از قدیمترین ازمنه تاریخ بشری تاکنون تصور ایجاد «جامعه آرمانی» همیشه تعدادی از دانشمندان و اندیشهوران جهان را مجذوب و مفتون میداشته است. از اینرو هر یک از آنان طرحی جداگانه برای جامعه آرمانی تدوین و ارائه کرده است.
در میان کهنترین معماران جامعه آرمانی نام افلاطون از همه مشهورتر است. وی در سرتاسر رساله «جمهوری» طرح «مدینه فاضله» خویش را عرضه کرده است. بعد از او در جهان اسلام دانشوران و اندیشمندان بسیاری ازجمله فارابی در کتاب «آراء اهل المدینه الفاضله» و افراد مختلف به تصویر جامعههای آرمانی خود پرداختند. در دنیای مسیحیت نیز انبوهی از نویسندگان به این کار اقدام کردهاند. آگوستین در «شهر خدا»، توماس مور در «ناکجاآباد»، فرانسیس بیکن در «آتلانتیس نو».
ویژگیهای جامعه آرمانی
درمجموع یک طرح جامع و کامل جامعه آرمانی باید دارای ویژگی اساسی باشد:
1. جامعیت اهداف و برنامهها
2. هماهنگی و همسازی با فطرت
3. واقعبینانه بودن
4. برخورداری از روش و طریق دستیابی به اهداف و آرمانها.
با نگاهی گذرا به طرحهایی که برگرفته از تفکرات غیر اسلامی است. این حقیقت آشکار میگردد که این طرحها فاقد شاخصهها و معیارهای یک طرح جامع و کامل جامعه آرمانی هستند، طرحی که بتواند پاسخی روشن به تمام خواستهها و نیازهای انسانها در ابعاد مختلف داشته باشد؛ اما بر اساس تعالیم و آموزههای دین اسلام که از جامعیت لازم برخوردار است. میتوان یک طرح جامع و کامل که دارای شرایط و ویژگیهای یک طرح آرمانی کامل باشد را ارائه نمود.
برای مطالعه :
جامعه آرمانی اسلام
اسلام با تعریف صحیح از انسان و نیازها و جایگاه واقعی وی چشمانداز آینده را به بهترین و زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیدهاست و مکانیزم و راهکارهای ایجاد چنین تحول عظیم را در فردای تاریخ بشر بهخوبی پیشبینی نموده است.
آنچه جامعه آرمانی اسلام را از سایر طرحها متمایز و ممتاز میسازد، برخورداری از یک جهانبینی و ایدئولوژی جامع و کامل است که هماهنگ و همساز با فطرت انسانهاست.
این طرح در قالب تئوری مهدویت مطرحشده که بهعنوان جامعه آرمانی اسلام معرفیشده و بنیانگذاری و ادامه حکومت و تمدن آخرین به دست بهترین بنده خدا، حضرت مهدی(عج) و با کمک و یاری بندگان شایسته پروردگار خدا است، پس از آن که همه نظامها و رژیمهای سیاسی جهان، امتحان خودشان را پس داده باشند و ناتوانی بشر در اداره جهان آشکار شده و ناکارآمدی تئوریهای حاکم برجهان به اثبات رسیده باشد بهعنوان آخرین حکومت در تاریخ تمدن بشر رخ مینماید و بشر تشنه عدالت و مدیریت صالح و سالم را اداره میکند.
هدف اصلی و نهایی جامعه آرمانی اسلامی استکمال حقیقی انسانهاست که جز بر اثر خداشناسی و خداپرستی و اجرای فرامین او تحقق نخواهد پذیرفت. مهمترین ویژگیهای جامعه آرمانی اسلامی عبارتند از:
1- برپایی عدالت:
از ویژگیهای اساسی جامعه آرمانی اسلام تحقق عدالت در تمام ابعاد آن است. از اینرو در ترسیم جامعه آرمانی در بیشتر روایات بر این حقیقت انگشت نهادهاند که او روزی خواهد آمد و جهان پر از ستم و بیداد را پر از عدل و داد خواهد کرد. در حقیقت تراز تمدن اسلامی عدل است که در پرتو آن دیگر ارزشها جایگاه واقعی خود را مییابند.
2- کرامت انسانی و تحقق و احیای ارزشهای دینی:
تار و پود ساختار هر تمدنی را افراد آن میسازند و برای رسیدن به جامعهای آرمانی لازم است افراد آن جامعه به رشد کافی برسند، در جامعه آرمانی اسلام انسانها جایگاه و ارزش خویش را خواهند یافت و به دنبال آن ارزشهای دینی و اسلامی احیا و اجرا خواهد شد.
این جامعه، آرمانی جامعهای است که افراد آن در مسیر سعادت و کمال حقیقی خود گام میزنند و تلاش و کوشش میکنند. ازاینرو از آنان به الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات تعبیر شده است، یعنی کسانی که هم به تعالیم و احکام اسلامی ایمان آوردهاند و همنظر ارزشی و رفتاری این دین را چه درزمینهٔ اخلاق و چه درزمینهٔ حقوق عملاً به کار بستهاند و در تئوری مهدویت تکتک افراد بهعنوان برگزیدگان خلقت (مقام احسن الخالقین) از کرامت خاصی برخوردارند.
3- برقراری امنیت:
در فرهنگ و تمدن امنیت اجتماعی اصل است. از مهمترین نیازهای اساسی بشر که در هرم نیازهای او قرار دارد نیاز به امنیت است.
امنیت شغلی، مدنی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و ... از ویژگیهای جامعه آرمانی اسلام برقراری امنیت در تمام ابعاد زندگی انسان است وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ؛ تبدیل میکند برای آنها ترسها و هراسها را به امید و اطمینان.
4- ساماندهی اقتصادی:
در چشمانداز تمدن درخشان جهانی اسلام به رهبری امام زمان(ع) رفاه اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی بهگونهای گسترده و فراگیر فراهم خواهد آمد.
در حقیقت در جامعه آرمانی اسلام به تمام نیازهای انسان چه مادی و چه معنوی توجه میگردد و در کنار توجه به معنویت و ارزشهای دینی به مسائل مادی و اقتصادی نیز توجه ویژهای میشود.
5- رشد عقل و گسترش دانش:
در اسلام و در پرتو آن تمدن اسلامی، عقل جایگاه بلندی دارد و رکن حرکت، پویش و تلاش به شمار میرود. عقل ستون خیمه دین است که بدون عقل دین جایگاه حقیقی خود را نمییابد و حتی دین شناخته نمیشود و مجهول میماند.
مدینه فاضله اسلامی سرشار از خردورزی و اخلاق است. در آن دوران، اندیشهها به اوج شکوفایی میرسد، علوم و فنون تکامل مییابد و همراه آن برتریها و والاییهای انسانی و اخلاق، مراحل عالی و ارزشمند خود را پیدا میکند.
امام صادق (ع) فرمودند: دانش بیستوهفت بخش دارد که بشر تاکنون دو بخش از آن را آموخته است و به هنگام قیام امام زمان(عج) بیستوپنج باب دیگر بر آن دو افزوده میشود و در میان جامعه گسترش مییابد. روشن است که با پیشرفت علم به رهبری پیشوای عالم و عادل، زمینه توسعه همهسویه و بهبود زندگی انسانها فراهم خواهد آمد و دگرگونی ژرف پدید خواهد آمد. در کنار تکامل علوم، تکامل اخلاقی نیز پیشبینیشده است.
امام باقر(ع) فرمودند: آنگاهکه قائم ما قیام کند دست محبت و امامت بر سر بندگان نهد و پس از آن، خردها را بالنده و خلق و خویها را به تمام و کمال میرساند.
رشد عقلانی همراه با رشد اخلاقی، جامعهای رشید به وجود میآورد که شایستگی اداره تمام جهان را پیدا میکند حاکمیتی که همراه خود، تربیت و انسانسازی را با عقلانیت و سیاست و جامعه پردازی در آمیخته است و رهآورد آن، رهایی انسانهای گرفتار در بند هوا و هوس و هدایت آنان بهسوی هدایت همهسویه و همهجانبه است، درواقع روح انقلاب اصلاحی و بنیادی امام زمان(عج) که چشماندازی از تمدن والا و متعالی اسلام است.
با روشن شدن ویژگیهای جامعه آرمانی اسلام، روشن میشود که با برپایی عدالت و گسترش آن، زمینه تحقق ارزشها پیدا میشود و در پرتو عدالت دیگر ارزشها جایگاه واقعی خود را مییابند. علاوه بر اینکه نیازهای مادی تنها سبب اتصال بنده به خدا نیست، بلکه انسانها فطرتاً نیازمند پرستش و بندگی خداوند هستند و جوهر اصلی نظام مهدوی بندگی است و هدف اصلی و نهایی جامعه آرمانی اسلام عبودیت و بندگی خداست.
خداوند متعال هدف نهایی این جامعه آرمانی را عبادت و بندگی خویش مطرح ساخته است میفرماید: خداوند متعال به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده کرده است که در زمین جانشینشان کند، چنانچه کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین کرد و دینشان را که برایشان پسندیده است به سودشان استوار و پا بر جا گرداند و از پی ترسشان امنیت جایگزین کند تا مرا بپرستند و چیزی را با من شریک نسازند.
بنابراین در جامعه آرمانی در کنار گسترش عدالت، و در سایه رشد عقلانی و اخلاقی جامعهای کامل به وجود میآید که شایستگی بندگی و عبودیت کامل را پیدا میکند و ره آورد آن رهایی انسان از بند هوا و هوس و هدایت به سوی هدایت همهجانبه است. همچنین با این توضیح روشن میشود که کرامت انسانی و دستیابی به آن زمینهساز نیل به حقیقت بندگی و اطاعت کامل و دقیق از اوامر و نواهی الهی است که هدف اصلی و نهایی جامعه آرمانی اسلامی محسوب میشود. در حقیقت «هدف اصلی و نهایی جامعه آرمانی اسلامی استکمال حقیقی انسانهاست که جز بر اثر خداشناسی، خداپرستی، اطاعت کامل از اوامر و نواهی الهی و کسب رضای خدای متعال و تقرب به درگاه او حاصل شدنی نیست.
بنابراین از جمله مفاهیم ارزشمندی که در آموزههای دین اسلام موردتوجه قرارگرفته و به آن سفارش شده، احسان و نیکوکاری است. احسان و نیکوکاری، دارای مصادیق فراوانی در حوزههای گوناگون ارتباط خدا با انسان، ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با خود و ارتباط انسان با دیگران است. در این نوشتار به بحثهایی پیرامون پیشینه احسان در جامعه، برنامههای اسلام در این باره و ضرورت احسان در جامعه از دیدگاه اسلام، پرداختهشده است.
بیشتر بخوانید :
مفهوم احسان
«إحسان» از ریشۀ «حُسن» و در لغت به دو معنای انعام بر دیگران و احسان در عمل به این معنی که کسی عمل نیکویی را بیاموزد یا عمل نیکی را انجام دهد، بهکاررفته است. احسان و کلماتی نظیر حَسَن، حُسن و احسَن در وصف اموری به کار میروند که به دلیل داشتن گونهای از زیبایی عقلی، نفسانی و طبیعی انسان را به خود جذب میکنند.
در فرهنگ اسلامی، احسان از جایگاه ویژهای برخوردار است. این واژه و مشتقاتی نظیر آن، در قرآن فراوان بهکاررفته است.
اسلامی نیز، احسان حوزۀ بسیار گستردهای از احادیث شیعه و سنی و مباحث تفسیری، فقهی، اخلاقی، عرفانی و کلامی را به خود اختصاص داده است. احسان بهصورت یکی از مفاهیم بنیادین و پردامنۀ اسلام، هرچند بیش از همه در گسترۀ اخلاق بهکار رفته است، اما قلمروی معنایی آن بسیار گسترده است.
در قرآن بهعنوان یکی از منابع مهم دین اسلام، احسان به سه معنای انجام دادن کار نیک، نیکی کردن به دیگران و انجام دادن نیکو و شایستۀ یک کار در شکل کامل آن، بهکاررفته است. تأمل در آیات قرآن نشان میدهد که احسان، جامع هر گونه خیر است.
پیشینه احسان در جامعه
با ترکیب افرادی که باهم زندگی میکنند، مولود جدیدی به نام اجتماع به وجود میآید. این مولود جدید نیز مانند خود افراد دارای حیات و ممات، شعور و اراده، ضعف و قدرت و... است. بدون شک از کوچکترین و بنیادیترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده تا بزرگترین نهاد، یعنی جامعۀ بشریت، همگی در استمرار حیات خویش به کمکهای مادی و معنوی افراد خود نیازمندند.
به همین جهت، در طول تاریخ هرگاه جامعهای پدید آمده، افراد آگاه و صاحبنظر، به وضع تکالیفی برای مردم در برابر اجتماع یا به عبارتی دیگر قوانین اجتماعی پرداختهاند. در شرایع و سنتهای قبل از اسلام از قبیل شریعت حمورابی و قوانین روم قدیم، چیزهایی دربارۀ قوانین اجتماعی دیده میشود. اما شریعت اسلام از جهت داشتن قوانین اجتماعی، در میان سایر شریعتها و سنتها ممتاز و پیشقدم است.
با تمام پیشرفتهای تمدن بشری در عرصههای گوناگون، هنوز هم هیچ جامعۀ دینی یا غیردینی و هیچ علم اجتماعی و اقتصادی روز، نیاز جامعه را به افراد خود، انکار نمیکند. از این گذشته، اگر جوامع در اعصار قبل به این مسئله کمتر توجه میکردند، ولی امروزه به دلیل پیچیدگی و پیشرفت جوامع، این مسئله ازجمله مباحث پیشپا افتادهای است که همه به آن توجه دارند.
برنامههای اسلام درباره احسان در جامعه
اسلام در راستای تحقق بخشیدن به هدف احسان در جامعه، قوانین حقوقی و اخلاقی وضع کرده است. قوانینی که بهعنوان وظیفه بر عهدۀ افراد جامعه گذاشتهشده، قوانین حقوقی نام دارد. اگر افراد جامعه در انجام این وظایف کوتاهی کنند، نهتنها به عواقب ناگوار آن در دنیا دچار میشوند، بلکه در آخرت نیز مورد مؤاخذه قرار میگیرند. در این رابطه میتوان به قوانین پیرامون خمس، زکات، انفال و... اشاره کرد.
بعضی از قوانین نیز، با تأکید بر اصول ارزشی و بایدها و نبایدهای اخلاقی پایهریزی شده که قوانین اخلاقی نام دارد. درصورتیکه افراد جامعه در انجام این وظایف کوتاهی کنند، درآخرت مؤاخذه نخواهند شد ولی از نتایج گوارای آن در دنیا و آخرت محروم میمانند. در این رابطه میتوان به سفارش اسلام دربارۀ عفو و گذشت نسبت به دیگران، یاری کردن دیگران، محبت به دیگران و ... اشاره کرد.
برنامههای اخلاقی و حقوقی اسلام در راستای تحقق بخشیدن به هدف احسان در جامعه، تنها به مسلمانان محدود نمیشود، بلکه دربارۀ احسان به غیر مسلمانان هم سفارشهایی دارد. سفارشهای اسلام در این زمینه محدود به زمانی است که احسان به غیرمسلمانان، به ضرر اسلام و مسلمین نباشد. دراینباره میتوان به آیۀ 13 سورۀ مائده اشاره کرد که خداوند به پیامبر - صلي الله علیه و آله – فرمان میدهد که از خطاهای یهودیان چشمپوشی کند. حق - تعالی در این آیه میفرماید: «فاعف عنهم واصفح ان الله یحب المحسنین؛ پس [تا نزول حکم جهاد] از آنان درگذر و [از مجازاتشان] رویگردان، زیرا خدا نیکوکاران را دوست دارد».
با تأمل در این برنامهها، بهخوبی روشن میشود که اسلام سعی دارد تا آنجا که ممکن است، از تنشها و تضاد و درگیری میان اقشار مختلف جامعه بکاهد تا زمینه برای پیشرفت جامعه مهیا شود. زیرا اگر افراد جامعه به یکدیگر احسان نکنند و نیروهای مادی و معنوی خود را صرف اختلافات کوچک و بزرگ نمایند، دیگر برای پیشرفت جامعه نیروی انسانی و مادی باقی نمیماند. در نتیجه موجبات نابودی حیات جامعه که در حقیقت نابودی حیات افراد آن است، فراهم میشود.
ضرورت احسان در جامعه از دیدگاه اسلام
از دیدگاه اسلام، احسان در جامعه به دو دلیل از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این قسمت به ذکر و بیان این دو دلیل پرداخته میشود.
1. از بین بردن زمینههای نابودی جامعه
خداوند در آیۀ 195 سورۀ بقره میفرماید: « وانفقوا في سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة و احسنوا ان الله یحب المحسنین؛ و در راه خدا انفاق کنید و [با ترک این کار پسندیده، یا هزینه کردن مال در راه نامشروع] خود را به هلاکت نیندازید، و نیکی کنید که یقیناً خدا نیکوکاران را دوست دارد.» این آیه بیانگر یک حقیقت کلی و اجتماعی است زیرا، ترک انفاق هلاکت جامعه را به دنبال دارد، یعنی میان ترک کمکهای مادی از سوی افراد جامعه و نابودی جامعه رابطۀ تنگاتنگی وجود دارد که به بیان این ارتباط پرداخته میشود.
یکی از عوامل مهم در نابودی جامعه، فقر است. زیرا فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، بیماری، بیسوادی، فقر عاطفی و روحی و بهطورکلی، کاستی در همۀ زمینهها را به دنبال دارد. این کمبودها تعادل را در انسان از بین میبرد. وقتیکه انسان نتواند از راه درست تعادل را در خود ایجاد کند و به نیازهای خویش پاسخ دهد، بهناچار ارزشهای دینی و اخلاقی را نادیده گرفته و به مفاسدی همچون دزدی، بیبندوباری، قتل و ... روی میآورد. این کارها نهتنها فرد را به هلاکت میرساند بلکه جامعه را نیز نابود میکند.
از سوی دیگر، تکاثر (افزونخواهی و سرمایهداری) یکی دیگر از عوامل مهم در نابودی جامعه است. ژرفاندیشی درآیات و روایات آشکارا معلوم میکند که تکاثر، آموزش و پرورش، فرهنگ، اخلاق، اقتصاد، سیاست، معنویت و حتی دین را در جهتی غیر صالح میاندازد. به همین جهت، تکاثر نیز علت نیرومندی برای نابودی افراد و به دنبال آن، نابودی جامعه است.
درنتیجه برای نجات جامعه از نابودی، باید میان افراط و تفریط اقتصادی یعنی فقر و تکاثر، توازن برقرار کرد. اگر قوانین حقوقی و اخلاقی اسلام نظیر خمس، صدقه، توجه به یتیمان و محرومان و ... در جامعه اجرا شود، تکاثر برمیافتد و فقر خودبهخود ریشهکن میشود. به همین دلیل، مبارزه با فقر و تکاثر و از بین بردن فاصلۀ طبقاتی، از برنامههای اصولی اسلام است.
حال ممکن است دراینباره سؤالاتی مطرح شود ازجمله؛ چرا انسان باید قسمتی از اموال خود را در قالب برنامههای حقوقی و اخلاقی به دیگر افراد جامعه بدهد، حالآنکه این اموال حاصل روزها تلاش و زحمت اوست و مِلک وی بهحساب میآید؟ و یا اینکه، اگر براندازی فقر و تکاثر از برنامههای اصولی اسلام است، چرا گاهی در منابع اسلامی از فقر و فقرا و ثروت و ثروتمندان تمجید به عمل آمده است؟
ازنظر اسلام پاسخ سؤال اوّل چنین است که مواهب الهی متعلق به همۀ مردم است. گاهی شرایط بهگونهای مهیا میشود که عدهای بیش از نیاز خود و در مقابل عدهای کمتر از نیاز خویش، به این مواهب دسترسی پیدا میکنند. این امر دلیل بر آن نیست که ثروتمندان به تجملگرایی و اسراف بپردازند، درحالیکه گروهی در فقر و بیچارگی دستوپا میزنند.
در اموال ثروتمندان، حق محرومان نهفته است که باید به آنان پرداخته شود. دراینباره میتوان به حدیثی از امام صادق - علیهالسلام - اشاره کرد که میفرماید: « خداوند - تبارکوتعالی - ثروتمندان و فقیران را در اموال شریک یکدیگر قرار داده است، پس ایشان نمیتوانند این اموال را جز برای شریکان خود مصرف کنند».
حال در پاسخ به سؤال دوم ابتدا گفته میشود آنگونه که از شواهد قطعی برمیآید، اسلام هرگز حضور فقر و استمرار آن را در جامعه نمیپذیرد. اگر زمانی هم از فقر و فقرا تمجید شده، مشروط به شرایطی است. اگر آن شرایط محقق نشود، اسلام نهتنها فقر را تمجید نکرده بلکه مردم را از این بلای بزرگ، بر حذر داشته است.
در اینباره میتوان به حدیثی از امام صادق - علیهالسلام- اشاره کرد که در آن بیست شرط را برای فقیری که فقر نسبت به او ستوده شده است برشمرده است. از مهمترین شرایطی که حضرت برای فقیر ذکر کرده این است که، به سبب فقر، در عبادت و طاعت او سستی راه نیابد.
دربارۀ ثروت و ثروتمندان نیز، همینگونه است. اسلام هرگز با اصل ثروت و ثروتمندی به مخالفت برنخاسته است. زیرا اقتصاد غنی، یکی از پشتوانههای مهم پیشرفت درعرصههای گوناگون است.اسلام هرگز نمیخواهد این پشتوانۀ مهم را از مردم و جامعه بگیرد. اسلام آنجا با ثروت و ثروتمندان به مخالفت برخاسته که اولاً ثروتمندان، ثروت خویش را از راههای ناصحیح به دست آورند یا پرداختن به جمعآوری ثروت، آنها را از امور مهم دیگر بازدارد. ثانیاً زمانی که ثروتی به دست آوردند، آن را در راههای ناصحیح خرج کنند یا اینکه تکالیف حقوقی و اخلاقی خویش را نسبت به سایر افراد جامعه انجام ندهند.
2. به وجود آوردن زمینههای حیات جامعه
خداوند در آیۀ 34 سورۀ فصلت میفرماید: «و لا تستوی الحسنة و لا السیئة ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بینک و بینه عداوة کانه ولي حمیم؛ نیکی و بدی یکسان نیست. [بدی را ] با بهترین شیوه دفع کن. [ با این برخورد متین و نیک] ناگاه کسی که میان تو و او دشمنی است،[ چنان شود] که گویی دوستی نزدیک و صمیمی است».
تأمل در این آیه بهخوبی نشان میدهد که احسان در جامعه، دوستی و صمیمیت را میان افراد، به وجود میآورد.
دوستی و صمیمیت نیز، تنشها و تضاد و درگیری را میان اقشار مختلف جامعه، از بین میبرد و موجب همگرایی اجتماعی، اتحاد و تعاون میشود. تنها در چنین فضایی است که افراد با تجربیات و اطلاعات گوناگون حاضر میشوند که در عرصههای مختلف دینی، فرهنگی، اقتصادی و ... وارد شوند و به فعالیت بپردازند. این فعالیت موجب پیشرفت، حیات و استقرار جامعه و افراد میشود.
جنبههای فردی و اجتماعی احسان
از آیات قرآن برمیآید که نیکوکاری دو بخش دارد، بخشی از آن به شخصیت و خصوصیات فردی و اخلاقی بازمیگردد که میتوان به ایمان به خدا، قرآن، پیامبر خاتم و تهجد و شبزندهداری دعا برای قرار گرفتن در زمره گواهان بر رسالت پیامبر(ص) نیایش به درگاه خدا با حالت بیم و امید، نماز و نیز یقین به آخرت اشاره کرد.
بخش دوم به حوزه عمل اجتماعی و در ارتباط با مردم باز میگردد که میتوان به موارد بسیاری اشاره کرد. خداوند در آیه ۲۳ سوره شورا موّدت و دوستی اهلبیت علیهمالسلام را از مصادیق احسان و نیکوکاری برمیشمارد.
تواضع و فروتنی در برابر حق تأمین محرومان و قرار دادن حقی در اموال خود برای نیازمندان، انفاق مال در راه خدا در حال توانگری و تنگدستی، بخشش به خویشان، و پرداخت زکات و پرداخت کالا و هدیه مناسب به زنی که طلاق دادهشده از مصادیق احسان است.
دعوت مردم به توحید و کارهای صالح، شکیبایی در سختیها و ناراحتیها گذشت از لغزشهای دیگران و سازگاری و صلح و نیز مصالحه کردن در مسائل خانوادگی و رعایت حال کهنسالان از دیگر مصادیق احسان است. مطابق آیات ۱۰۲ تا ۱۰۵ سوره صافات که انجاموظیفه و امتثال امر الهی، از مصادیق احسان است.
از روایات بسیاری برمیآید که خوشرویی و خوشخویی بهترین احسان و کار نیکی است که انسان بهسادگی میتواند انجام دهد و از امام باقر (ع) درباره خوشرویی و با چهره گشاده با مردم مواجهشدن بهعنوان کار نیک و احسان میفرماید: «یک لبخند بر روی چهره برادر ایمانی حسنهای است در نامه عمل تو و رفع گرفتاری از او حسنهای دیگر است و خداوند با هیچ عمل و عبادتی همچون شاد کردن یک مؤمن پرستش نشده است».
مخاطبان احسان
به چه کسانی باید احسان نمود؟ پاسخ قرآن این است که احسان میبایست فراگیر باشد. ازاینرو احسان به هر موجودی از انسان و غیر انسان مطلوب شمردهشده است. خداوند از مؤمنان خواسته حتی نسبت به کافران نیز احسان کرده و در حق آنها نیکوکاری را فراموش نکنند. درآیات ۱۲ و ۱۳ سوره مائده احسان به کافران را مطلوب و امری پسندیده میشمارد و به یهودیان یادآور میشود که از ایشان پیمان گرفته تا حتی در حق کافران نیز احسان کنند. بنابراین اگر اسلام و قرآن احسان را نسبت به کافران سفارش میکند و حتی بهعنوان پیمان الهی در حق یهودیان از آن یاد میکند، بهروشنی معلوم میشود که احسان به مؤمنان تا چه اندازه مطلوب و پسندیده است.
هرکسی نخست باید به کسانی احسان کند که به وی نزدیکتر هستند. احسان به همسر والدین، احسان به خویشان و احسان به همسایگان دور و نزدیک مورد تأکید و سفارش بیشتری قرارگرفته است.
کمال احسان آن است که شخص نسبت به پدر و مادر و همسر و فرزندان و خویشان داشته باشد؛ زیرا نزدیکی آنان به فرد هم توقع آنها را بالا میبرد و هم زمینه برای احسان ازهرجهت فراهمتر است. ازاینرو شخص میبایست همواره گذشت و عفو نسبت به آنان و مراعات حالات آن را داشته باشد. اگر نسبت به ایشان احسان ورزیده شود بیگمان فرد به آرامش دنیوی و اخروی دست مییابد و خداوند نعمت خویش را بر بندگانش کامل میکند و از امدادات غیبی بهرهمند شده و دعاهای آنان را اجابت میکند.
در صورتی گناهان انسانها بخشیده میشود و راه مطمئنی پیش روی آنان گشاده میشود و از رحمت خاص خداوندی بهرهمند میشوند و درنهایت رستگاری و سعادت دنیوی و اخروی را به دست میآورند و محبوب خداوند میشوند که از راه احسان و نیکوکاری بهویژه به والدین و همسر و فرزندان و خویشان و همسایگان، اقدام نمایند.
پیامبر اکرم (ص) دراینباره فرمود: «پس از ایمان به خداوند سرآمد تمام اعمال عاقلانه، مهربانی و نیکی با مردم است؛ چه خوب باشند چه بد»
احسان و نیکی به خلق تنها بخشیدن مال و رفع دردهای مادی و دنیوی نیست، بلکه بخشش و کمکهای معنوی و اصلاح امور اخلاقی و اجتماعی مردم از عالیترین نوع احسان است. راهنمایی و نجات اشخاصی که به بیراهه و گمراهی رفتهاند و دستگیری از آنان به امید رهایی و هدایت، ارزندهترین کاری است که نیکوکاران انجام میدهند. مردی از انصار به محضر امام حسین (ع) شرفیاب شد تا حاجتش را با امام مطرح کند آن حضرت فرمود: برادر، آبروی خود را حفظ کن و درخواست خویش را شفاهی و چهره به چهره بیان نکن، حاجتت را در نامهای بنویس تا به خواست خدا برآورده شود.
برآورده کردن حاجات برادر دینی بهویژه اگر فامیل و دوست و همسایه باشند بسیار ارزشی و مصداق روشن احسان است. یکی از شیعیان میگوید: در مسجدالحرام مشغول طواف بوده، یکی از دوستان از من درخواست دو دینار وام نمود، به او وعده داده که پس از طواف حاجتش را برآورده ساز، هنوز طواف به پایان نرسیده بود که امام صادق (ع) وارد شد و دست بر شانهاش نهاده و تکیه کردند و هر دو مشغول طواف شده، هنگام اتمام طواف به احترام امام صادق (ع) او را همراهی کرده و طواف را ادامه داده، مرد حاجتمند که در کناری نشسته بود و امام صادق (ع) را نمیشناخت به خیال آنکه حاجتش را فراموش کرده هر بار که از مقابلش عبور نموده با دست اشاره میکرد و مطلبش را یادآوری مینمود.
امام صادق (ع) پرسیدند: چرا این مرد به تو اشاره مینماید؟ پاسخ داده شد که او منتظر است تا پس از طواف نزد او رفته و مبلغی بهعنوان وام پرداخته، به دلیل قرار گرفتن دستان شما بر شانه، صحیح نیست که شما را ترک گفته در این لحظه امام بدون لحظهای تأمل، دست از روی شانه برداشته و فرمودند: مرا به حال خود گذار و برو حاجت او را برآور. مرد این کار را انجام دادند. روز بعد مرد امام جعفر صادق (ع) را که با اصحابش سخن میگفت دیده، در این حین امام فرمودند: اگر برای بر آوردن حاجت یکی از برادران مؤمن خود تلاش کنید نزد من بهتر و محبوبتر است از آزاد کردن هزار بنده و بسیج نمودن هزار نفر در راه خدا.
نتیجه گیری
با توجه به مباحث مذکور میتوان چنین نتیجه گرفت که احسان در جامعه، یکی از اصول مورد توجه همۀ شریعتها و سنتها بهویژه اسلام، در طول تاریخ بوده است. اسلام در راستای تحقق بخشیدن به هدف احسان در جامعه، برنامههایی را به اشکال حقوقی و اخلاقی تنظیم کرده است. از دیدگاه اسلام، احسان در جامعه به دلیل اینکه زمینههای نابودی جامعه را از بین میبرد و بستری مناسب برای حیات جامعه فراهم میکند، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
این مطلب برداشت و خلاصهای از مقاله "بررسی جایگاه احسان در آرمانشهر اسلامی" نوشته "
رقیه حقشناس، سیده سلمه بلاغی و سید قاسم بلاغی" است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده و در سیویلیکا منتشر شده است.
دیدگاه خود را بنویسید