فعالیت‌­ها و کنش‌­های خیرخواهانه و نوع­‌دوستانه پدیده‌ه­ای جهانی و رایج بین تمامی آحاد انسانی است و نهادهای مربوط به امر خیر، در اکثر جوامع جهان یافت می­‌شوند و در هر جامعه متأثر از بستر اجتماعی و فرهنگی جامع‌ه­ای می­‌باشند که در آن رخ می‌­دهند.
به این ترتیب می‌­توان گفت که کنشگری در امور خیریه، از عقاید، ارزش­‌ها، باورهای مذهبی، فرهنگ، آداب و سنن، هنجارها و سایر مؤلفه­‌های فرهنگی و اجتماعی جوامع خویش اثر می­‌پذیرند و در نهایت در مصادیقی خاص جلوه و نمود پیدا می­‌کنند که مظهر و نمادی از ارزش‌­های همان جامعه می‌­باشند.

 به این ترتیب می‌­توان گفت که فعالیت­‌های خیرخواهانه، هم‌چنان که از ارزش‌­ها و باورهای زمینۀ اجتماعی خویش متأثر می­‌شوند و ظهور و بروز می‌­یابند، به همان میزان بر روی بستر اجتماعی جامعۀ خویش هم اثر می‌­گذارند و آن را تا حدی دگرگون می‌­سازند. در این معنا کنشگری در امور خیریه، نوعی از کنش اجتماعی مبتنی بر مشارکت اجتماعی به حساب می‌­آید.

دیدگاه‌های کنش‌‌های جمعی

جوامع مختلف با توجه به انبوه فعالیت­‌های خویش، نیازمند کنش جمعی شهروندان و گروه‌­های مختلف اجتماعی هستند. کنش‌­های جمعی از این حیث دارای اهمیت می‌­باشند که در حقیقت پیوند سطوح خرد و کلان به واسطه آن‌ها در درون یک جامعه رخ می‌­دهد. 

بر این اساس تبیین چرایی حضور یک فرد در کنش جمعی، بیانگر ارتباط دوسویۀ فرد (خرد) و جمع (کلان) است. در این زمینۀ ماهیت کنش‌­های جمعی، 3 دیدگاه وجود دارد که عبارت‌اند از: کنش به منزله منفعت‌طلبی؛ کنش به منزله اجبار؛ و کنش به‌ مثابه هم‌نوایی و فعالیت­ داوطلبانه.

کنش اجتماعی در فعالیت‌های خیرخواهانه

کنش اجتماعی در معنای سوم خویش، دارای دو عنصر اساسی همکاری و خیر جمعی است و بر این مبنا به عنوان «فعالیت مشترک اعضای جامعه برای دستیابی به خیر و نفع اجتماعی» تعریف می‌­شود. 

به این ترتیب این نوع خاص از کنش جمعی، با دو نوع دیگر آن که یکی بر پایه فردیت، خودخواهی و نفع‌طلبی شخصی و دیگری بر مبنای اقتدار بیرونی تعریف می‌­شوند، متمایز می­‌شود، چرا که در کنش منفعت طلبانه، دستیابی به سود و مواهب شخصی معیار کنش افراد است و در دومی، عدم کنشگری با توبیخ و مجازات‌­های بیرونی همراه خواهد شد.
اما در کنش جمعیِ مبتنی بر  فعالیت‌­های داوطلبانه و اختیاری، عنصر خیر عمومی نمود دارد که با عامل میانجی‌­گرایانه اعتماد اجتماعی، بدل به‌ نوعی مشارکت می‌­شود که در هدف غایی آن، نه سود شخصی، بلکه نفع اجتماعی قرار دارد. 

معنی دقیق کنش اجتماعی

در این معنا، کنش اجتماعی به مفهوم سرمایه اجتماعی پیوند می­‌خورد و با عنصر مشارکت اجتماعی شناخته می‌­شود. مشارکت اجتماعی، باوری است که بر طبق آن فرد خود را عضو مؤثری در جامعه تلقی می­‌کند و تصور می­‌کند که چیزهای ارزشمندی برای عرضه به جامعه دارد و از این منظر قرابت زیادی با مفاهیم مسئولیت‌پذیری اجتماعی و خود کار آمدی دارد. 

خود کار آمدی در معنای ساده اشاره به این دارد که فرد می‌­تواند رفتارهای معینی را برای خود تعریف کرده و انجام بدهد، یا مقاصد خاصی را به اتمام برساند؛ و مسئولیت‌پذیری اجتماعی به این معناست که فرد خود را در ارتباط با اجتماع دارای تعهدات شخصی بداند. بر این اساس مشارکت اجتماعی عبارت از این است که فرد تا چه میزان احساس کند که آنچه بر عهده دارد و انجام می­‌دهد، در نظر اجتماع ارزشمند و در رفاه عمومی جامعه مؤثر است؟

انواع مشارکت اجتماعی در ایران

مشارکت یکی از مباحث حیاتی توسعه به شمار می‌­رود که به شدت تحت تأثیر فرهنگ حاکم بر زمینۀ اجتماعی جامعه‌ه­ایی است که در آن صورت می­‌پذیرد. به‌عبارت‌ دیگر، هر جامعه‌ه­ای متناسب با نظام فرهنگی خویش، نوع خاصی از مشارکت را دارا است و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. 

در جامعه ایران، یکی از غالب‌­ترین اشکال مشارکت اجتماعی، در بافت دینی و درون ساختار ارزش‌­های مذهبی صورت می­‌گیرد و به سخن دیگر، مشارکت و یاری‌گری در فرهنگ ایرانی و اسلامی نه‌ تنها عجین شده است، بلکه با تأکید بر جوانب روانی، معنوی و رشد شخصیت فردی، به از بین بردن مشکلات و گشودن راه‌­های بسته و خلق مسیرهای تازه کمک می­‌نماید. 

مشارکت اجتماعی می­‌تواند در سطوح مختلف خرد، میانی و کلان جامعه صورت پذیرد که یکی از این سطوح، مشارکت از طریق شبکه‌­های انجمنی، در قالب فعالیت­‌های داوطلبانه است. 

امور داوطلبانه از منظر جامعه‌شناسی

توجه به امور داوطلبانه در دنیای کنونی بسیار حائز اهمیت است، به‌ نحوی‌ که در متون جامعه­‌شناسی متأخر در طی یکی دو دهه اخیر، کنش­‌ها و فعالیت­‌های داوطلبانه افراد در گروه‌­ها و سازمان­‌های اجتماعی و در یک کلام مشارکت اجتماعی، یکی از ملزومات و پیش‌شرط‌های تحقق جامعه مدنی و حتی توسعه در نظر گرفته می‌­شود. 

یکی از انواع کنش‌­های داوطلبانه که از مشارکت اجتماعی افراد در بطن جامعه سرچشمه می­‌گیرد و در نهایت به افزایش اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و حمایت اجتماعی منجر می­‌شود، فعالیت‌­های داوطلبانۀ خیریه به‌ منظور کمک به روند حمایت اجتماعی از اقشار آسیب‌­پذیر است. 

فعالیت‌های خیریه داوطلبانه

فعالیت‌­های مبتنی بر امور خیریه، نوعی اقدام شخصی با رویکرد داوطلبانه هستند که در جهت خیر عمومی و نفع اجتماع صورت می­‌گیرند که یک شاخص مهم از ظرفیت یک جامعه برای شناسایی مشکلات عمومی و توسعۀ استراتژی‌ها و بالفعل کردن پتانسیل‌­های بالقوه برای پرداختن به آن‌ها در جهت رفع و یا تقلیل‌­شان است. 

بر این اساس، اقدام مشخص فردی، برای کاهش یا از بین بردن مشکلات اقشار آسیب‌­پذیر را می‌­توان کنشگری در امور خیریه به منزله مشارکت اجتماعی به‌منظور حمایت اجتماعی تعریف کرد.

مفهوم حمایت اجتماعی، بر دسترس بودن منابع حمایتی و کیفیت روابط با افرادی که این منابع را در مواقع نیاز، فراهم می­‌کنند، تأکید دارد. حمایت اجتماعی به سخن دیگر نه به معنای عدم طرد از سوی جامعه، بلکه به منزله پذیرفته شدن و خود را متعلق دانستن به جامعه­‌های است که در مواقع لزوم بتوان به آن تکیه کرد و از منابع حمایتی آن بهره‌مند شد. 

در این معنا حمایت اجتماعی در واقع شاخص و برآیندی از سلامت اجتماعی یک جامعه به شمار می‌رود که هر چه یک جامعه سالم‌­تر باشد، حمایت اجتماعی در آن جامعه وضعیت مطلوب­‌تری دارد. 

نتایج امور خیرخواهانه

بر این مبنا، امر خیرخواهانه، مضاف بر آنکه با میزانی از شفقت نسبت به هم ­نوع خویش شناخته می‌­­شود، اما جز لاینفک فعالیت­‌های مبتنی بر امور خیریه، نوعی تعهد نسبت به اجتماع پیرامون است که با عنصر مشارکت اجتماعی در جهت بهبود حمایت اجتماعی شناخته می­‌شود. 

اقدام برای امور خیریه در یک جامعه، نه‌ تنها به تقویت پیوندهای بین کنشگران خیریه (گیرندگان و دهندگان کمک) می‌­انجامد و شبکه‌ه­ایی از روابط اجتماعی را سامان می­‌بخشد، بلکه سبب ارتقای سلامت اجتماعی یک جامعه می‌­شود که با توجه به موضوع این مقاله و رویکرد آن، در ادامه به کنکاش پیرامون رابطه فعالیت‌­های داوطلبانه در جهت ارتقای حمایت اجتماعی و افزایش سلامت اجتماعی خواهیم پرداخت.

اهمیت کار خیرخواهانه بر سلامتی

بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی سلامت نه فقط رهایی از بیماری، بلکه حالت کامل بهزیستی جسمانی، روانی و اجتماعی است. بر طبق این تعریف سلامت یک مقوله سه بعدی است که علاوه بر ابعاد جسمانی و روانی، بعد اجتماعی را نیز در بر می‌­گیرد. 

مطابق این تعریف، بهزیستی اجتماعی به معنای سازگاری و تلفیق درونی شخص و روابط بین شخصی با دیگر اعضای جامعه است. بعد اجتماعی سلامت در واقع شامل سطوح مهارت‌­های اجتماعی، عملکرد اجتماعی و توانایی شناخت هر شخص از خود به‌ عنوان عضوی از جامعه بزرگ‌تر است.

 به‌ طور کلی از نقطه نظر سلامت اجتماعی هرکس از افراد جامعه، عضوی از یک جامعۀ بزرگ‌تر به حساب می‌­آید که در آن به شرایط اقتصادی و اجتماعی و رفاه شخصی در رابطه با کل اجتماع توجه می­‌شود. 

در این معنا فرد سالم از نظر اجتماعی، زمانی عملکرد مناسبی دارد که اجتماع را به صورت یک مجموعه معنادار و قابل فهم و بالقوه برای رشد و شکوفایی خویش بداند و احساس کند که نه‌ تنها از جامعه جدا افتاده است، بلکه از حمایت اجتماعیِ جامعه برخوردار باشد و خود را متعلق به اجتماع و گروه‌­های اجتماعی بداند و برای پیشرفت آن تلاش نماید. به این ترتیب مفهوم سلامت اجتماعی با مفهوم حمایت اجتماعی پیوند ناگسستنی دارد. 

حوزه فعالیت‌های خیرخواهانه اجتماعی

یکی از حوزه­‌هایی که حمایت اجتماعی در آن صورت می­‌گیرد، حوزه امور خیریه و فعالیت‌­های خیرخواهانه است.
خیریه‌­ها در ایران در قالب و سازوکار حوزه عمومی عمل می‌­کنند، زیرا فعالیت­‌های خیرخواهانه در واقع نوعی از امور داوطلبانه هستند که پایه و مبنای مردم­‌نهاد و اجتماع محور دارند که علاوه بر دارا بودن کارکردهای اجتماعی (نظیر تقویت اعتماد اجتماعی و ارتقای حمایت اجتماعی) و اقتصادی (نظیر کاهش نابرابری اقتصادی و باز توزیع ثروت)، سبب ایجاد و تداوم نوع خاصی از حوزه عمومی در جامعه می­‌شوند.

در واقع نوعی از شبکه روابط اجتماعی است که در آن تعاملات بین کنشگران اجتماعی عرصه امر خیر اعم از خیران و گیرندگان کالاها و خدمات خیری‌ه­ای برقرار است. 

در واقع این مطلب درست است که کنشگری در امر خیر دارای هدف فی‌نفسه حمایت اقتصادی است که در نتیجه آن نابرابری‌­های اقتصادی به واسطه مکانیسم باز توزیع ثروت در جامعه یا در بین گروه‌­های مختلف اجتماعی کاهش پیدا می­‌کند. 

این سازوکار بر بستر روابط اجتماعی و نوعی شبکه‌سازی اجتماعی رخ می‌­دهد که از طریق مشارکت اجتماعی، سبب افزایش هم‌بستگی و انسجام اجتماعی در یک جامعه می­‌شود و به بهبود شاخص‌­های سلامت اجتماعی از جمله حمایت اجتماعی می‌­انجامد. 

اقدامات فعالیت‌های خیرخواهانه

در حقیقت، فعالیت‌­های خیریه نوعی اقدام موازی با اقدامات دولت­ در هر جامعه مبنی بر تأمین منافع و نیازهای عمومی جامعه می­‌باشند که اهداف رفاه و عدالت اجتماعی را در سر می‌­پرورانند که در نهایت جامعه‌ه­ای سالم­‌تر را برای اعضای جامعه به ارمغان می‌­آورند. 

امروزه در بسیاری از جوامع خصوصاً جوامع توسعه یافته‌­تر، استفاده از ظرفیت عمومی مبتنی بر مشارکت داوطلبانه شهروندان که از طریق شبکه‌­های اجتماعی و روابط انجمنی صورت می­‌پذیرند، نتایجی نظیر افزایش کیفیت زندگی، ارتقای شاخص‌­های رفاه و سلامت اجتماعی در پی داشته است که در نتیجه نه‌ تنها مقدمات شکوفایی فردی و جمعی را در این جوامع پایه‌گذاری کرده است.

بلکه حوزۀ عمومی را به عنوان مجموعه‎‌هایی از نهادهای مردم‌نهاد در کنار نهاد دولت قرار داده و چنان تحکیمی به آن بخشیده است که امروزه بتوان ادعا کرد که در ادبیات و متون توسعه و جامعه مدنی، عنصر مشارکت مردمی-اجتماعی در زمینۀ اجتماعی خویش (اعم از آنکه رویکرد خیریه‌­ای داشته باشد یا نداشته باشد) به عنوان موتور محرک و شتاب‌دهنده‌ای عمل می­‌کند. که قادر است تا بر بخش‌­های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه اثر بگذارد و نقش تعیین‌کنندگی ایفا نماید.

تاثیرات کارهای خیر در جامعه

 اما علی‌رغم آنکه چنین رویکردی در بسیاری از جوامع، علی ­الخصوص جوامع توسعه یافته توانسته است تا حد بسیار زیادی تأثیر مشهودی بر جامعه بگذارد، اما در جوامع در حال توسعه، شبیه جامعۀ ایران تا حد بسیار زیادی ناکام مانده است و نتوانسته است آن‌طور که باید، در مناسبات اجتماعی نقش مهمی ایفا نماید. 

دلیل این امر شاید در این نکته نهفته باشد که در جوامعی نظیر ایران، دولت نقش تمامیت خواهی در عرصه عمومی و امور اجتماعی ایفا می‌نماید و اقدامات داوطلبانه امر خیر که در این حوزه باید نضج بگیرد، تا حد بسیار زیادی تحت تأثیر دولتی شدن قرار می­‌گیرند. 

بر این مبنا دولت به واسطه نهادهایی نظیر کمیته امداد امام خمینی سعی بر متمرکز سازی فعالیت‌­های خیرخواهانه می‌­کند. تا به این ترتیب نه‌ تنها خود را به‌عنوان متولی امر خیر در جامعه مطرح کند، بلکه کنش­‌های خیرخواهانه مردم را نیز مدیریت نماید.

 البته تولیت دولت در امور خیریه فی ­نفسه نادرست نیست، و در شرایط عادی می­‌تواند اقدام بسیار مطلوب و در جهت مساعدت اجتماعی تلقی شود؛ اما اگر شرایط اجتماعی و سیاسی به سمتی پیش برود که بین مردم و دولت گسست ایجاد شود که در نتیجه آن اعتماد اجتماعی مردم نسبت به دولت کاهش پیدا کند، از یک سو دیگر بدنه اجتماعی جامعه تمایلی برای اقدام خیرخواهانه در قالب نهادهای دولتی نخواهند داشت و از دیگر سو، دولت نیز نخواهد توانست که فعالیت­‌های خیرخواهانه مردم را به خوبی مدیریت نماید. 

دقیقاً در چنین شرایطی است که لزوم توجه به عرصه عمومی به عنوان بستری برای فعالیت­‌های خیرخواهانه مبتنی بر مشارکت اجتماعی از طریق روابط انجمنی و سازمان­‌های مردم‌نهاد احساس می­‌شود.

خیریه‌های دولتی و مردم نهاد

امور خیریه، خواه دولت متصدی آن باشد، و خواه توسط نهادهای مردم‌نهاد در جامعه صورت بگیرد، مبتنی بر مشارکت اجتماعی مردم است و بر شبکه روابط اجتماعی درون جامعه جریان دارد. پر واضح است که هر چه دامنه شمول این شبکه اجتماعی بیشتر باشد، بالتبع روابط اجتماعی بیشتری ایجاد می­‌شود و طبیعتاً مشارکت اجتماعی در بطن جامعه صورت می‌­گیرد.

به این ترتیب زمانی که امور خیریه در قالب یک شبکه اجتماعی گسترده پایه­‌گذاری شود، قادر خواهند بود تا اقشار و گروه‌­های بی‌­بهره از ثروت جامعه را با یک توزیع مجدد داوطلبانه درآمد، ضمن اینکه ایشان را از چنین ثروتی بهره‌مند می‌­سازد، به آن‌ها فرصت و توان اندیشیدن، درک منافع و اهداف بلندمدت جامعه و امکان پذیرش و شکوفایی اجتماعی ­ببخشد تا ضمن هم­‌سویی با برنامه­‌ها و اقدامات توسعه‌ه­ای، این امکان را پیدا نمایند تا خود نیز در مناسبات انجمنی، مشارکت اجتماعی داشته باشند و موجبات ارتقای سلامت اجتماعی در جامعه شوند. 

پیش‌نیاز کارهای خیر در جامعه

در همین راستا افزایش و آماده‌­سازی بسترها برای فعالیت‌­های داوطلبانه معطوف به امر خیر، یکی از پیش نیازهای چنین کنش‌­هایی در جامعه است. در واقع دولت به‌عنوان متولی اصلی امر خیر و هم‌چنین سایر سازمان‌­ها و نهادهای مردم‌نهاد که در زمینۀ امور خیریه فعالیت دارند باید ضمن اعتمادسازی در میان لایه­‌های مختلف اجتماعی، از طرق مختلف نظیر رسانه‌­های اجتماعی، علاوه بر فرهنگ‌سازی برای افزایش کنش­‌های داوطلبانه، مشوق چنین فعالیت‌­هایی در سطح جامعه شوند. 

نهادهای متعددی در زمینه امور خیریه در جامعه ایجاد شوند و فعالیت نمایند. این نکته زمانی حائز اهمیت‌­تر خواهد بود که بدانیم افراد بسیاری در سطح جامعه وجود دارند که تمایلات خیرخواهانه دارند اما از یک سو بستر مناسب برای فعالیت در این عرصه را پیدا نمی‌­کنند.
از سوی دیگر اعتمادی به نهادهای دولتی فعال در این حوزه ندارند. در حقیقت زمانی که بسترهای لازم فراهم شوند و مشکلات و موانع از سر راه انجمن‌­های داوطلبانه برداشته شوند، لاجرم اقدامات خیرخواهانه در جامعه به صورت روابط اجتماعی در هم تنیده شده بسط و گسترش پیدا می‌­کنند و سبب می‌شوند که جامعه در کنار دولت، فرهنگ هم­‌یاری، تعاون و مشارکت اجتماعی و به‌طور اخص فعالیت‌­های داوطلبانه معطوف به امر خیر در بسترهای اجتماعی جریان پیدا نمایند. 

بر این اساس و با توجه به اهمیت مفهوم سلامت اجتماعی، ضرورت انجام این مطالعه این است که اقدام داوطلبانۀ افراد در جهت امور خیریه، با چه سازوکار اجتماعی صورت می‌­پذیرد؟ مؤلفه­‌های اساسی آن کدام هستند؟ و این مؤلفه‌ها با چه مکانیسمی و از چه طریق بر روی سلامت اجتماعی جامعه اثر می‌­گذارند؟ 

مفهوم امر خیر و سلامت اجتماعی

در این مطالعه ما برآنیم تا با تحلیل ابعاد سلامت اجتماعی و سازوکار اجتماعی فعالیت‌­های داوطلبانه در جهت اقدام برای امور خیریه به واکاوی نظری این دو مفهوم بپردازیم.  

1. امر خیر

امور و افعالی که در طی آن نفع و بهره‌ه­ای به غیر می‌­رسد را امور خیر می­‌گویند. خیر در معنای تحت­‌اللفظی، در واقع همان سعادت و خوشبختی است و هر چیزی که در رسیدنِ انسان به سعادت سودمند باشد، یا سبب رهایی انسان از شوربختی شود امر خیر نامیده می­‌شود.
در این معنا مفهوم خیر در مقابل واژۀ شر قرار می‌­گیرد که به تمام افعالی اطلاق می‌­شود که مانع رسیدن ابنای بشر به سعادت باشد.

عموماً ادیان الهی به‌طور عام و دین اسلام به‌طور خاص به زندگی اجتماعی انسان توجه خاصی مبذول داشته‌­اند، و توجه به هم نوع خویش و نوع‌دوستی را یکی از ارکان اصلی زندگی انسان در اجتماع برشمرده‌­اند.
این سخن بدین معنا است که یکی از زمینه‌­های سعادت انسان، جامعه است و انسان به عنوان یک عضو از این جامعه می­‌بایست در قبال جامعه‌ه­ای که در آن زندگی می­‌کند حس مسئولیت اجتماعی داشته باشد و همان‌طور که خود را دارای حقوقی می­داند، نسبت به تکالیفی که بر دوش دارد، بی­تفاوت نباشد.

روش‌های گسترش عدالت اجتماعی

وظایف و مسئولیت‌­های خویش را نسبت به جامعه و علی‌­الخصوص نسبت به سایر انسان­‌هایی که در آن جامعه زندگی می‌­کنند، انجام دهد.
یکی از این مسئولیت‌­ها امور خیریه و فعالیت­‌های خیرخواهانه هستند که اهتمام به آن از منظر قرآن و حدیث در قالب مفاهیمی چون نیکوکاری، احسان، دستگیری از نیازمندان و در راه ماندگان، وقف، قرض‌الحسنه و نظیر آن نمود دارد. 

لذا ایجاد و بسط قسط و در جامعه از منظر اسلام، که از طریق تعدیل ثروت و باز توزیع درآمد در جامعه و میان اقشار مختلف صورت می‌­پذیرد، و هم‌چنین دست‌گیری از در راه ماندگان و محرومین و به‌طورکلی نیازمندان، یکی از روش‌­های گسترش و توسعۀ عدالت اجتماعی در جامعه است. 

برای مطالعه :

دیدگاه‌ انسان فقیر نسبت به دریافت مساعدت

عدالت اجتماعی

یکی از اهداف غایی فعالیت­‌های خیریه، عدالت اجتماعی است. در واقع یکی از روش­‌های برقراری عدالت اجتماعی، مشارکت اجتماعی در قالب فعالیت­‌های مدنی و داوطلبانه معطوف به امور خیریه است که به واسطه کاهش فاصله طبقاتی، سیاست‌­های رفاه اجتماعی، تعاون اجتماعی و جلوگیری از تکاثر ثروت در دست اقشار خاصی صورت می‌­گیرد. خیرین و کنشگران عرصۀ امور خیریه مایل هستند تا با مشارکت در امور خیریه، ثروت را در جامعه بازتوزیع نمایند.

این امر از طریق اثرگذاری بر دو زمینه، اجتماع بشری را به سمت توازن و عدالت اجتماعی سوق می‌­دهد: اول از طریق اثر درونی که بر انسان نیکوکار می­‌گذارد و به او در تزکیۀ نفس و پرهیزکاری و زدودن تعلقات مادی و روحیۀ مال ­اندوزی کمک می‌­نماید؛ و دوم از طریق اثر بیرونی آن است که در واقع منجر به کاهش فقر و محرومیت در جامعه و جلوگیری از اختلافات طبقاتی شدید می­‌شود و در نهایت باعث آرامش قلوب انسان­‌ها شده و دل­‌های افراد جامعه را به یک‌دیگر نزدیک‌­تر می­‌گرداند.

به‌طورکلی می‌­توان گفت که مشارکت اجتماعی افراد در فعالیت‌­های خیریه (خصوصاً وقف) نوعی از کارآفرینی اجتماعی است که خمیر مایۀ اصلی این کارآفرینی، اقدامات داوطلبانۀ مبتنی بر مشارکت اجتماعی است که متضمن عناصر خیرخواهی و نوع‌دوستی است. 

خیران به عنوان کارآفرینانِ اجتماعی با انگیزه‌­های نوع‌دوستانه و نیکوکارانه در جهت خدمت به هم­‌نوعان خویش، سبب نوعی رضایت درونی می‌­شوند؛ به این معنا که فرد خیر و نیکوکار از حل مشکلات مردم و فعالیت اجتماعی در جهت خدمت به دیگر انسان­‌ها، احساس شور و شعف می­‌کند.

نظر اندیشمندان در مورد عدالت اجتماعی

آدام اسمیت در همین ارتباط معتقد است که همۀ فعالیت­‌ها و کنش‌­های انسانی در جهت کسب سود و منفعت و مبتنی بر منافع شخصی نیست. او اگرچه به بازار آزاد معتقد بود، اما این نکته را نیز از نظر دور نمی­‌داشت که انسان هر چقدر که خودخواه متصور شود که در پی نفع شخصی است، اما برخی اصول خاص در طبیعت وی وجود دارد که او را نسبت به خوشبختی و سعادت‌مندی دیگران نیز علاقه‌مند و مسئول می­‌کند، تا به اقداماتی روی بیاورد که در جهت نفع دیگران و معطوف به خوشبختی آن‌هاست، حتی اگر هیچ سود و منفعت مادی برای وی نداشته باشد. 

بر همین مبنا او معتقد بود که امور خیریه و نوع‌دوستی از اهمیت ویژه­‌ای در درون یک خانواده برخوردار است، چرا که افرادی که امر خیر در جهت یاری رساندن به ایشان انجام می‌­شود، عموماً افرادی هستند که سرنوشت­‌شان بر خوشبختی یا نگون‌­بختی خیران بیش‌ترین اثر را دارد (همان) و در واقع سرنوشت آن‌ها به سرنوشت کنشگران امر خیر گره خورده است. 

چنین فرآیندی را می­‌توان با اندکی مسامحه در درون یک اجتماع نیز متصور شد. در واقع اگر جامعه را یک خانوادۀ بزرگ در نظر آوریم، خوشبختی دیگران یا نگون­‌بختی­ ایشان بر سرنوشت ما به عنوان اعضای جامعۀ واحد نیز اثرگذار خواهد بود و بر این مبنا می­‌توان چنین ادعا کرد که ماحصل انگیزه و فعالیت­‌های خیرخواهانۀ ما که در قالب رفتار نیکوکارانه متجلی می‌­شود، در نهایت (دیر یا زود؛ مستقیم یا غیرمستقیم) به خود ما باز خواهد گشت.

ما با کمک به دیگران و مشارکت اجتماعی در جهت رفع مشکلات یا تقلیل گرفتاری­­‌های اعضای جامعه، نه‌تنها به ایشان یاری رسانده‌­ایم، بلکه بر سرنوشت خویش نیز تأثیر گذاشته‌­ایم؛ چرا که رفع یا تقلیل مشکلات و گرفتاری‌­های دیگران، که در جهت حمایت از آن‌ها صورت می­‌گیرد، در نهایت می‌­تواند منجر به سلامتِ اجتماعیِ جامعه­­‌ای شود که خود در آن زندگی می­‌کنیم. 

بنابراین می­‌توان گفت که انسان در هر فرهنگی که رشد پیدا کرده باشد و با هر جهان‌­بینی که داشته باشد، فعالیت در امور خیریه و کنش نیکوکارانه را پدیده­‌ای سودمند می­‌داند که علاوه بر آنکه سبب تعالی وی می‌­شود، در نهایت به توسعۀ همه­ جانبه و ایجاد جامعۀ مدنی منجر می‌­گردد. 

2. سلامت اجتماعی

سلامت اجتماعی به‌طورکلی به معنای فرآیند درگیر شدن شهروندان در امور اجتماعی است. یعنی هرچه سطح درگیری و مشارکت اجتماعی شهروندان در یک جامعه بالاتر برود نه‌تنها سلامت اجتماعی فرد افزایش پیدا می‌­کند، بلکه این فرآیند پیامدهایی دارد که شاخص­‌های سلامت اجتماعی را در جامعه تقویت می­کند. 

سلامت اجتماعی از این منظر با شاخص­‌هایی نظیر میزان ارتباطات و تعاملات فردی، سطوح مهارت‌­های اجتماعی، سازگاری و انطباق با محیط اجتماعی مشخص می­‌شود. از نقطه نظر دورکیم، از جمله مزایای بالقوۀ زندگی اجتماعی، یک‌پارچگی و هم‌بستگی اجتماعی است، بدین معنا که یک فرد در درون جامعه احساس تعلق و وابستگی داشته باشد، نسبت به اجتماع از درک مشترک برخوردار باشد و سرنوشت خویش را از سرنوشت اجتماع جدا نداند. 

دورکیم در همین زمینه نوعی آنومی و بی‌­هنجاری را در سطح اجتماعی تشخیص می­‌دهد که در حقیقت نشانگان نوعی اختلال و بی‌سامانیِ اجتماعی است که در آن فرد با توجه به نظام اجتماعی، احساسات خویش را می‌­سنجد و به ارزیابی می­‌کشد.
از این رهگذر، زمانی که فرد فاقد وسیلۀ لازم برای تنظیم رفتار خویش و تطبیق آن با معیارهای اجتماعی مقرر است، بی‌­سامانی و ناهنجاری اجتماعی به وجود آمده است. در چنین جامعه‌­ای هم‌چنین فرد فاقد احساس حمایت اجتماعی و پشتیبانی جمعی است. 

از نظر لارسون، سلامت اجتماعی در واقع نوعی ارزیابی فرد از کیفیت روابطش با خانواده، دیگران و گروه‌­های اجتماعی استو در واقع به‌نوعی شامل پاسخ­‌های درونی فرد نسبت به محرک‌­های اجتماعی و احساسات، تفکرات و رفتارهایی است که نشانگر رضایت یا عدم رضایت فرد از زندگی و محیط اجتماعی است.

نظر اندیشمندان در مورد سلامت اجتماعی

کییز نیز معتقد است که سلامت اجتماعی شامل عناصر متعددی است که این عناصر در کنار یک‌دیگر نشان می­‌دهند که چگونه و در چه درجه‌­ای افراد در زندگی اجتماعی خویش خوب و مناسب عمل می­‌کنند.
کییز 5 شاخص اصلی را برای سلامت اجتماعی شناسایی می­‌کند که عبارت از :
شکوفایی اجتماعی، هم‌بستگی اجتماعی، پذیرش اجتماعی، مشارکت اجتماعی، و یک‌پارچگی اجتماعی می­‌باشند.

کییز حلقۀ مفقودۀ مطالعات مربوط به سلامت، خصوصاً سلامت اجتماعی را در پاسخ به این سؤال جست‌و‌جو می­‌کند که «آیا ممکن است کیفیت زندگی و عملکرد شخصی افراد را بدون توجه به معیار اجتماعی ارزیابی کرد و به سنجش کشید؟»

3. شکوفایی اجتماعی

منظور از شکوفایی اجتماعی، ارزیابی پتانسیل و خط سیر جامعه است. شکوفایی اجتماعی شامل درک افراد از این موضوع است که هم آن‌ها از رشد اجتماعی سود خواهند برد و هم این‌که نهادهای اجتماعی و اعضای جامعه به نحوی در حال شکوفایی هستند که نوید توسعۀ بهینۀ را می­‌دهند. شکوفایی اجتماعی به این معنا است که در بین افراد جامعه این درک به وجود بیاید که جامعه کنترل خویش را در دست دارد و از مسیر خود خارج نمی­‌شود.

از نظر کییز، شکوفایی اجتماعی عبارت است از ارزیابی توان بالقوه و مسیر تکاملی اجتماع و باور به اینکه اجتماع در حال تکاملی تدریجی است و توانمندی‌­های بالقوه­ای برای تحول مثبت دارد که از طریق نهادهای اجتماعی و شهروندان شناسایی می‌­شود. 

به این ترتیب شکوفایی اجتماعی عبارت است از این‌که افراد در مورد شرایط آیندۀ جامعه امیدوار و قادر به شناسایی نیروهای جمعی هستند و معتقد باشند که نه‌تنها خودشان، بلکه سایر افراد جامعه نیز از این شکوفایی سود می­‌برند و باور داشته باشند که شکوفایی اجتماعی در نهایت به تکامل اجتماعی بیشتر منجر می‌­شود.

4. همبستگی و انسجام اجتماعی

جامعه‌­شناسان هم‌بستگی اجتماعی را مترادف با روابط یا نیروی پیوند دهندۀ افراد در درون یک گروه اجتماعی می­‌دانند. هدف این نیروها به‌طور کلی حفظ روابط اعضای گروه و جلوگیری از انحلال آن است.
در واقع زمانی که اختلالات اجتماعی در یک جامعه افزایش پیدا نمایند، توازن در سطح فردی، گروهی و اجتماعی برهم می‌­ریزد و هم‌بستگی اجتماعی کاهش پیدا می­‌کند. 

هم‌بستگی اجتماعی به‌طورکلی به معنای درک کیفیت، سازمان‌دهی و عملکرد دنیای اجتماعی است.از دیدگاه کرت لوین، ماهیتِ یک گروه اجتماعی به گرد هم آمدن و تجمع اعضای گروه محدود نمی­‌شود، بلکه آن‌چه که مهم است هم‌بستگی و وابستگی متقابل آن‌ها است، به‌نحوی‌که گروه به منزلۀ یک گروه پویا در نظر بیاید و ارتباط بین اعضای گروه به ارتباط زبانی و محاوره‌­ای محدود نشود، بلکه دامنۀ آن از رابطۀ زبانی فراتر رود و به احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر در درونِ یک گروه، یا چند گروه در یک اجتماع شمول پیدا کند. به زبان جامعه‌شناختی هم‌بستگی مفهومی را می­‌رساند که بر پایۀ آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضا به یک‌دیگر وابسته و به‌طور متقابل نیازمند هم‌دیگر باشند.

5. پذیرش اجتماعی

منظور از پذیرش اجتماعی، درک فرد از جامعه با توجه به خصوصیات سایر اعضای جامعه است. پذیرش اجتماعی به معنای پذیرش دیگران، اعتماد اجتماعی به دیگران، باور به خوب بودن دیگران و به‌طورکلی دید مثبت داشتن به ماهیت انسان­‌ها است که روی هم رفته سبب می‌­شوند که فرد در کنار سایر اعضای جامعه احساس خوبی داشته باشد. 

روی دیگر پذیرش اجتماعی این است که فرد باور داشته باشد که خود وی نیز توسط اجتماع و اعضای جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است. از دیدگاه کییز، کسانی که دیگران را مورد پذیرش قرار می‌­دهند، به این درک مهم رسیده‌­اند که افراد به‌طور کلی سازنده هستند. 

افرادی که پذیرش اجتماعی بالایی دارند، اجتماع را به صورت یک مجموعۀ کلی و عمومی که از افراد مختلف تشکیل شده است درک می‌­کنند و به دیگران به‌عنوان افرادی که می­‌توان به آن‌ها اعتماد کرد، می­‌نگرند.
فرد در پذیرش اجتماعی، اجتماع و آحادِ آن را با تمام نقص­‌ها و جوانب منفی و مثبت که دارند، می‌­پذیرند، چرا که بر این اعتقاد هستند که جامعه به عنوان یک کلیت، از مجموع افراد با تمام خصایص مثبت و ویژگی‌­های منفی ایشان تشکیل شده است. 

6. مشارکت اجتماعی

مشارکت یک مفهوم و پدیدۀ اجتماعی است که منظور از آن درگیر شدن فرد در ارزش­‌های اجتماعی است. از این منظر، هرگاه افراد در بطن ارزش­‌ها و هنجارهای جامعۀ خود زندگی کنند، در حقیقت در حیات اجتماعی مشارکت دارند. مشارکت در معنای عام، به مفهوم همکاری، شرکت در انجامِ کار یا فعالیتی، و حضور در جمع، گروه یا سازمانی برای بحث و تصمیم‌­گیری چه به صورت فعال یا غیرفعال است.

به ترتیبی که نقش و مسئولیت فرد چندان تعریف و مشخص نشده باشد. اما در معنای خاص، مشارکت عبارت از فعالیت‌­های ارادی و داوطلبانه‌­ای است که از طریق آن اعضای یک جامعه در امور محله، شهر و روستا، و به‌طور کلی اجتماع پیرامونِ خویش شرکت می­‌کنند و به صورت مستقیم و غیرمستقیم در شکل دادن به حیات اجتماعی خود سهیم می‌­شوند. 

موریس هالبواکس، مشارکت اجتماعی را به عنوان یک پدیدۀ اجتماعی می­‌داند که به واسطۀ آن، افراد در ارزش‌­های اجتماعی به‌طور فعالانه درگیر می­‌شوند.
از نظر وی هرگاه افراد در ارزش‌­ها و هنجارهای جامعه‌­ای که در آن زندگی می‌­کنند، به‌طور فعالانه ورود پیدا کنند، در حقیقت در حیات اجتماعیِ پیرامون خویش مشارکت داشته­‌اند. 

در فرآیند مشارکت اجتماعی، افراد احساس می‌­کنند که چیز با ارزشی برای عرضه به اجتماع دارند و بر این باور هستند که فعالیت‌­های روزانۀ­شان در دید جامعه، با ارزش تلقی می­‌شود.
از این منظر افراد چنین متصور می‌­شوند که فعالیت­ مشارکتی و داوطلبانه و مستمر آن‌ها در اجتماع می‌­تواند از مشکلات اجتماعی جامعه کم کند یا به بهبود وضعیت اجتماعی کمک نماید. 

7. یکپارچگی اجتماعی

یکپارچگی اجتماعی به معنای احساس بخشی از جامعه بودن، باور فرد به اینکه جزئی از جامعه است و به آن تعلق دارد، احساس حمایت شدن از طریق جامعه و سهیم بودن در آن است. یک‌پارچگی اجتماعی یعنی آن درجه و کیفیتی که مردم به‌عنوان اعضای جامعه احساس می‌­کنند که چیز مشترکی بین آن‌ها و کسانی که واقعیت اجتماعی را می­‌سازند وجود دارد.
مفهوم یکپارچگی اجتماعی، قرابت معنایی نزدیکی با اصطلاح هم‌بستگی اجتماعی دارد و به معنای یکی شدن و ادغام شدن فرد در درون اجتماع است.

از این دیدگاه، فرد با در نظر گرفتن کیفیت همراهی جامعۀ پیرامون با خودش، وضعیتِ خویش را از نظر یک‌پارچگی ارزیابی می‌­کند، به این ترتیب که هرچه جامعه همراهیِ بیش‌تری با وی داشته باشد، به معنای این است که یک‌پارچگی اجتماعی بیشتر است.

از نظر دورکیم، یکی از عناصر عمدۀ یک‌پارچگی، پهنۀ عمل متقابل اعضای گروه با یک‌دیگر است. برای مثال اشتراک در آئین‌­های مذهبی، اعضای گروه‌­های مذهبی را به سمت فعالیت‌­های مشترک پیوند دهنده می­‌کشاند و بر یک‌پارچگی ایشان می­‌افزاید. 

از این نقطه نظر، فراوانی عمل متقابل الگودار گواه بر درجۀ یک‌پارچگی ارزشی گروه است. جمعیت­‌هایی که درجۀ توافق­‌شان بالا است، در قیاس با گروه‌­هایی که توافق گروهی­‌شان ضعیف است، معمولاً رفتار انحرافی کم‌تری دارند، لذا احتمالاً یک‌پارچه‌­تر هستند و از همین ­روی بهتر می­‌توانند یک‌دیگر را مورد حمایت اجتماعی قرار دهند.
یکپارچگی اجتماعی، به وضعیتی اشاره دارد که مردم احساس می‌­کنند که چیز مشترکی بین آن‌ها و دیگر افراد وجود دارد که بر طبق آن واقعیت اجتماعی ساخته می‌­شود. 

در پایان می‌توان گفت ...

زندگی اجتماعی انسان، مبتنی بر ارتباطات اجتماعی است. در حقیقت ارتباطات و پیوندهای انسانی در درون اجتماعی که زیستِ انسانی را محقق کرده و جامعه را شکل داده است، یکی از الزامات مهم برای حیات اجتماعیِ انسان است. در واقع جامعه زمانی می‌­تواند ساختارهای گروهی و اجتماعی متعدد را در درون خویش بپروراند.

این ساختارهای خرد و کلان نظیر گروه‌­ها، نهادها، انجمن­‌ها، سازمان‌­ها زمانی می‌­توانند به حیات خود به عنوان یک موجودیت اجتماعی ادامه دهند که شبکه­‌ای از ارتباطات اجتماعی هم در بین اعضای تشکیل دهندۀ هر گروه، و هم در بین گروه­‌های مختلف، وجود داشته باشد.
در واقع روابط اجتماعی از عناصر محوری در قلم‌روی اجتماعی به شمار می‌­آید که کم و کیف آن در ایجاد و ظهور انواع پدیده‌­های اجتماعی مؤثر است، چرا که پدیده‌­های اجتماعی عموماً بر بستر تعاملات و ارتباطات بین افراد و گروه‌­های مختلف اجتماعی شکل می­‌گیرند.

ارتباطات زمانی که در درون یک اجتماع در مقیاس وسیع صورت بگیرد، تشکیل شبکۀ اجتماعی می­‌دهد که واحدهای مختلف جامعه، نظیر مردم، گروه­‌ها، نهادها، انجمن­‌ها و... را به یک‌دیگر پیوند می‌­دهد، تا ساختار اجتماعی موجودیت پیدا کند.
در واقع اگر ساختار اجتماعی را در این معنا، در برگیرندۀ روابط بین واحدهای مختلف اجتماعی در نظر بگیریم، تحلیل شبکۀ اجتماعی یعنی بررسی ماهیت، روابط، ویژگی­‌ها و پویایی‌­های موجود در این روابط که کنش اجتماعی را تسهیل می‌­کند. 

کنش‌های اجتماعی

کنش اجتماعی بر بستر ارتباطات اجتماعی و با مضمون مشارکت اجتماعی در جامعه صورت می­‌گیرد. کنش زمانی که ماهیت اجتماعی پیدا می‌­کند، فرد کنشگر خود را عضو مؤثری در جامعه قلم‌داد می‌­کند و سعی بر این دارد تا کاری ارزشمند برای جامعه انجام بدهد و خدمتی ارزنده به اجتماع عرضه نماید. 

در حقیقت فرد کنشگر، خود را در قبال جامعه مسئول می­‌داند و سرنوشت خویش را از سرنوشت دیگر افراد جامعه جدا نمی‌­داند و سعی بر آن دارد تا با مشارکت اجتماعی در بسترهای مختلف جامعه، فعالیتی ارزشمند در جهت رفع مشکلات جامعه یا ارتقای شاخص‌­های رفاه و سلامت اجتماعی انجام دهد. 

مشارکت اجتماعی بر بستر کنشگریِ داوطلبانۀ افراد صورت می­‌گیرند، بدین معنا که فرد با اراده و خواست شخصی به کنش اجتماعی روی می‌­آورد و با مشارکت در حوزه‌­های مختلف اجتماعی می­‌خواهد تا جایی که می­‌تواند برای بهبود و ارتقای وضعیت جامعه گام بردارد. 

مشارکت اجتماعی در بطن هر جامعه به تقویت و گسترش جامعۀ مدنی کمک می­‌کند و همین امر به نوبۀ خود منجر به این می‌­شود که عضویت اعضای جامعه در گروه‌­ها، سازمان­‌ها و انجمن­‌های مختلف افزایش پیدا کند و بالتبع آمادگی فرد برای ارتباط برقرار کردند با اجتماع بیشتر و زمینه‌های مشارکت اجتماعی افزون گردد و لذا میزان اعتماد اجتماعی تعمیم‌یافته در جامعه افزایش پیدا کند. 

اعتماد اجتماعی در واقع یک رابطۀ دوگانه با مشارکت اجتماعی دارد، بدین ترتیب که اولاً سنگ بنای هر نوع کنش­ اجتماعی است و اصولاً تا اعتماد وجود نداشته باشد، کنشی بین اعضا و گروه‌­های اجتماعی صورت نمی­گیرد، و در واقع این اعتماد است که سبب شبکه­‌سازی­‌های اجتماعی و جریان پیدا کردن ارتباطات می­شود تا مشارکت در جامعه تحقق پیدا کند؛ و ثانیاً مشارکت اجتماعی خود به افزایش اعتماد اجتماعی در جامعه و تعمیم آن کمک می­کند. 

ارتباط کنشگری در امور خیریه با سلامت اجتماعی

بر همین اساس، یکی از عرصه‌­های مشارکت اجتماعی در جامعه، عرصۀ امور خیریه و فعالیت­‌های نیکوکارانه است که با عنصر کنشگریِ داوطلبانه مشخص می­‌شود.
کنشگری در امور خیریه، یکی از بسترهای کنش در جامعه است که به واسطۀ شبکۀ اجتماعی ارتباطات رخ می‌­دهد و عامل اعتماد اجتماعی در آن بسیار نقش پررنگی دارد.

ارتباطات اجتماعی در امور خیریه و فعالیت­‌های خیرخواهانه 

از آن جهت مهم هستند که اولاً مبتنی بر اعتماد اجتماعی می‌­باشند و ثانیاً به عنوان عنصر پیوند دهندۀ اجتماعی عمل می‌­کنند، بدین معنا که کنشگران امور خیریه به واسطۀ اعتماد اجتماعی به ارتباطات اجتماعی روی می‌­آورند و از طریق شبکه‌­های اجتماعی با گیرندگان کمک رابطه برقرار می‌­کنند و از این طریق با شناسایی جامعۀ هدف خویش، اقدام به فعالیت­‌های خیرخواهانه می­‌کنند.

به این ترتیب، زمانی که شبکۀ ارتباطات اجتماعی که بین گروه­‌ها، نهادها و سازمان­‌ها وجود داشته باشد و مبتنی بر اعتماد تعمیم یافته باشد، خیران و نیکوکاران فرصت برای فعالیت­‌های داوطلبانه و کنش­‌های مربوط به امور خیریه را پیدا می­‌کنند و بنابراین مشارکت اجتماعی (به‌عنوان مؤلفۀ نخست سلامت اجتماعی) ایجاد می­‌شود. 

مشارکت اجتماعی هر چقدر در جامعه بیشتر صورت بگیرد، هم‌بستگی و انسجام اجتماعی (به عنوان مؤلفۀ دوم سلامت اجتماعی) در جامعه بیشتر می­‌شود. در واقع هم‌بستگی اجتماعی، حاصل پیوند افراد و گروه‌­ها در درون جامعه است و هر چه بر میزان آن افزوده شود، اختلالات اجتماعی در جامعه کم‌تر و توازن اجتماعی در جامعه بیشتر می­شود. 

از این دیدگاه، وقتی فعالان امور خیریه دست به کنش‌­های نیکوکارانه می‌­زنند، ضمن آن‌که پیوندهای اجتماعی را استحکام می‌­بخشند و هم‌بستگی اجتماعی را در جامعه منسجم‌­تر می­‌کنند، از بروز اختلالات اجتماعی که توازن اجتماعی را برهم می­‌زند، جلوگیری می­‌کنند.
اختلالاتی نظیر نابرابری­‌های اقتصادی-اجتماعی و فقر از جمله ناهنجاری‌­ها و مشکلات اجتماعی می­‌باشند که قادر هستند توازن و نظم اجتماعی را در درون یک جامعه با چالش مواجه سازند و حتی مشروعیت آن جامعه را زیر سؤال ببرند.
بنابراین زمانی که مشارکت در امور خیریه در جامعه وجود داشته باشد، کنشگران امر خیر، با مسئولیت اجتماعی که برای خود تعریف کرده‌­اند، وارد عمل می‌­شوند و از طریق فعالیت‌­های خیرخواهانه، به تقویت پیوندهای اجتماعی کمک می­‌کنند، و بالتبع همبستگی و انسجام را در جامعه بالا می‌­برند و به این ترتیب از بروز اختلالاتی که به چالش نظم اجتماعی منجر می­‌شوند و حتی می‌­توانند سبب انحلال و اضمحلال جامعه شوند، جلوگیری به عمل می­‌آورند. 

در واقع فرد خیر، با یکی دانستن خویش با جامعه، خود را در اهداف و ارزش‌­های جامعه سهیم می­‌داند و بنابراین سرنوشت جامعه برای وی مهم قلمداد می­‌شود، و سعادت خود را در سعادت جامعه جستجو می‌­کند و به این ترتیب خود را در آن‌چه که برای جامعه رقم می‌­خورد مسئول می‌­داند.
مسئولیت اجتماعی، این بینش را به فرد می‌­دهد که نه‌تنها از کنار جامعه و مشکلات و چالش‌­های آن با بی­‌تفاوتی عبور نکند، بلکه با مشارکت فعال سعی نماید که اثر ماندگاری در جهت بهبود جامعه باقی بگذارد. 

تعهدات اجتماعی در این زمینه

مسئولیت اجتماعی مبتنی بر عنصر تعهد اجتماعی است. در حقیقت تا زمانی که فرد خود را نسبت به گروه یا جامعه متعهد نداند، نمی‌­تواند مسئولیتی را برعهده بگیرد، یا در صورتی که مسئولیتی را عهده­‌دار شد، آن را به‌خوبی به انجام برساند.
به‌بیان‌دیگر این تعهد اجتماعی است که سبب می­‌شود فرد سعادت خویش را در گرو سعادت دیگران بداند و همین تعهد است که سبب هم‌بستگی اجتماعی می‌شود. نیکوکاران تا زمانی که خود را متعهد به جامعه ندانند، نمی‌­توانند مسئولیتی برای خویش تعریف کنند و این مسئولیتِ مبتنی بر تعهد است که وقتی به نحو احسن انجام می­‌پذیرد، با تأثیر مثبتی که بر سرنوشت اقشار آسیب ­پذیر اجتماعی به‌جای می‌­گذارد، موجبات هم‌بستگی و وفاق اجتماعی را در جامعه به وجود می­‌آورد. 

زمانی که به واسطۀ کنش خیرخواهانۀ خیرین، همبستگی اجتماعی در جامعه تقویت شود، این باور در میان مردمی که مورد حمایت نیکوکاران قرار گرفته‌­اند، به وجود می­‌آید که در جامعه به حال خود رها نشده­‌اند. بنابراین نه‌تنها از طرد اجتماعیِ ایشان جلوگیری می‌­شود، بلکه مقدمات ادغام اجتماعی آن‌ها در جامعه فراهم می­‌شود و به این ترتیب یک‌پارچگی اجتماعی (به عنوان مؤلفۀ سوم سلامت اجتماعی) تحقق پیدا می­‌کند.
در حقیقت همان‌طور که دورکیم بیان می­‌کند، پهنۀ عمل متقابل اعضای جامعه با یکدیگر سبب یک‌پارچگی اجتماعی می­‌شود، چرا که مشارکت متقابل اعضا با یکدیگر به هم‌بستگی اجتماعی می‌­انجامد و هم‌بستگی زمانی که در جامعه فراگیر شود، ادغام اجتماعی صورت می­‌گیرد.

زمانی که جامعه به یک‌پارچگی برسد و ادغام افراد به عنوان اعضای جامعه به‌طور مناسب صورت پذیرد، نوعی احساس اجتماعی در جامعه ایجاد می­‌شود که به‌موجب آن افراد به این درک می­‌رسند که از طرف جامعه پذیرفته شده‌­اند. اینجا درست زمانی است که پذیرش اجتماعی (به عنوان مؤلفۀ چهارم سلامت اجتماعی) ظهور پیدا می­‌کند و به‌موجب آن اجتماع به صورت یک مجموعۀ کلی که از افراد مختلف تشکیل شده است، درک می‌­شود. 

پذیرش اجتماعی به نوبۀ خود سبب اعتماد اجتماعی در جامعه می­‌شود و به تقویت مشارکت اجتماعی کمک می‌­کند. در حقیقت وقتی یک عمل خیرخواهانه در جامعه صورت بگیرد و در نهایت به کاهش مشکلات گروهی از افراد منجر شود، افرادی که مورد حمایت قرار گرفته­‌اند، بعد از رفع یا کاهش مشکلات­‌شان، به این باور می­‌رسند که از سوی جامعه مورد پذیرش قرار گرفته­‌اند، لذا فعالیت­ خیرخواهانه به واسطۀ این‌که از طرد اجتماعی افراد جلوگیری به عمل می­‌آورد، سبب می­‌شود که اعتماد این افراد به جامعه بازگردد و سبب مشارکت ایشان در امور اجتماعی شود. 

زمانی که افراد به واسطۀ حمایتی که از سوی کنشگران امر خیر می‌­شوند، مورد پذیرش اجتماعی قرار بگیرند، به عرصۀ جامعه باز می­‌گردند و با درک اینکه در حال حاضر مورد قبول جامعه هستند و عضو ارزشمندی برای جامعه به شمار می‌­آیند، اقدام به مشارکت در عرصه‌­های مختلف اجتماعی می­‌کنند.
مشارکت در ابتدا در سطوح خرد صورت می­‌گیرد و به تدریج در سایر سطوح نیز ادامه پیدا می­‌کند. به این ترتیب توان و پتانسیل بالقوۀ افراد رفته‌رفته بالفعل می­‌شود و استعداد و ظرفیت‌­های ایشان شکوفا می‌­گردد. در واقع زمانی که شکوفایی فردی افراد در مقیاس وسیع صورت پذیرد، وارد مرحله‌­ای می­‌شویم که شکوفایی اجتماعی (به عنوان مؤلفۀ پنجم سلامت اجتماعی) صورت می­‌گیرد.
شکوفایی اجتماعی در واقع یکی از نقاط عطف اجتماعی و بدین معناست که رشد و توسعۀ اجتماعی اتفاق افتاده و جامعه در مسیر تکامل قرار گرفته است. 

بیشتر بخوانید :

نقش خیرین در مدیریت بحران و افزایش تاب‌آوری جوامع انسانی

آن‌چه تا کنون مورد بحث قرار گرفت، این فرضیه را قوت می‌­بخشد که طرح مباحث مربوط به سلامت اجتماعی، می­‌تواند در ارتباط با حوزۀ خیریه چشم‌­انداز جدیدی را پیش روی جامعۀ ما قرار دهد.

ارتباط کنشگری در امور خیریه با سلامت اجتماعی

اگرچه پیرامون ارتباط کنشگری در امور خیریه با سلامت اجتماعی مطالعۀ منسجمی صورت نگرفته است، اما اثر خیریه و نیکوکاری بر کاهش مشکلات اجتماعی امری غیر قابل انکار است. 

در واقع اگر وضعیت یک جامعه را سکه‌­ای دو رو در نظر بگیریم، در یک طرف آن انواع مشکلات اجتماعی نظیر فقر، نابرابری، آسیب­‌های اجتماعی، بزهکاری، اعتیاد، ترک تحصیل، بیماری و غیره؛ و در طرف دیگر آن رفاه و سلامت اجتماعی قرار دارد.
بر این مبنا هر چه آمار مشکلات اجتماعی در یک جامعه بیشتر شود و شاخص­‌های مربوط به آن بالاتر برود، وضعیت سلامت و رفاه اجتماعی در وضعیت نامساعدتری قرار خواهد گرفت و شاخص‌­های آن رفته‌رفته در وضعیت وخیم­‌تری قرار می­‌گیرند. لذا در چنین وضعیتی، اقدام داوطلبانۀ خیر می­‌تواند در کنار فعالیت‌­های دولت، تا حد زیادی به بهبود وضعیت اجتماعی و ارتقای شاخص‌­های رفاهی در جامعه کمک نماید.

در پایان می­‌توان در مقام نتیجه­‌گیری چنین گفت که تکامل انسان در جامعه به عنوان یک موجود اجتماعی، مبتنی بر تعاون و همکاری با سایر افراد جامعه است و بدون مشارکت متقابل در عرصۀ اجتماع، جامعه نمی‌­تواند نظم و توازن اجتماعی خویش را حفظ نماید. 

حقیقت آن است که انسان بدون تعاون، همیاری، همکاری و مشارکت متقابل با دیگر انسان‌­ها قادر به حیات اجتماعی نخواهد بود و درست به همین دلیل است که در طول تاریخ، انسان­‌ها تلاش کرده­‌اند تا برای حفظ و بقای جامعه و فراهم کردن بسترهای زیست اجتماعی، سازوکار مناسبی را برای مشارکت اجتماعی به عنوان عاملِ هم­‌افزای همیاری و تعاون به وجود بیاورند.
 چرا که این موضوع به اثبات رسیده است که مشارکت اجتماعی، وقتی در راستای تحقق ارزش‌­های اجتماعی صورت بگیرد، به بازتولید فضایل اجتماعی در جامعه کمک می‌­نماید و به نوبۀ خود تعادل و نظم اجتماعی که بر میزان بالایی از همکاری، اعتماد و فعالیت مدنی مبتنی است را در جامعه محقق می‌­سازد که نتیجۀ آن در نهایت افزایش رفاه اجتماعی و بهزیستی است. 

فعالیت‌­های خیریه‌­ای در یک جامعه، در هر سطحی که صورت بگیرد، یکی از مصادیق بارز مشارکت اجتماعی است که با هدف حمایت اجتماعی صورت می‌­گیرد، اما با تقویت همبستگی اجتماعی، به یکپارچگی بیش‌تر افراد جامعه کمک می‌­کند و مقدمات پذیرش افراد را به عنوان اعضای جامعه در درون اجتماع فراهم می­‌نماید و در نهایت به شکوفاییِ جامعه منجر می­‌شود. 

مطالعات در این زمینه

مطالعات گسترده در مورد حمایت اجتماعی بیان‌کنندۀ این نکته هستند که به‌طور مشخص خویشاوندان، دوستان، آشنایان، همسایگان و همکاران به عنوان منابع اصلی حمایت اجتماعی در یک جامعه به شمار می‌­روند. در واقع پیوندهای گوناگونی که در جامعه به واسطۀ ارتباطات اجتماعی وجود دارد، حمایت‌­های اجتماعی مختلفی را برای اعضای جامعه فراهم کرده است.

حمایت اجتماعی به‌طورکلی فرد را قادر می‌­سازد تا توانایی مواجه شدن با مشکلات زندگی و بحران‌­های اجتماعی را داشته باشد و بتواند آن‌ها را رفع کند. بنابراین بدیهی است که میزان موفقیت روابط حمایت گونۀ اجتماعی به میزان گرمی روابط، نوع نگاه به کمک گیرنده و تداوم کمک‌رسانی به‌عنوان یک وظیفه و عادت اجتماعی بستگی دارد. 

این سخن بدین معناست که :
اولاً 
از لحاظ جامعه‌­پذیری در نظام­‌های شخصیتی اکثر اعضای جامعه، تمایل به نوع‌دوستی تقویت شود؛
ثانیاً 
این باور در میان مردم فراگیر شده باشد که همگان برابر زاده شده و دارای کرامت انسانی هستند و هرکس دارای استعداد خاص خود است که باید شکوفا شود؛
ثالثاً 
یاری‌رسانی و کمک به هم­‌نوع یک ارزش والای اجتماعی و یک تکلیف اخلاق اجتماعی محسوب شود؛
رابعاً 
این باور اجتماعی برای کمک‌رسان و کمک گیرنده وجود داشته باشد که کمک گیرندۀ امروز، می‌­تواند یاری‌رسان فرد دیگری در آینده باشد.

فعالیت‌­های خیرخواهانه که توسط خیران در جامعه انجام می‌­شوند، نوعی امدادرسانی اجتماعی به حساب می‌­آیند که به‌منظور حمایت اجتماعی از گروه‌­های هدف مختلفی در جامعه که به هر دلیل در یکی از ابعاد زندگی دچار محرومیت شده‌­اند، صورت می­‌پذیرند تا به این افراد فرصتی دوباره برای بازگشت به شرایط نرمال زندگی و شکوفاسازی استعدادهای­‌شان بدهد. 

بدین ترتیب به نظر می‌­رسد که حمایت اجتماعی در اشکال مختلف خود از جمله از طریق فعالیت‌­های خیریه‌­ای، می‌­تواند در ارتقای سلامت اجتماعی جامعه مؤثر باشد. از این روی، لازم است تا با آماده­‌سازی بسترهای لازم در جامعه، زمینه‌ساز مشارکت بیش‌تر فعالانِ عرصۀ امور خیریه شویم.

این مطلب برداشت و خلاصه‌ای از مقاله "مشارکت در فعالیت‌های خیریه با هدف حمایت اجتماعی" نوشته " میرطاهر موسوی؛ حمیدرضا هندی " است.