خطراتی که محیط پیرامون ایجاد میکند، چیز جدیدی به نظر نمیرسند. قرنهاست این خطرها انسان را به چالش کشیدهاند. درک اینکه افراد وقتی در مواجهه با مشکل و خطرات هستند، چطور رفتار میکنند، موضوع جالبی است که بسیاری از محققان به آن علاقه داشتند.
خوشبختانه، این کنجکاوی و علاقه به موضوع - کمک به دیگران - نیز وارد شده. حالا ما دیدگاههای تازهای داریم که به تاثیر خطرها بر نیت مردم برای کمک به دیگران پرداخته است. چه زمانی بهتر از همین حالا میتوانستیم تاثیر خطرها بر نیت کمک مالی را درک کنیم؟ به نظر میرسد که این دانش میتواند به طرز جدی بر جمعآوری منابع مالیتان تاثیر گذار باشد!
یک توضیح مختصر برای شرح موقعیت…
انسانها ممکن است با دو نوع خطر مواجه شوند - خطر شخصی (مانند گرسنگی یا بیماری) یا خطر جمعی (مانند تأثیرات آلودگی که شهر شما را پوشانده است). تحقیق انجام شده توسط Zheng و همکارانش (2020) سعی داشت تا بفهمد که آیا افرادی که در معرض خطر جمعی هستند، تمایل دارند به سمت درون نگاه کنند و به خودشان کمک کنند یا به سمت بیرون بنگرند و به دیگران کمک کنند. اطلاعات مهمی که در دو سال گذشته ارائه شده، به این دلیل بوده که جهان یک تجربه مشترک جمعی از یک خطر بزرگ داشته است…
اما چرا تمرکز بر خطرهای جمعی است و نه خطرهای شخصی؟ خب، به این دلیل که خطرهای جمعی با چیزی سروکار دارد که شما با دیگران تجربه میکنید، افرادی که میدانند که احساس خطر چگونه بوده و چطور این احساس روح و جسم آنها را تحت تاثیر قرار داده است. طبق تحقیقات میدانیم که معمولاً افراد به کسانی که تجربه مشابهی داشتهاند، کمک میکنند، زیر احساس مشترک درباره مشکلات باعث ایجاد حس همدردی در افراد میشود. به همین دلیل، بهتر میتوانیم عمق این موضوع را درک کنیم، که چرا تجربه خطرهای جمعی بیشتر میتواند باعث اهدای کمکهای مردمی شود. زیرا این خطرات تجربه مشابه را در افراد به وجود آورده و آنها را ترغیب به کمک میکند.
همچنین مهم است به این نکته اشاره کنیم که در این مطالعه تصمیم گرفته شده تا تأثیر خطرهای جمعی پایدار مورد توجه قرار گیرد. خطرهای پایدار میتوانند شامل آلودگی هوای بلندمدت یا ویروس وبا باشد. بنابراین، به دلایل آشکار، علاقهمندی به بررسی این موضوع وجود داشت که چگونه خطرهایی که برای مدت طولانی احساس میشوند میتوانند بر رفتار اهدایی تأثیر بگذارند.
نتایج تحقیق
در ادامه توضیح میدهیم که نتایج این تحقیق چه بودند و این نتایج چه معنا و اثری در عمل میتوانند داشته باشند.
نتیجه 1
هر چه خطر جمعی شدت بیشتری داشته باشد، احتمالاً افراد بیشتری به دیگرانی که با همان خطر مواجه هستند، کمک میکنند.
اقدام / راهنمایی:
جمعآورندگان مالی وقتی با حامیان ارتباط برقرار میکنند، تنها میتوانند بر روی چند موضوع اصلی تمرکز کنند، زیرا در ذهن انسان تنها تعداد محدودی از اطلاعات قابل ذخیره است. بنابراین، اگر میخواهید احتمال اهدای حامیان به موضوعی افزایش یابد، توجه خود را به شدت خطر جمعی آن موضوع معطوف کنید. ذهن حامیان خود را با تعداد زیادی خطر که ممکن است حافظه کاری آنها را مختل کند، اشغال نکنید.
یک نمونه معتبر از خطر جمعی که به یک گروه تحمیل میشود، ویروس کووید-۱۹ است. همچنین یکی دیگر از این خطرها میتواند گرسنگی کودکان در مناطق فقیر یا نقضهای جدی حقوق بشر و موارد مشابه باشد. حالا، اگر حامی و گیرنده کمک هیچ خطر جمعی مشترکی نداشته باشند، به نتیجه دوم میپردازیم.
نتیجه 2
وقتی حامیان و گیرندگان کمک با خطرهای جمعی متفاوتی روبرو هستند، شدت خطرهای مربوطه تاثیری بر نیت کمک مالی افراد نخواهد داشت.
اقدام / راهنمایی:
همیشه لازم نیست دو نفر مشکل دقیقاً یکسانی را تجربه کنند تا احساس ارتباط کنند، و نیازی به برابری شدت خطرها نیز نیست.به طور ساده، افراد رفتار کمک دهی خود را تغییر نمیدهند تنها بخاطر اینکه یک خطر را شدیدتر از خطر دیگری میبینند.
علاوه بر تجربه مشترک، دلایل دیگری نیز وجود دارد که میتواند دو نفر را به طور واقعی به یکدیگر متصل کند. فیلسایک (فیلانتروپیک سایکولوژی) به ما یاد میدهد که وقتی از موقعیتها عبور کرده و به ساخت ارتباطات قلب به قلب تمرکز کنیم، میتوانیم تمام موانع را پشت سر گذاشته و محبت را بین حامی و گیرنده کمک، همچنین بین حامیان تقویت کنیم. فیلسایک (فیلانتروپیک سایکولوژی) به تحلیل این موضوع میپردازد که: هویتهای حامی چیست و چگونه میتواند با یک هویتی که گیرنده کمک دارد، ارتباط برقرار کند.
شاید هر دو نفر به دلیل داشتن هویت دین مشترک، هویت پدر یا مادر بودن و… بتوانند ارتباط برقرار کنند. بر روی هر چیزی که میتواند قلب حامی و گیرنده کمک را به هم جذب کند تمرکز کنید، تا بتوانید یک ارتباط عاطفی واقعی بسازید.
مهم نیست خطر جمعی یا شخصی باشد، یا حتی اینکه خطر شدید باشد یا خیر - زیرا تنها چیزی که دو نفر را به هم وصل میکند اهمیت دارد، نه چیزی که آنها را از یکدیگر جدا میکند.
نتیجه 3
وقتی بر روی ایجاد ارتباط قلبها از طریق هویتهای مشترک تمرکز میکنید، آنگاه میتوانید از تاثیرات مثبت همدردی بر افزایش نیت افراد در اهدای کمک بهرهمند شوید.
اقدام / راهنمایی:
هستهی این موضوع این است که تجربه یک تراژی باعث میشود افراد، بیشتر به مشارکت در فعالیتهای خیریه تمایل داشته باشند. این موضوع به دلیل آن است که: همانطور که قبلاً نیز اشاره کردیم، یک تجربه مشترک وجود دارد، بنابراین شما میتوانید به راحتی دیدگاه آن فرد را درک کنید. در این موسسه، همدردی را به عنوان یک وسیله میبینیم که از طریق آن احساسات را تجربه میکنیم و در نتیجه میتوانیم دیدگاه یک دیگری را درک کنیم.
بنابراین، در حالی که ارتباطات عاطفی بین قلبها میتواند ساخته شود، اگر نتوانیم حامیان را ترغیب کنیم که دیدگاه دیگران را درک کرده و همدردی کنند، ارتباط احساسی به درستی شکل نمییابد. برای اینکه حامیان اقدام کنند، احساسات باید به خوبی جریان داشته باشد.
اما اگر نتوانید حامیان را ترغیب کنید که دیدگاه خود را عوض کنند، یا اینکه ممکن است عوض کردن دیدگاه حامیان سخت باشد، پس بیایید بپرسیم که چه احساساتی گیرندگان کمک میخواهند که حامیان به جای آنها احساس کنند.(احساساتی که به راحتی قابل درک هستند). آیا این احساسات میتواند ترحم باشد؟
من فکر نمیکنم. اما شاید به جای این، احساس امید و عشق باشد. جمعآورندگان کمک مالی باید به طرز ارتباطات خود توجه داشته باشند و چگونگی تأثیر آن بر حامیان و گیرندگان کمک را در نظر بگیرند.
بهطور اصولی، جمعآوری منابع مالی میتواند هویتهای مهم را تقویت کرده و به شکل واقعی سلامت روانی را افزایش دهد، اما برای این منظور نیاز است که این هدف به درستی طراحی و اجرا شود.
اگر همدردی امکانپذیر نیست یا به حدی است که حامیان به اندازهای آسیب میبینند که دیگر تمایلی به کمک کردن ندارند، در این صورت ببینید که چه احساسات دیگری در حامیان میتوان تقویت کرد که نه تنها انرژی به آنها میدهد، بلکه سلامت روانیشان را نیز بهبود میبخشد.
دیدگاه خود را بنویسید