودی یا بودن بنا شده باشد و برعکس ممکن است انسانی خیلی ثروتمند باشد ولی ثروتش در خدمت بودن او باشد.
بنابراین فعالیتهای داوطلبانه شیوه متفاوتی از مواجهه با قدرت و ثروت را ایجاد میکند، آن شیوه متفاوت این است که انسان داوطلب، انسان خیّر عامداً و آگاهانه نسبت خودش از انجام کار داوطلبانه را عشق میگذارد، عشق به همه ارزشهای الهی و انسانی.
داوطلب؛ تولیدکننده قدرت
انسان داوطلب اتفاقاً قدرت تولید میکند، چون در دیگران نفوذ میکند و کاریزما پیدا میکند، فارغ از اینکه اصلاً او نیتاش این بوده یا نبوده باشد. نفس فعالیت داوطلبانه یک نوع کنش قهرمانانه است، یک نوع از خودگذشتگی و یک نوع گوهر ناب انسانی است که همه ما بهطور طبیعی یا فطری مشتاق آن هستیم.
به همین دلیل سازمانها یا انسانهایی که این فعالیت را انجام میدهند در هر سطحی که باشد، یک نوع نیروی انسانی و انرژی عاطفی تولید می کنند که جاذبهاش دیگران را وادار میکند به احترام و بزرگی از او یاد کنند، دوستش بدارند و به آن توجه کنند.
این توجه کردن و دوست داشتن شکلی از قدرت است او میتواند چیزی را تقاضا کند جامعه از او اطاعت میکند، انسانها به احترامِ سخنِ او فعالیتی را انجام میدهند.
داوطلبی؛ تبادل کالا
فعالیت داوطلبانه در یک زمینه مادی صورت میگیرند، چه بازار باشد، چه آموزش؛ چه خدمات باشد چه صنعت، هر جایی که قرار گیرد شکلی از مبادله کالا رخ میدهد، به همین دلیل فعالیت داوطلبانه یک فعالیت مادی هم هست، اما نکته این است، انسانی که فعالیت داوطلبانه انجام میدهد مستقیم با این قدرت و ثروت ارتباط برقرار نمیکند، یک حایل معنایی و اخلاقی بین خودش با قدرت و ثروت ایجاد میکند، حایل و حجابی که باعث میشود، فساد سیاسی و اقتصادی، هژمونی پول و قدرت نتواند روی او اثر کند، انگار یک رویینتن میشود. انسان داوطلب رویینتنی که قدرت و ثروت را تولید میکند بدون آنکه دچار مضرات قدرت و ثروت، آن چیزی که در علوم اجتماعی به آن میگوییم کالاییشدن یا شیءوارگی شود.
فعالیت داوطلبانه؛ سیاست فرهنگی
اگر از منظر وجودی به دنیا نگاه کنیم، یعنی اینگونه فرض کنیم که انسان اشرف مخلوقات است و قرار است رشد کند تا انسان شود، بهترین راهبردی که برای سیاست اجتماعی و سیاست فرهنگی میتوان ارائه کرد همین گسترش فعالیتهای داوطلبانه است.
به همین دلیل است که دولتها دیگر فعالیت خیریه و داوطلبانه را بهعنوان یک امر مذهبی، یک استثنا، فعالیتی تفننی یا فعالیتی که بعضیها بر اساس حس فداکاری انجام میدهند، در نظر نمیگیرند؛
بلکه بهعنوان یک سیاست عمومی بکار میگیرند تا همه مردم بتوانند به شکلهای مختلف، زندگیشان را بهعنوان یک نوع شیوه، بر اساس شیوه زندگی داوطلبانه، بنیان گذارند. یعنی داوطلبانگی قاعده زندگی باشد و آنچه که غیر از آن هست استثنا شود.
ایمان و عشق
در بحثهای تیلور نکته ظریفی وجود دارد، تیلور میگوید که اگر بپذیریم که مهمترین پیام دنیای مدرن تصدیق زندگی است، تصدیق اینکه باید زندگی کرد، انسانها باید لذت ببرند، باید از دردها و رنجها پرهیز کنند؛ اما این تأیید و تصدیق زندگی چگونه میتواند اتفاق بیفتد؟ چگونه ما میتوانیم ضمانت کنیم که رنج آدمها کم شود؟ چگونه میتوانیم ضمانت کنیم که آدم تبدیل به گرگ نشود، در این دنیای بیرحم سرمایهداری و این هژمونی پول چطور میشود تضمین کرد؟ تیلور معتقد است چیزی که ما احتیاج داریم، همچنان ایمان است. ایمان و عشق یک انرژی عاطفی پایانناپذیر هستند.
یکی از مهمترین ویژگیهای وجودی فعالیت داوطلبانه همین مؤلفه ایمان و عشق است که وقتی شروع میشود، بهطور تصاعدی خودش را رشد میدهد، یعنی انسانهایی که در فعالیتهای داوطلبانه مشارکت میکنند از یک کار کوچک شروع میکنند بعد لذت و حلاوتی را تجربه میکنند که به طرز باورنکردنی دیگر از آن بیرون نمیآیند.
برای آنهایی که درگیر نیستند گاهی تعجبآور است که چطور یک انسان دارایی، زمان یا توان جسمیاش را به اینکه مثلاً دانشجویانش یا همسایگانش یا اقوامش یا مردی از ملتهای دیگر را کمک کند، اختصاص داده است. مطالعات نشان میدهد که یک لذت انسانی در این کار هست، اصلاً من به مسئله پاداش اخروی و مسأله ثواب کاری ندارم آن جای خودش.
کنش داوطلبانه در نگاه نظریات
یک گزارشی میخواندم در مجموعه کارهای فعالیتهای داوطلبانه، این گزارش نظریههای مختلف علوم انسانی، اجتماعی از قبیل نظریه پدیدارشناسی، نظریه یادگیری اجتماعی، نظریه مبادله، نظریه تضاد، نظریه نظم اجتماعی، نظریه ساختارگرایی، نظریه کارکردگرایی و نظریههای متعدد دیگر را بررسی کرده بود تا توضیح دهد که فعالیت داوطلبانه یک رفتار انسانی است که از هر چشمانداز نظری که نگاه کنیم قابل تفسیر و توضیح است.
دانش کنش داوطلبانه در ایران
من فکر میکنم ما هنوز در مراحلی هستیم که باید چشماندازهای کلی را بحث کنیم، در دانش فارسی که حداقل من جستوجو کردم راجع به فعالیتهای داوطلبانه بسیار فقیر هستیم در حدی که ما هنوز باید مفهومسازی کنیم، با مفاهیم کلی آشنا بشویم، چشماندازهای کلی را بشناسیم تا برسیم به مرحلهای که بخواهیم دقیقتر این فعالیت را از منظر نظریههای مختلف جداجدا بحث کنیم.
برخلاف بحثهای دیگر که در علوم اجتماعی میکنیم که بیشتر دنبال مسألهشناسی و آسیبشناسی و دنبال فهمیدن محض هستیم، بحث فعالیتهای داوطلبانه و فعالیتهای خیریه و یک راهحل انسانی، یک شیوه سازماندهی اجتماعی و یک راهبرد وجودی است.
بخش دوم: رویکرد تجربی، ارائه یک گزارشی تجربی
مقالهای با عنوان «تأثیرات فعالیت داوطلبانه بر روی داوطلبها» را ارائه میدهم که توسط جان ویلسون و مارک موزیک نوشته شده است و در مجلهای به نام حقوق و مسائل معاصر منتشر شده است. این مقاله مجموعه وسیعی از گزارشهای تحقیقاتی را از سراسر دنیا مطالعه کرده تا بگوید که فعالیتهای داوطلبانه چه تأثیراتی روی آدمهایی که این فعالیتها را انجام دادهاند گذاشته است. من آمار و اطلاعاتش را نمیخوانم، خیلی جزئیات دارد ولی بسیار خواندنی است، درواقع طبقهبندی فوقالعاده ارزشمندی را از انواع تأثیرات فعالیتهای داوطلبانه ارائه کرده است.
رضایت از زندگی
مطالعات نشان میدهد اکثر کسانی که فعالیت داوطلبانه انجام میدهند، راه مناسبی برای نیل به رضایت از زندگی و رضایت فردی یافتهاند. آدمهایی که در کارهای داوطلبانه وارد میشوند چه سازمانیافته، چه غیرسازمانیافته فرض کنید که یک کارمند در شهرداری یا یک معلم در مدرسه یا یک استاد در دانشگاه هرکس هر جایی که هست اگر تلاش کند، کار را درست انجام بدهد حتی بیش از آنچه از او انتظار میرود انجام دهد این انتخاب داوطلبانه به او حس رضایت از زندگی میدهد و دادههای تجربی نشان میدهد، کسانی که وارد فعالیت داوطلبانه شدهاند بیشترین رضایت زندگی و رضایت فردی را دارند.
مشارکت سیاسی
کسانی که در فعالیتهای خیریه و عمومی مشارکت فعال دارند سهم و مشارکت جدی در حوزه سیاسی پیدا میکنند. یعنی افرادی که وارد فعالیتهای عمومی میشوند حالا مثلاً در مورد محیطزیست یا هرجای دیگر، بهعنوان یک نوع فعال فرهنگی و اجتماعی عملاً درگیر مدیریت و زندگی سیاسی جامعه میشوند، عملاً از اعتبار و محبوبیت برخوردار میشوند، لاجرم احزاب و گروهها و بهاصطلاح جامعه باید آنها را ملاحظه کنند. یعنی انسانی که میخواهد به دیگران کمک کند، آنها را دوست میدارد و این دوست داشتن متقابل سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی ایجاد میکند.
یادگیری مدنی
کار داوطلبانه روش مؤثری برای یادگیری و کسب رفتارها و نگرشهای مدنی است. تحقیقات نشان میدهد داوطلبان منافع عمومی را بهعنوان هدف زندگی شخصی پذیرفتهاند، ببینید این یک نکته بسیار مهم است، اینکه انسان داوطلب در نتیجة فعالیت داوطلبانه خودش منافع عمومی را منافع خودش میبیند باعث میشود که فرد کمکم نگرشهای خودش را اصلاح کند.
رفتارهای مدنی بهتری پیدا بکند، باعث میشود که فرد در زندگی اجتماعیاش تبدیل شود به یک فرد یادگیرنده یعنی این نحوه داوطلبانه زیستن در تمام لحظههای زندگیاش جاری و ساری و همواره در حال یادگیری است. احساسها، تجربهها و رفتارها دائماً بر کلیت وجود او اثر میگذارند.
احساس مسئولیت
داوطلبان از آنجا که احساس مسئولیت شدیدی در زندگی شخصی خود میکنند، وارد فعالیت داوطلبانه شدهاند تا به دیگران کمک کنند. فردی که داوطلب میشود به مقداری که درگیری و مشارکتش بیشتر میشود نسبت به زندگی، خانواده و فرزندش هم حساستر میشود. چون وقتی که ما کار داوطلبانه میکنیم، درهرحال دغدغة وجودی انسانها را پیدا میکنیم.
درست است که میخواهیم به بیمار کمک کنیم ولی دغدغه انسان برایمان مطرح میشود؛ دغدغة بدن انسان، درد انسان، رنج انسان و سلامتی انسان. تحقیقات نشان میدهد که پیدا کردن این دغدغهها، باعث میشود نسبت به خودمان، سلامتی جسمی و روحی، تربیت فرزندانمان، نیازهای همسرمان و اعضای خانوادهمان حساس شویم. دادههای تحقیقات نشان میدهد افرادی که کارهای داوطلبانه میکنند نسبت به تمام ساختهای وجودی فردی و جمعی حساستر، آگاهتر، مسئولتر و نتیجتاً موفقترند.
نگرش مثبت به مسئولیتهای شهروندی
داوطلبان نگرش مثبتتری به مسئولیتهای شهروندی کسب میکنند و در عمل شهروندان بهتری میشوند. و نمونههای زیادی آورده است مثلاً از نظر اینکه آدمهای داوطلب، مشارکت بیشتری در انتخابات شوراهای شهر و ریاستجمهوری یا در کمپینهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی دارند، اینها واقعاً شهروند میشوند.
شهروند یعنی کسی که از یکجهت میآموزد که بیتفاوتی مدنی را داشته باشد یعنی در زندگی انسانهای دیگر فضولی نکند ولی از طرف دیگر میآموزد که چگونه نسبت به سرنوشت انسانهای دیگر احساس مسئولیت کند. اگر از من بپرسند که یکی از بزرگترین مسألههای جامعة الآن چیست؟ میگویم بحران مدنیت. ما ناگهان شهری و کلانشهری شدیم اما فرصت کافی برای اینکه زیستِ شهری پیدا کنیم و شهروند شویم را هنوز پیدا نکردهایم. یکی از راههایی که میتوانیم مردم را بهطور همگانی در فرایندهایی درگیر کنیم که شهروند شوند، گسترش فعالیتهای داوطلبانه است.
بیشتر بخوانید :
عوامل موثر بر مشارکت زنان در امور خیریه و مشارکتهای اجتماعی
نگاه دموکراتیک
داوطلبان نگرشها و رفتارهای دموکراتیکتری به دست میآورند، کسانی که فعالیتهای داوطلبانه دارند کمتر نگاه سلسلهمراتبی و تبعیضآمیز دارند. یکی از چیزهایی که ما رنج میبریم رفتارهای اختیارگرایانه است، اینکه هر کس برای خودش شاهنشاهی شده و دائماً نگاههای از بالا به پایین در شکلهای مختلف بازتولید میشود، مردان نسبت به زنان، پزشکان نسبت به بیماران یا استادان نسبت به دانشجوها، اشکال مختلف تبعیضهای قومیتی، جنسیتی و غیره.
کسانی که درگیر فعالیتهای خیریه و داوطلبانه میشوند، حس انسانیتری دارند، کمتر نگاه از بالا دارند و صداهای مختلف را میشنوند و درک میکنند، خطاهای دیگران را میفهمند، به دیگران حق میدهند که آدمها حق اشتباه کردن هم دارند. آدمهایی که فعالیتهای داوطلبانه میکنند با نگاه تسامح و نگاه اغماض میخواهند ستارالعیوب باشند. چیزی که انتظار دارند جامعه در مورد خودشان بکند خودشان با جامعه انجام میدهند.
کاهش رفتارهای ضداجتماعی
کار داوطلبانه باعث کاهش رفتارهای ضداجتماعی مانند اعتیاد به مواد مخدر، تخریب اموال عمومی و اشکال گوناگون جرائم میشود. کار داوطلبانه به موفقیتهای شغلی و حرفهای افراد کمک میکند.
وقتی انسان وارد شبکهای از فعالیتهای داوطلبانه میشود این شبکه چون خودشان اهل کمک هستند اشکال مختلف یادگیری را ایجاد میکنند و کمک میکنند تا افراد بتوانند از سلامت جسمی و روحی بهتری برخوردار شوند. کمک میکنند تا اطلاعات بیشتری پیدا کنند، طبیعتاً دست به هر فعالیت شغلی هم بزنند موفقتر خواهند بود.
کمکی اخلاقی و انسانی، نه سودطلبانه و غارتگرانه
همانطور که اشاره کردم هدف من این بود که بگویم فعالیتهای داوطلبانه چه سودی برای داوطلب دارد، هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ تجربی. بر اساس هر دوی اینها میتوانیم این نتیجه کلی را بگیریم که واقعاً داوطلبان بیش از اینکه به دیگران سود برسانند به خودشان کمک میکنند، کمکی اخلاقی و انسانی، نه سودطلبانه و غارتگرانه.
فعالیت داوطلبانه نوعی شیوه زندگی است که شخصیت ما را میسازد، شیوهای از زندگی که بدون ضربه زدن به دیگران و مهمتر دوشادوش دیگران رشد میکنیم. جملهای از زرتشت است که میگوید «خوشبخت کسی است که اطرافیانش خوشبختاند». معنای دیگر این جمله این است که حواسمان باشد که اگر به خوشبختی دیگران کمک نکنیم خود خوشبخت نمیشویم.
متأسفانه من تحقیقاتی راجع به ایران پیدا نکردم، که ببینم در [ایران تأثیر فعالیتهای داوطلبانه روی افراد چگونه است. ولی بهعنوان یک مردمنگار از روی زندگی شخصیام که در روستا بزرگ شدم، خانوادهام روستایی و مذهبی بودند میتوانم بگویم اساساً شیوه زندگی روستایی یک شیوه داوطلبانه است، آدمها به اشکال مختلفی درگیر فعالیتهای داوطلبانه میشوند.
یک نوع اقتصاد هدیه در آنجا حاکم است نه اقتصاد مبادله. به همین دلیل مادرم همیشه شاد و سرحال بود، با اینکه مثل همه مادرهای قدیمی سیزده چهارده فرزند به دنیا آورده بود که هفت هشتتای آنها از دنیا رفته بودند و ساختار زندگی سخت روستایی را داشت، ولی همیشه سرحال و خندان بود، چون نگاهش به زندگی، داوطلبانه و عاشقانه بود. بازهم از منظر مردمنگاری خودم میگویم، استادانی که کارشان را مسئولانه و عاشقانه انجام میدهند و حتی فراتر از مسئولیتهایشان کاری را انجام میدهند، آنها سرحالتر، فعالتر، و خلاقترند.
ولی وقتی نگاه میکنم به اطرافم میبینم، آنهایی که چرتکه دستشان گرفتند و برای هر فعالیتشان باید چند برابر آنچه کار میکنند پول بگیرند، آنهایی که نگاهشان تحت سیطرة هژمونی پول تعریف میشود، آنها افسردهترند، آنها زندگیشان بحرانیتر است.
به تعبیری که چارلز سیلور میآورد میگوید که دنیای سرمایهداری آدمها را بزدل بار میآورد، پول آدم را بزدل میکند، ترسو میکند و برعکس کار داوطلبانه آدم را شجاع میکند و من میتوانم بگویم در مورد دانشگاهیهایی که واقعاً با دانشجویانشان و همکارانشان داوطلبانه کار میکنند اینها آدمهای شجاعی هستند و شور و نشاط در چهره، کار و فعالیتهایشان پیداست.
من میتوانم در اطراف خودم نگاه کنم ببینم آنهایی که میآیند در این انجمنها مثل همین بنیاد آلاء فعالیت میکنند، اینها سرزندگی دارند. سرزندگی چیز کوچکی نیست که بهسادگی به دست بیاید اتفاقاً از معدود چیزهایی است که اصلاً نمیشود با پول خریدش.
باید به این داوطلبی فکر کنیم و امیدواریم که بنیاد آلاء و دوستانی که اینجا تشریف دارند کمک کنند که این داوطلبی را توسعه دهیم که راهش تولید دانش است، تجربه جهانی هم این را نشان میدهد، دانش بیشتری باید در مورد داوطلبی توزیع کنیم تا زبان داوطلبین را بفهمیم، تا گفتمان داوطلبی را بفهمیم تا بتوانیم به کمک مفاهیم بهتر و جدیدتر و بهروزتر خودمان را و دیگران را مجاب بکنیم.
دیدگاه خود را بنویسید