نوعدوستی، خیرخواهی و نیکوکاری امری فطری است که در نهاد تکتک اعضای سالم کودکان و نوجوانان جامعه به ودیعت نهاده شده است و میبایستی با فراهم آوردن شرایط مناسب بهتدریج فعلیت یابد. بدیهی است این استعداد ذاتی ابتدائاً باید در محیط خانواده و آموزشگاه بروز یافته و شکوفا گردد و سپس در محیطهای سایر نهادهای اجتماعی نشو و نما کند.
اما در دنیای امروز نقش نظام آموزشی به دلیل تحولات اقتصادی ، علمی ، فنی در این زمینه چشمگیرتر از سایر نهادها است. نقش نظام آموزشی ازآنجهت حائز اهمیت است که از قلمرو و دامنه شمول بسیار گستردهای برخوردار بوده و مدتزمان نسبتاً زیادی از اوقات مفید اعضای جامعه مشتمل بر نونهالان و کودکان و نوجوانان و جوانان را در برمیگیرد.
البته نظام آموزشی صرفاً دربرگیرنده دانش آموزان و معلمین و مدیران مدارس نیست بلکه ساختار سازمانی و بستری که اینگونه افراد در آن کار میکنند و قوانین و سیاستهایی که آنها را تحت تأثیر قرار میدهند نیز باید مدنظر باشد.
برای ورود به بحث لازم است ابتدا بهصورت مختصر به خیر و مصادیق خیر پرداخته شود، آنگاه نقش و جایگاه مدارس در تحقق موضوع تبیین میگردد.
خیر چیست؟
خیر کلمهای عربى است که غالباً در مقابل شرّ به کار میرود؛ چنانکه جوهرى مینویسد:
الخَیرُ ضدّ الشَرِّ... والخیار: ؛ خوبى ضد بدى و خوبان در مقابل بدان است.
گاهى خیر مقابل ضرر استعمال میشود و در فارسى معمولاً معادل آن خوبى و نیکى یا فایده و بهره است. سقراط معتقد است که خیر عبارت است از حکمت و افلاطون میگوید: خیر اعلى یا سعادت انسان شامل معرفت خداست.
سعادت باید با پیروى از فضیلت به دست آید که به معناى شبیه شدن انسان به خدا در حد امکان است و آن عبارت است از: عادل و درستکار شدن به کمک حکمت.... پیروى از آنچه در حقیقت خوب و نافع است.
صدرالمتألهين در تعريف خير بيان كرده است:
"الخير هو ما يتشوقه كل شيء يتوخاه يكون كل ذات موليه وجـد القصـد ال شطره ضروريات وجودها اوائل فطرهتا مكمـلات حقيقتـها متممـات صـفاهتا افعالها وثواني فضائلها ولواحقها" خير همان چيزي است كه اشياء بدان مشتاقاند آن را طلـب میکنند هر ذاتي چهره جانش را به سمت او متوجه میکند كه اين خير يا ضرورت وجـود هستي است يا كمالات هستي صفات افعال لواحق آن.
ملاصدرا در اين باره میگوید : "خير آن چيزي است كه موجودات آن را انتخاب میکنند . وجود كمالات وجودي منتخب هر شيئي است. يعني هـر شـيء سـعي میکند از هسـتي كمالات آن برخوردار باشد."
بنابراين خير در مقام تحليل يا به اصل هستي بازگشت میکند يعني كان تامه يا به كمالات هستي يعني كان ناقصه . آنچه كه يك موجود میطلبد خير اوست. البته اگر طلب صادق باشد نه طلب كاذب تنها انسان است كه احياناً بيراهه میرود امر باطل را میپندارد: « هم يحسبون اهنم يحسنون صنعاً ». موجودات غـير ذیشعور نيز طالب خيرند خير را انتخاب میکنند ولي اين انتخاب به نحو استعداد اقتضاست.
بـراي مثال درخت هرگز بهطرف پژمرده شدن نمیرود؛ بلكه طرف رشد نمو میرود؛ ولي انسان كه موجودي ذیشعور است، انتخاب اختيارش از روي اراده است. بنابراين همه موجودات طالب خيرند هرگز موجودي به دنبال نقص نيست. قهراً هر موجودي كه كمبود دارد به دنبـال خـير يعني موجودي است كه كمال محض كمال نامحدود است.
اگر موجودي كمال نامحدود بـود، نـه تنها خيري نيست كه به سراغ آن خير برود، بلكه خير تمام موجودات است كه سراغ او بيايند.
گرچه مفهوم خیر از مفاهیم بدیهى در معارف بشرى است، لکن شناخت حقیقت و مصادیق عینى آن نیازمند تأمل و ژرفبینی است. خیر حقیقتى است که گمشده همهی انسانها و حتى حیوانات و گیاهان است و براى رسیدن به آن همواره در تکاپو هستند.
هیچ موجود زندهای نیست که به خیر گرایش نداشته نباشد. گویى این گرایش یک اصل فطرى و ذاتى بشر و هر موجود زندهای است؛ تا جایى که افراد شرور هم خود و فعلشان را بدان منتسب میکنند و شر را با نام شر نمیجویند؛ بلکه خیرى در آن میپندارند؛ حتى آنکه خودکشى میکند، سبب آن را رهایى از بدبختیها و رنج ها و... که مصادیق شر هستند، برمیشمارد.
افلاطون گفته است: وقتى آدمى آنچه را که درواقع شر است انتخاب میکند، آن را به پندار اینکه خیر است انتخاب میکند.
مصادیق خیر
مصاديق «خير» در قرآن عبارت است از:
- مال و ثروت (سوره بقره، آيه 180)
- روزه(همان، آيه 216)
- تقوى(همان، آيه 184)
- توبه(سوره اعراف، آيه 26)
- جهاد(سوره توبه، آيه 3)
- امت اسلام(سوره آل عمران، آيه 110).
قرآن کریم در باب گذرا بودن زندگی این جهانی، رفتار مسئولانهی انسان مسلمان در آباد ساختن دنیا و به سامان آوردن بینظمیها و کاستیها و زندگی جاودان در جهان آتی میفرماید: انسانهای نیکوکار که دلها (و یا به عبارتی همان عقلها و اندیشههایشان) را از بدیها حفظ میکنند (متّقین یا) پرهیزگاران هستند.
و در معرفی پرهیزگاران اینگونه میفرماید: «آنکسانی که به غیب ایماندارند و نماز بهپای میدارند و از هرچه روزی ایشان کردیم به فقیران و درماندگان انفاق مینمایند»(بقره/ 3).
بنابراین، کوشش برای رفع گرفتاریها و مصائب دیگران نهتنها وظیفهی هر فردی است، بلکه از بهترین و عالیترین لذتهای حیات به شمار میآید.
انسانها با الهام از عقل و خرد خویش خوبى و خیر بودن پارهای از امور را ادراک میکنند و در خیر بودن و حسن پارهای از امور اتفاقنظر دارند و بر این مبنا افراد ملل و مذاهب مختلف باهم مراوده و معامله دارند؛ مثلاً همه عدل، وفاى به عهد، امانتداری، احسان به فقیر و درمانده را خوب و نیکو میشمارند و در مقابل ظلم، عهدشکنى، خیانتدرامانت، قتل نفس محترم را بد و زشت میدانند؛ اما در انسان قواى دیگرى هم مثل قوهی وهم، غضب و شهوت هم فعالاند.
پیامدهای نیکوکاری
خیریهها، به منزله بازوهاي حمايتي برخاسته از جامعه، در تلاشاند تا به زعم خود مسائل و مشكلات جامعه را با استفاده از منابع و ذخايرِ بهدستآمده از بخشِ خصوصي يا در رايزني با نهادهاي دولتي حل كنند.
بر اساس مشاهدات و مطالعات پيشيني محققان، روندهايي كه خيران و سازمانهای خيريه در کمکرسانی به زنان نيازمند كمك در پيش میگیرند، برخاسته از الگوهاي مردانه زنِ نيازمند سرپرست، زنِ ضعيف و زنِ ناتوان است؛ درنتيجه، بهرغم صرف هزينه و وقت براي یاریرساندن به زنان مراجعهکننده به سازمانهای خيريه، عملاً گامي در جهت تغيير وضعيت وابستگي اين افراد صورت نمیگیرد.
برای مطالعه :
تاثیر تعلیم و تربیت بر نیکوکاری
امروزه لازم است در تعلیم و تربیت به مدرسه از ابعاد گستردهتری نگاه کنیم. برخی از فیلسوفان ازجمله طرفداران نظریه بازسازی معتقدند تعلیم و تربیت مؤثرترین و کارآمدترین ابزار برای تغییرات اجتماعی مطلوب و انسانی در سطح اجتماع به شمار میرود.
افلاطون برای تربیت عقلانی آدمی که حداکثر خیرخواهی و سعادت را برای جامعه فراهم کند 4 مرحله قائل است: تصور، عقیده، تفکر مبتنی بر استدلال و تفکر کاملاً مجرد.
دنیای شناخت ها، عالم معقولات Intelligible World | دنیای دیدنیها، عالم محسوسات Visible World | ||
مرحله چهارم: تفکر کاملاً مجرد (معرفت) | مرحله سوم: تفکر مبتنی بر استدلال | مرحله دوم: عقیده (پندار) | مرحله نخست: تصور |
Abstract thinking | Thinking knowledge | Beliefe | Image opinion |
در مرحله نخست فرد که تا حدود 7 سالگی بزرگشده در بند تصور است و ظواهر را همانگونه که به نظر میرسد غیر محققانه و غیر منتقدانه میپذیرد. معرفت حاصل از این مرحله تفکر در حد ظن و گمان و حدس است. قصهگویی و بازی توصیه افلاطون در این مرحله است.
در مرحله دوم فرد برای تفکر هنوز در بند محسوسات است. محصول تفکر در این مرحله را عقیده میداند که احتمالاً محصول تجربه مستقیم اشیاء است و پذیرش عقاید قراردادی را شامل میشود. افراد 7 تا 20 ساله در این مرحله قرار میگیرند که معمولاً افراد در این بازۀ سنی در اختیار آموزشوپرورش و مدارس هستند.
نقش مدارس را در ترویج نیکوکاری
بهطورکلی میتوان نقش مدارس را در ترویج نیکوکاری در مؤلفههای ذیل یافت:
- نقش الگویی معلم
- تقویت باورهای مذهبی دانش آموزان
- بسترسازی فرهنگ وقف در مدارس
- رشد اخلاقی دانش آموزان
- استفاده از بستر بازی برای گسترش فرهنگ نیکوکاری
- جنسیت دانش آموزان و تربیت نیکوکاری
در ادامه بهتفصیل موارد مذکور تشریح میگردد:
نقش الگویی معلم
مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی چنانکه پرورشم میدهند میرویم
جمله معروفی وجود دارد که میگوید: متربیان ما آنگونه که ما میخواهیم نمیشوند، بلکه آنگونه که ما مربیان هستیم میشوند!
پايدارترين و درعینحال خوشايندترين یادگیریها، يادگيري غیرمستقیم يا مشاهدهای است. در اين نوع يادگيري که از طریق دیدن رفتارها و اعمال دیگران صورت میگیرد، يادگيرنده مطابق رغبتها و انگیزهای خود، آگاهانه و بدون هرگونه جبر و فشار رواني، همة حواس خود را متوجه رفتار موردنظر میکند و با نوعي احساس خوشايند و عاري از دشواري با الگو گیری از الگوهاي رفتاري بر دانستهها و تجارب شناختي خويش میافزاید.
هرقدر الگوهاي بزرگسال براي کودکان، نوجوانان و جوانان مطلوبتر و محبوبتر باشند، ميزان تأثيرپذيري بيشتر و پايدارتر میشود. آنها رفتار الگوهاي مطلوبشان را بسيار دوست میدارند و مايلند که با آنها همانندسازي کنند و رفتار همسان رفتار الگوهاي خود داشته باشند.
امام خمينى (ره) درباره نقش الگویی مربیان و معلمان میفرماید:
"...كسى كه میخواهد مربّى يك جامعهای باشد، مربّى يك دستگاهى باشد و آنها را به اسلام دعوت كند، اوّلش بايد خـودش را اسـلامى كند و باطن خودش را دعوت به اسلام كند ... اگر خـودش را اسـلامـى نـكنـد، نمیتواند ديـگـران را اسلامى كند، معلّمين آموزشوپرورش اگر خـودشان يك پرورش صحيح نـداشـتـه باشند و يك تعليم صحيح، نمیتوانند جوانها را تعليم كنند و آموزش بدهند و پرورش بدهند مبدأ هر امرى از خود آدم شروع میشود. پيغمبر هم كه تشريف آوردند، از خودشان كامل بودند، از منزل خودشان شروع كردند."
پائولو فریره نظریهپرداز تعلیم و تربیت انتقادی، فیلسوف تربیتی و آموزگار برزیلی بود. او بیشتر بهواسطهٔ نوشتن کتابِ تأثیرگذارِ «آموزش ستمدیدگان» شهرت یافت که بهعنوان یکی از متون پایه در تعلیم و تربیت انتقادی شناخته میشود.
اولین باری که فریره توانست تئوریهایش را در عرصه عمومی به نمایش بگذارد، برنامهای بود که در سال ۱۹۶۲ با عنوان «پابرهنهها هم میتوانند بخوانند» اجرا شد و فریره راهبری آن را بر عهده داشت. در این برنامه فریره و همکارانش در حین تشکیل حلقههای فرهنگی برای کارگران نیشکر، که در آنها کارگران به تحلیل انتقادی واقعیتهای اجتماعی خود میپرداختند، خواندن و نوشتن یاد دادند.
آنها در این برنامه موفق شدند طی ۴۵ روز به ۳۰۰ کارگر خواندن و نوشتن بیاموزند که این امر شگفتی همگان را برانگیخت. پس از نتایج شگفتانگیز کارهای فریره، دولت برزیل از تشکیل حلقههای فرهنگی فریره حمایت کرد و خود او را به ریاست کمیتۀ ملی فرهنگ عمومی منصوب کرد.
فریره معتقد بود که «معلمان با تکنیکهای ظریف میتوانند دانش آموزان بزرگسال را قادر سازند تا به کسانی را که به دلیلی استعمار شدهاند توجه کنند و با ارتقای دانش آنان، بهبود زندگی را به آنها آموزش دهند... اگر مردم فقیر و ضعیف نیاز دارند تا از سلامتی بیشتری برخوردار گردند، وظیفه تعلیم و تربیت است که در تأمین یا ترسیم شیوههای دستیابی به این سلامتی آنها را کمک نماید».
در یک دهکدهی کوچک معلم مدرسه از دانش آموزان خواست تا تصویری از چیزی که برایشان بسیار باارزش است را بکشند. او با خود فکر میکرد که این بچههای فقیر حتماً تصویر بوقلمون و میز پر از غذا را میکشند. ولی وقتی یکی از بچهها نقاشی ساده و کودکانه خود را تحویل داد، معلم شوکه شد. او تصویر یک دست را کشیده بود. ولی این دست چه کسی بود؟!
یکی از بچهها گفت من فکر میکنم این دست خداست که به ما غذا میرساند. دیگری گفت که این دست کشاورزی است که گندم میکارد. معلم بالای سر آن کودک رفت و از او پرسید این دست چه کسی است؟ کودک در حالیکه خجالت میکشید گفت: خانم، این دست شماست.
معلم به یاد آورد که از وقتی این کودک پدر و مادرش را از دستداده بود به بهانههای مختلف پیش او میآمد تا خانم معلم دست نوازشی بر سر او بکشد....
تقویت باورهای مذهبی دانش آموزان
فعالیتهای خیریه و نیکوکاری که در هر جامعهای رخ میدهد همانند پدیدههای دیگر، متأثر از عقاید، ارزشها، فرهنگ و آدابورسوم آن جامعه است.
در پژوهشی تحت عنوان کمکهای داوطلبانه و خیریه: آیا مذهب و روابط اجتماعی موجب ارتقای رفتارهای داوطلبانه میشود؟ به بررسی تأثیر مذهب در رفتارهای داوطلبانه در بین مردم هند پرداختهاند.
در این مطالعه 311 شهروند هندی شرکت داشتهاند. نویسندگان با این بررسی به این نتیجه رسیدهاند که گروههای مذهبی و مخصوصاً گروههایی که با کلیسا مشارکت دارند، در امور داوطلبانه و بشردوستانه بیشتر از افراد غیرمذهبی شرکت میکنند.
یافتههای پژوهش رابطهی معنادار و مستقیم بین متغیرهای دینداری، عدالتخواهی، انسجام اجتماعی، اعتماد اجتماعی، تعلق و تعهد اجتماعی به با مشارکت در امور خیریه و وقف را نشان دادهاند. به این معنی که هر چه آن عوامل در بین مردم قویتر باشند، مشارکت مرد در نیکوکاری و بهطور خاص وقف نیز بیشتر میشود.
همچنین، مطالعهای توسط برگر تحت عنوان «تأثیر مذهب روی فعالیتهای خیریه در کانادا» انجامشده است. این مطالعه رفتارهای داوطلبانه و بشردوستانه از سوی جمعیتهای مختلف مذهبی را باهم مقایسه و سپس به بازخورد این رفتارها در مذاهب مختلف اشاره میکند. یافتههای تحقیق تأثیر تعلقات و باورهای مذهبی را در گسترش فعالیتهای خیریه و داوطلبانه تأیید میکند.
شواهد نظری و تجربی نشان میدهند، کنشهای خیرخواهانهی انسانها تا حدود زیادی ریشه در باورها و اعتقادات شهروندان دارد و باورهای فرهنگی و اجتماعی در گرایشهای نوعدوستی و رفتارهای داوطلبانه و نیکوکارانهی شهروندان مؤثر است.
بسترسازی فرهنگ وقف در مدارس
یکی از برترین آموزشهای عملی اسلام که در ارتباط با دیگران است، سنت حسنهی «وقف» است. وقف از انواع امور خیریه و داوطلبانه است که برای برخوردار کردن دیگران از اموالِ شخصیِ توانمندان که در حقیقت، نوعی تعدیل ثروت و توزیع درآمد است، به وجود آمده است.
در این راستا، وقف میتواند در همراهی مردم با فرایند توسعه نقش مهمی را ایفا کند. چراکه قادر است تودههایی فاقد بهرهمندی از درآمدهای جامعه را با یک توزیع مجدد داوطلبانهی درآمد، بهرهمند سازد و فرصت و قدرت اندیشیدن، درک منافع بلندمدت جامعه و درنتیجه هم سویی با برنامههای توسعه را در آنها ایجاد کند.
وقف در لغت به معنای ایستادن یا به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن است؛ و در اصطلاح فقهی، عقدی است که ثمرۀ آن حبس کردن اصل، و رها کردن منفعت آن است. مدارس میتوانند چنین فرهنگسازی کنند که هرآن چه در مدارس به لحاظ ساختاری و محتوایی قابلیت حبس کردن اصل و رها کردن منفعت دارند را به ورطۀ وقف وارد کنند.
مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) در دیدار ریاست محترم سازمان اوقاف و امور خیریه در مورد دایره اوقاف فرمودند: اکنون عرصههای متعددی برای وقف وجود دارد که ازجمله آنها، پزشکی، علم و آموزش، تحقیقات و پژوهش، علوم جدید، محیطزیست و ترویج دین به شکلهای مدرن است.
مشارکت دانش آموزان در امور خیریه را میتوان بهنوعی کارآفرینی اجتماعی نامید. خمیرمایهی این کارآفرینی اجتماعی، اقدام داوطلبانه و نوآورانه با تلفیقی از خیرخواهی است. این نوع از کارآفرینان باانگیزههای نوعدوستانه و نیکوکارانه در راستای خدمت به دیگران، نوعی رضایت درونی حاصل می کنند و از حل مشکلات دانش آموزان و مشارکت در خدمت به هم نوعان، احساس شور و شعف مینمایند.
افراد و واقفین تمایل دارند با شرکت در امورخیریه و وقف، درآمد را مجدداً در بین اعضای جامعه به نفع قشرهای کم درآمد توزیع کنند.
این نیات از رهگذر تأثیر در دو زمینه جامعه را به سمت توازن اجتماعی هدایت میکند اثر درونی آن بر انسان دیار در کمک به تزکیهی نفس و زدودن تعلقات مادی و روحیهی مالاندوزی است و اثر بیرونی آن در کمک به کاهش فقر و محرومیتها و جلوگیری از اختلافات شدید طبقاتی است که به طبع آن از طریق گسترش عدالت اجتماعی، اسباب تألیف قلوب انسانها نسبت به یکدیگر را فراهم میکند.
به یاد دارم در جلسهای که معلم کلاس با اولیاء و مربیان داشت خطاب به آنان میگفت: بارها دیدهام و شنیدهام وقتیکه اولیاء برای بچهها لقمه میگیرند تا در مدرسه استفاده کنند، میگویند: فرزندم سعی کن خودت بخوری و به دیگری ندهی!! کدامیک از شما وقتی لقمه میگیرید، یکلقمه اضافی هم میگذارید تا اگر دانشآموزی لقمه نداشت به او بدهد؟! کدامیک از شما وقتی برای فرزندانتان مداد میخرید، یک مداد اضافی هم میخرید تا هر موقع که دانشآموزی فاقد مداد بود، به او بدهد؟!...»
رشد اخلاقی دانش آموزان
سعدی علیهالرحمه معتقد است کمال رشد اخلاقی متربی در احسان ورزی اوست:
دانی چه بود کمال انسان با دشمن و دوست لطف و احسان
غمخواری دوستان خدا را دلداری دشمنان مدارا
نقطه مشترک استدلال اخلاقی و رفتار مطلوب اجتماعی دانش آموزان "خود را بهجای دیگران گذاشتن" است. در این زمینه چهار جنبه مشخص از یکدیگر متمایز میشوند که شامل خود را بهجای دیگران گذاشتن از نظر ادراکی، اجتماعی و عاطفی است. علاوه بر این، سه مورد استدلال اخلاقی نیز بهعنوان یک معیار ادراکی در این زمینه اضافه میشود.
توجه به دیگران، مسؤلیت اجتماعی و همدلی را میتوان توجه زیاد به مسائل دیگران در مقایسه با مسائل خود تلقی کرد. پژوهشها نشان میدهد افرادی که اقدام به کمکرسانی میکنند، از معیارهای کنترل درونی بالاتری برخوردارند و برای تعهدات اخلاقی ارزش بیشتری قائلند.
درواقع، حیات مادی و معنوی هر جامعهای به وجود افرادی که دارای ارزشهای اخلاقی درونی شده هستند و در جهت خدمت رسانی به افراد جامعه عمل میکنند، وابسته است.
توصیف رشد اخلاقی در روانشانسی
در روانشناسی، نخستین بار "پیاژه" واژه مسؤلیت در مورد رشد اخلاقی را به کار برد. به کار بردن واژه مسؤلیت در مورد رشد اخلاقی بعدها توسط "کلبرگ" دنبال شد. البته "پیاژه" و "کلبرگ" بین سطوح ابتدایی و پیشرفته تر استدلال اخلاقی فرق میگذاشتند.
کلبرگ به توصیف سه سطح استدلال اخلاقی میپردازد که شامل یک رشته از استدلالهایی است که بهتدریج رشد کرده و تعالی مییابند. کلبرگ معتقد بود که در پایینترین و ابتداییترین سطح رشد اخلاقی، پیامدهای یک عمل باعث ارزیابی آن بهعنوان عمل خوب یا بد میشود.
سطح میانی رشد اخلاقی با وفاداری نسبت به نظم اجتماعی معیار اخلاقی بودن همراه است و در بالاترین سطح قضاوت اخلاقی موازین کلی (قوانین جهانی) و توجه به رفتارهای مطلوب اجتماعی که از 11 سالگی شروع به شکل گیری کرده است، کامل میشود.
در این مرحله است که کلبرگ اصطلاح استدلال اخلاقی جامعه پسند را به کار میبرد. استدلال اخلاقی جامعه پسند بر پایه اندیشه هایی استوار است که از بحران های فرضی اخلاقی سرچشمه میگیرد و شخص در کشاکش آن بلاتکلیفی ها دارای این حق انتخاب است که اقدام به کمک رسانی کند یا از ارائه کمک خودداری نماید.
کمک کردن در این شرایط فرد را وارد دامنه هایی از رفتارها میکند که از خودخواهی و توجه به خود دور شده، متوجه دیگران است. فرد رفتارهایی انجام میدهد که گرچه باعث ضرر زدن به خود میشود، اما ازلحاظ اجتماعی مطلوب بوده و برای بقای جامعه موردنیاز است.
از این نوع رفتار با عنوان «رفتارهای مطلوب اجتماعی» یاد میشود. رفتارهای مطلوب اجتماعی بسیاری از طبقه بندی های رفتاری، ازجمله فداکاری، گرایشهای توأم با همدلی مشارکت، حمایت، نجات دادن و همکاری را در برمیگیرد.
سرمایه اجتماعی
اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و نیز تعهد و تعلق اجتماعی بهعنوان مهمترین مؤلفههای سرمایهی اجتماعی موردتوجه قرارگرفتهاند. از دیدگاه بسیاری از دانشمندان رویکرد ساختی-کارکردی، انسجام اجتماعی پایهی نظم اجتماعی را تشکیل داده است و گسترش زمینههای وفاق و هم بستی، موجبات فعالیت و مشارکت گستردهی افراد جامعه را فراهم میآورد.
امیل دورکیم از برجستهترین نظریهپردازان مبحث انسجام اجتماعی است. به نقش همبستگی اجتماعی در گسترش و تقویت ارتباطات اجتماعی اشارهکرده و معتقد است هرجا همبستگی اجتماعی نیرومند باشد عامل نیرومندی در نزدیک کردن افراد به هم خواهد بود و باعث تشدید تماسهای آنان و بیش ترکردن فرصتهای ارتباطشان با یکدیگر خواهد شد.
بهعبارتدیگر هر چه اعضای یک جامعه همبسته تر باشند، روابط گوناگون خود را با یکدیگر یا در حالت دستهجمعی با گروه بیشتر حفظ میکنند.
بیشتر بخوانید :
استفاده از بستر بازی برای گسترش فرهنگ نیکوکاری
یکی از بازیهای بچهها در مدرسههای ایرانی اینگونه بود که شش صندلی خالی و هفت نفر دانشآموز وجود داشت. صدای موزیک به صدا درمیآمد، بچهها میچرخیدند، بهمحض قطع شدن موزیک بچهها باید بهسرعت اولین جایی را که ممکن بود تصاحب میکردند و روی آن مینشستند. قاعدتاً یکی از بچه بدون جا میماند. و او از قاعدۀ بازی خارج میشد، چراکه دیگران که زرنگتر بودند قدرت بیشتری به خرج میدادند تا دیگران را از صحنه خارج کنند!!
آنان که از مدارس ژاپن دیدن کرده بودند، میگفتند که در ژاپن هم این بازی را دیدهاند اما باکمی تفاوت! در آنجا آنکس که بدون جا میماند، برنده اعلام میشد. استدلالشان این بود که او احسان و ایثار بیشتری را به خرج داده بود و به همین دلیل مستحق پاداش بود!!
این حکایت گویای آن است که بازی میتواند در گسترش فرهنگ نیکوکاری جایگاه ارزندهای داشته باشد. فرهنگ شيوه زندگي كردن است. فرهنگ بافتی است كه در آن وجود پيدا میکنیم. فكر میکنیم، حس میکنیم، و با ديگران مرتبط میشویم . فرهنگ مانند چسبي است كه افراد جامعه را به هم مرتبط میسازد.
مركز ملي توانش فرهنگی فرهنگ را اینگونه تعريف میکند: فرهنگ الگوي درهمتنیدهای است از رفتار انسان كه شامل افكار، ارتباطات، زبان، عادات، باورها، رسوم، ارزشها، آداب احترام، تشريفات مذهبي، شيوه تعامل و نقشها، روابط و رفتارهاي مورد انتظار از يك گروه نژادي، قومي، مذهبي يا اجتماعي؛ و توانايي انتقال موارد فوقالذکر به نسلهای بعدي است.
گریت مایر در پژوهشی با عنوان «تأثیرات بازیهای مطلوب اجتماعی بر رفتار مطلوب اجتماعی» به بررسی دستهای از بازیها پرداخت. نتایج پژوهش او نشان میدهد همانگونه که بازیهای با محتوای پرخاشگری و خشونت در شروع و ادامه رفتارهای ضداجتماعی و کاهش رفتارهای مطلوب اجتماعی مؤثر است، شرکت دربازیهای با محتوای مطلوب اجتماعی نیز در شکل گیری افکار و رفتارهای مطلوب اجتماعی مؤثر است.
نورالله محمدی نیز به بررسی تحول اخلاقی و دیگر دوستی در نوجوانان سرآمد و عادی پرداخت. در این راستا، بهمنظور بررسی تأثیرات هوش موقعیت، روابط انسانی و تحول اخلاقی بر گرایش دیگر دوستی، از بین دو نوع جامعه تحقیق دانشآموزان دوم راهنمایی، اول و سوم دبیرستان مدارس دولتی و سازمان استعدادهای درخشان در تهران، دو گروه دانشآموز عادی (120 نفر: 60 دختر و 60 پسر) و سرآمد (120 نفر: 60 دختر و 60 پسر) به طور تصادفی انتخاب گردیدهاند.
در این پژوهش از ابزارهایی، چون فرم "ب " از مقیاس "دو" آزمون هوش کتل و فرم "ب " آزمون تحول اخلاقی "ما" استفادهشده است. بااینهمه، این پژوهش به نتایج زیر منتهی گردید:
گونههای مختلف موقعیتها که مستلزم نوع خاص از دیگر دوستی است، بر سطح گرایش دیگر دوستی اثر معناداری دارند. جهت گیریهای روابط انسانی، گرایش دیگر دوستی را بهطور معنادار تغییر میدهند و سرآمدها در مقایسه با افراد عادی ازلحاظ کمک دهی به دیگران؛ یعنی دیگر دوستی وضع برتری دارند. این وضع، تنها بین پسران سرآمد و عادی اول دبیرستان در حد معناداری واقعشده است.
جنسیت دانش آموزان و تربیت نیکوکاری
بنا به احادیثی که در دین مبین اسلام وجود دارد در تربیت نیکوکاری به جنسیت توجه شده است. لذا برخی معتقدند که در تربیت دختران باید آنان را بخیل بار آورد و بالتبع رویکرد نیکوکاری برای پسران محل اقدام است.
چنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند:
خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ: الزَّهْوُ وَالْجُبْنُ وَالْبُخْلُ، فَإذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَإِذَا كَانَتْ بِخِيلَةً حَفِظَتْ مَا لَهَا وَمَالَ بَعْلِهَا، وَإِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شِيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا (نهج البلاغه، حکمت 234)
"نيكوترين خوى زنان زشتترین خوى مردان است: به خود نازيدن و ترس، و بخل ورزيدن. پس چون زن به خويش نازد، رخصت ندهد كه كسى بدو دست يازد، و چون بخل آرد، مال خود و مال شويش را نگاه دارد، و چون ترسان بود، از هر چه بدو روى آرد هراسان بود."
از ايـن سـخنان روشـن میشود كـه ازنظر حـضرت اميـر. منفورترين خصلتها براي مردان عبارتاند از : تكبر، ترس و تنگچشمی يا بخل. اما با همـه پليـدي كـه اين خصلتها براي مردان دارد، نهتنها زيبنده زنان است، بلكه بهترين خصلتهای آنـان نيـز بـه شـمار میرود.
آيا نبايد نتيجه گرفت كه طبق اين سخن، فضايل مردانه با فضايل زنانه متفـاوت و حتـي متـضاد است؟
ابن ميثم بحراني نيز اين سخن را بینیاز از توضـيح دانـسته، پـس از تعريـف واژه«زهو» به تكبر، به اين نكته اكتفا میکند: الکلام واضح.
اما برای این مطلب نیاز به تحقیقی مفصلتر است. اسلامي، در مقالهای با عنوان «اخلاق و جنسيت در حديث «خصال النساء» به این مطلب پرداخته است که در اینجا به بخشی از یافتههای وی اشاره میگردد:
بخل، در اینجا، در برابر خرج نابجا و اسراف قرارگرفته اسـت؛ حالآنکه بخـل در برابـر كَـ رَم و بخشندگي است و شارحان كهن هنگام شرح مفردات اين حديث، درباره بخـل نوشتهاند: «ضـد كـرم ».
افزون بر اين ، طبق اين تعريف، چون بخل در مردان رذيلت است، پس اسراف و تبذير فضيلت بـه شـمار میرود؛ حالآنکه ازنظر قرآن، اين عمل شيطاني است و مرتكبان آن برادران شيطان هستند.
همچنين كانـت در درسهای فلـسفه اخـلاق خـود ، بهصراحت ، از تفاوت ارزشهای اخلاقي زن و مرد سخن به ميان آورد و باآنکه معتقد بـود كـه خـست ضـد عقـل است، نوشت: خست در زنان بيشتر از مردان پيدا میشود و اين امر البته با طبيعت آنها سازگار است؛ زيرا آنها در موقعيتي نيستند كه بتوانند تحصيل كنند و به دست آورند، پس طبيعتاً بايد [آنچه را كه دارند] پسانداز كنند. مردان چون میتوانند پول به دست آورند، بخشندهترند.
استدلالي كه به سود بخل زن شده است، قوت چنداني ندارد . گفتهشده است كه زن بخيـل مـال خود و مال شويش را حفظ میکند. اما اين استدلال پذيرفتني نيست، زيرا بهتصریح روايات ، بخل ريـشه در بدگماني به خداوند متعال دارد و در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) میخوانیم که به امیر مؤمنان علی (ع) فرمود:
اعلم یا علی! ان الجبن و البخل و الحرص غریزة واحدة یجمعها سوء الظن! ؛ بدان ای علی! که ترس و بخل و حرص، یک غریزه هستند و همه در سوءظن (به خدا) خلاصه میشوند! (نهجالبلاغه، نامه 53).
بخل و ترس و آز سرشتهايي جدا جداست كه فراهم آورنده آنها بدگماني به خداست. به همين سبب نيز رسول خدا و اهلبیت: بامداد و شامگاه از بخل به خدا پناه میبردند.
استدلال در اين حديث ، چنان عام و كلي است كه تاب تخصيص ندارد. از اين منظر ، انسان بخيـل درواقع، چون به خدا اعتماد و به رزاقيت او باور ندارد، به داشتههای خود بخل میورزد. اين قاعده به زن يـا مرد اختصاص ندارد و زن بخيل همانقدر به خدا به گمان است كه مرد بخيل.
پس اگر طبق اين منطق ، بخل بد است، هم براي مرد رذيلت است و هم زن. نه آنکه زيبنده زنان باشد . افزون بر اين ، در احاديث ديگري امير مؤمنان از بخشش و دهش زنـان بـه نيكـي یادکرده و آن را سـتوده اسـت.
حديثي كه از دو گونگي فضايل مردانه و زنانه سخن میگوید، باوجود شهرت ، تاب نقد بروني و دروني را ندارد. سند اين حديث مرسل است و کهنترین متني كه در آن آمده ، متني صوفيانه است. محتواي حديث نيز آشفته و نامنسجم است. یافتههای علمي، اخلاقـي و آموزههای دينـي نيـز از مـضمون آن حمايـت نمیکند.
درآیات متعددی از قرآن کریم نيز از بخل بهشدت نهي و بخشندگي و ايثار ستوده شده و رستگاري درگرو رهـايي از بخـل و اين حكم ، عـام اسـت و زن و مـرد نمیشناسد . البتـه در برخـي از آيـات بـه معرفیشده است . تفاوتهای حقوقي زن و مرد در مسأله ارث و شهادت اشارهشده ، كه ربطي به ارزش اخلاقي مرد يـا زن ندارد.
البته برخی از محققین غربی در تحقیقات خود به این رسیدهاند که مشارکت زنان در امور خیریه از مردان بیشتر است و البته یکی از این دلایل را «ترس» میدانند.
سارا بریتو و همکاران در مطالعهی با عنوان «ترس زنان از جنایت» که رفتار 2361 نفر را از 20 استانِ کانادا را موردمطالعه قرار دادهاند، نشان میدهند که زنان بیشتر از مردان از جرم و جنایت واهمه دارند و عواقب ارتکاب جرم در روحیهی آنان خیلی بیشتر از مردان است.
این ترس در زنان اغلب به تحریک رفتارهای خوب و نوعدوستانه و داوطلبانه منجر میشود و همچنین، باعث صرف زمان و هزینه های بسیاری از جانب آنان در سازمان های خیریه و داوطلبانه می گردد. نویسندگان در این پژوهش خاطر نشان کرده اند که این مسأله با جنسیت بسیار مرتبط بوده و مشاهدهشده است که در زنان رفتارهای نوعدوستانه بیشتر از مردان است.
این مطلب برداشت و خلاصهای از مقاله "نقش آموزشوپرورش در ترویج، توسعه و نهادینهسازی امور خیر و نیکوکاری" نوشته "روح اله کریمی خویگانی" است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده است و در سیویلیکا نیز منتشر شده است.
دیدگاه خود را بنویسید