• اينجانب به‌عنوان واقف اصلي و متولي دو باب واحد مسکوني به‌‎منظور تأسيس مرکز فرهنگي وقف عام نموده‌ام، ولي متأسفانه اداره کل اوقاف و امور خيريه برخلاف نظر واقف نخست سند را به‌نام واقف ديگر تنظيم و سپس به شخص ديگري به‌منظور استفاده مسکوني وي به‌طور قطعي انتقال داده‌اند. با توجه به اين‌که اينجانب به اين عمل رضايت ندارم نظر مبارکتان را در مورد دخالت و تصرف در موقوفه بدون رضايت واقف را مرقوم فرماييد.

از وقف بايد در جهت وقف استفاده شود و تغيير آن جايز نيست، ولي در خصوص مورد سئوال چنانچه اختلافي است بايد رسيدگي شود و مرجع حل آن دادگاه‌هاي ذي‌ربط است.


  • مالکي به‌نام امير نظام املاک خود را وقف نموده که عايدات آن براي رفاه حال رعيت خود از قبيل مدارس و دارالايتام و حمام و مساجد و کمک به مستضعفين رعيت با تعيين 3 نفر از معتمدين محل و با نظريه رييس بانک ملي وقت و با انتخاب آراء در دست ايشان اداره و عملي گردد. مدتي به اين منوال عمل شده، بعد از آن اداره اوقاف مدعي آن وقف گرديده در حالي که موضوع وقف خاص است نه عام و در وقفنامه نوشته شده 3 نفر نماينده کشاورزان محل با اکثريت آراء انتخاب براي جمع‌آوري عايدات و رييس بانک ملي وقت هم در مصرف عايدات نظارت داشته باشد. مستدعي است مسأله را واضحاً بيان فرماييد که به وقفنامه بايد عمل شود يا خير؟

چنانچه در وقف از طرف واقف متولي خاصي تعيين شده باشد واجب است تصرف در موقوفه طبق وقفنامه زير نظر متولي شرعي و اذن او انجام شود و بدون نظر و اذن متولي شرعي تصرف جايز نيست و حکم غصب را دارد.


  • قبرستاني است که هم‌اکنون متروکه شده، بعضي افراد فرصت‌طلب و سودجو بخشي از قسمت‌هاي قبرستان را مورد خريد و فروش قرار داده‌اند و بعضي به بهانه اين‌که حاشيه زمين ايشان است تصرف کرده‌اند و موجبات هتک و حرمت قبرستان مسلمين را به‌وجود آورده‌اند، حال ما تقاضا داريم که از آن مقام عظماي ولايت حکم اين مسأله را دريابيم. باشد که با روشن شدن حکم مسأله هتک حرمت قبرستان مسلمين پايان پذيرد و اگر شرع مقدس اجازه مي‌دهد اقداماتي در جهت رفع نياز و احتياجات عموم مردم از قبيل احداث مدرسه، بهداشت، شرکت تعاوني و... صورت گيرد.

خريد و فروش و تصرف قبرستان جايز نيست و رسيدگي موکول است به مسئولين محترم ذي‌ربط در جمهوري اسلامي

  • شهرداري چند تا از گورستان‌ها را به پارک تبديل نموده است، با توجه به اين‌که در اداره اوقاف سند موجود هست که تمام اين گورستان‌ها موقوفه مي‌باشند و از تاريخ آخرين دفن در بعضي از آن‌ها فقط حدود 20 سال نمي‌گذرد، آيا عمل شهرداري مطابق شرع است يا نه؟ لطفاً حکم شرع مقدس را اعلام فرماييد.

تصرف در موقوفه در فرض ثبوت وقف شرعاً در خلاف جهت وقف في نفسه جايز نيست.

  • اينجانب زميني را از شخصي بدون اطلاع از وقف بودن خريداري نمودم و بعداً که متوجه وقف بودن شدم به اتفاق آقاي خريدار و برادرش به ‌نزد صاحب اوليه زمين رفته و از ايشان خواستار تحويل سند شديم که در ابتدا ايشان انکار نمودند ولي با نشان دادن قولنامه و امضاي ايشان قبول نمودند که زمين را واگذار نموده‌اند و بعد از آوردن سند اصلي مشخص گرديد که زمين ذکر شده موقوفه بوده است. سئوال حقير اين مي‌باشد که با توجه به اين‌که 16 سال زمين در دست خريدار بوده و هيچ کدام نمي‌دانسته‌ايم زمين وقفي مي‌باشد.
  • آيا اين زمين در مدت 16 سال اجاره وقفي دارد يا خير؟
  • در صورت داشتن اجاره کدام يک بايد بپردازيم؟
  • در مورد اين زمين تکليف‌مان چه مي‌باشد؟ لطفاً جواب را مرقوم فرماييد.


1- پرداخت اجرت وقف در تمام مدتي که زمين وقفي در اختيار غير متولي شرعي بوده واجب است. بسمه تعالي

2- اجرت بر عهده کسي است که از زمين وقفي استفاده کرده و يا در تصرف او بوده ولي چنانچه تدليس و فريب دادن کسي سبب اين خسارت شده مي‌تواند کسي که خسارت را متحمل شده به فريب دهنده مراجعه نمايد.


3- کسي که زمين در اختيار اوست مکلف است به متولي شرعي مراجعه و چنانچه توافق شود، زمين را اجاره نموده و استفاده نمايد.

  • واقف محترم مصرف موقوفه خود را جهت طلاب علوم ديني قرار داده و سهمي نيز به‌عنوان حق‌التوليه از عوايد موقوفه براي متولي مقرر داشته. در صورتي‌ که انجام تکاليف امر توليت توسط خود متولي يا وکيل او مستلزم صرف هزينه‌هايي باشد، آيا متولي مي‌تواند هزينه‌هاي مزبور را از سهم موقوف عليهم کسر نمايد يا بايد از محل حق‌التوليه خود متولي پرداخت گردد؟ مستدعي است نظر مبارک را امر به ابلاغ فرماييد. توضيحاً اين‌که وقفنامه در اين رابطه مسکوت عنه مي‌باشد.

اگر مخارج براي تحصيل عوائد موقوفه لازم است که به‌دست آمدن عوائد موقوف بر آن‌ها است از عوائد کسر مي‌شود و در بقيه به وقف عمل مي‌شود، و چنانچه هزينه ديگري است که دخالتي در حصول عوائد ندارد، از سهم موقوف عليهم کسر نمي‌شود، والله العالم.

  • قبرستاني هست داير که سال گذشته ميتي در آن مدفون گرديده است و فرزندان و بستگان متوفيان نيز در قيد حيات مي‌باشند، همچنين در اين قبرستان مرقد مطهر دو شهيد بزرگوار قرار گرفته است.
  • آيا بنياد مسکن جهت اجراي طرح هادي و خيابان‌کشي مي‌تواند نسبت به تخريب قبور و کشيدن خيابان از داخل قبرستان اقدام نمايد، با توجه به اين‌که يکي از قبور که در خيابان و پياده‌رو قرار مي‌گيرد مربوط به 22 سال پيش و قبر ديگر مربوط به 35 سال پيش و صاحبان اين قبور نيز در قيد حيات مي‌باشند.
  • آيا اصلاً تخريب و کشيدن خيابان بر روي قبري که 22 سال از مدفون شدن ميت در آن نگذشته است، از نظر شرعي جايز است، قبوري که بيشتر از 30 سال از دفن ميت در آن مي‌گذرد چطور؟

در فرض مرقوم تخريب قبرستان و قبور جايز نيست. بلي چنانچه مقررات و ضوابط قانوني جمهوري اسلامي اقتضايي داشته باشد مقدم است، والله العالم.

  • تعدادي از موقوفات اين منطقه در گذشته توسط واقفين و متوليان وقف اجاره داده شده مستأجرين در عرصه موقوفاتي که کلاً وقف است به‌صورت نصف (نصف درختان و محصول آن‌ها متعلق به وقف و نصف ديگر متعلق به مستأجر) درختکاري شود و در بعضي ديگر از موقوفات نيز اجازه احداث ساختمان به‌نفع مستأجر تجويز و احداث بنا شده است، در حال حاضر به‌علت گذشت زمان اکثر درختان مثمر قبلي خشک و از بين رفته و يا تعداد قليلي درخت غير مثمر باقي مانده و ساختمان مستحدثه نيز فرسوده و از حيز انتفاع ساقط شده است. نظر بر اين‌که با وجود ادعاي صاحبان اعياني تصميم مستقل جهت اخذ اجاره واقعي عادله عرصه وقف به متوليان و اداره اوقاف مقدور نمي‌شود استدعا مي‌شود ذيلاً مرقوم فرماييد.
  • آيا مدعيان اعياني و يا وارث آن‌ها مي‌توانند بدون اجازه مجدد متوليان و اداره اوقاف مجدداً ساختمان مخروبه را بازسازي و به‌جاي درختان خشکيده ريشه‌هاي جديد ريشه‌گذاري کنند يا خير؟ و اصولاً در اين قبيل موارد عمر قانوني و شرعي اعياني مستحدثه به چه مدت مي‌تواند محدود باشد؟
  • تکليف متوليان و اداره اوقاف جهت افزايش درآمد عرصه اين قبيل موقوفات که وجود چند اصله درخت غير مثمر باعث تقليل درآمد واقعي عرصه وقف و تعطيل نيت واقفين خير مي‌شود چيست؟

قرارداد فيمابين متولي و مستأجرين موقوفه در فرض مرقوم در حکم مغارسه باطل است و درختان ملک صاحب نهال است. بلي با فرض اين‌که مستأجرين با اجازه متولي شرعي موقوفه احداث ساختمان نمودند و صلاح وقف بوده ملک مستأجرين است و هر گونه تصرف مجدد در موقوفه بايد زير نظر متولي شرعي موقوفه و صلاح وقف باشد و متوليان موقوفه موظف هستند مطابق وقفنامه و نظر واقف عمل کنند.

  • زميني شاليزار در حدود يکصد و پنجاه سال پيش وقف شده براي خامس آل عبا که واقف توليت اين زمين را مفوض به اولاد خود نموده است، بطناً بعد بطن و نسلاً بعد نسل، که توليت زمين تا قبل از مرحوم پدرم بر ما معلوم نيست. مرحوم پدرم توليت اين زمين را تماماً بر عهده داشته به‌خاطر تک فرزند بودن و اينجانب هم مثل آن بزرگوار به‌خاطر تک فرزند بودن تمام توليت را بر عهده دارم، حال سئوال در اين است که من که داراي چهار اولاد ذکور مي‌باشم کيفيت توليت اين زمين به چه نحو مي‌باشد و همين طور کيفيت توليت بعد از آن‌ها به چه صورت خواهد بود، در ضمن همان طور که مستحضريد اين زمين ارثي نيست که تقسيم شود پس عنايت فرماييد راه توليتش را بر ما مشخص فرماييد.

با فرض اين‌که واقف توليت وقف را براي اولاد ذکور قرار داده است و در صورتي که اولاد ذکور منحصر در فرد باشد تنها او متولي و در صورت تعدد اولاد ذکور، همه آنان متولي هستند.

  • حقير متولي بخشي از موقوفات امام حسين عليه السلام در منطقه مي‌باشم. مردم آن منطقه بنا به علاقه‌اي که به حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و ذريه زهراي اطهر عليهاالسلام و ائمه معصومين عليهم السلام خصوصاً امام حسين عليه السلام دارند، تعدادي از نخيلات خود را طلباً لمرضاة الله وقف مواليد و شهادت آن بزرگواران مي‌نمايند تا در موقع تولد يا شهادت براي آن‌ها اقامه مجلس شود و اين رسم ديرينه از قديم‌الايام تا حال در آن منطقه بوده و هست. موضوع و مطلبي که قصد دارم به ‌استحضار حضرتعالي برسانم آن است که نخيلات موقوفه به‌طور پراکنده و اندک است به‌طوري که جمع‌آوري عايدات آن با مخارج از عاديات نخيلات فوق‌الذکر بيشتر مي‌شود لذا بنا به مسأله تبديل به احسن استدعاي آن را دارم که معظم له نظر مبارک را در مورد فروش نخيلات مذکور و سپس خريد آن در يک‌جا مرقوم فرمايند، لازم به تذکر است که بعضي از واقفين زنده و بعضي هم در قيد حيات نيستند.

معلوم است که با امکان استفاده از نخيلات و صرف عوائد در جهت وقف، تبديل جايز نيست و در غير اين صورت تبديل به احسن مانع ندارد و تشخيص آن با متولي مي‌باشد.

  • اينجانب حدود سي سال قبل قطعه زمين کشاورزي را به شرح ذيل وقف نمودم. (مادامي که خودم در قيد حيات هستم احتياج به زمين دارم و عايدات آن مال خودم خواهد بود. بعد از فوت خودم درآمد زمين بين سه حسينيه و سه مسجد روستاي محل تولدم تقسيم شود). در حال حاضر از وقف کردن زمين منصرف نشده‌ام ولي مي‌بينم جاهاي مهم‌تر هست که مي‌توانم زمين را بفروشم و مثلاً پولش را به جهاد مدرسه‌سازي بدهم. آيا مي‌توانم زمين را بفروشم و پول آن را به جهاد مدرسه‌سازي بدهم يا خرج ساخت درمانگاه و امثالهم بکنم که در واقع استفاده بهتر و بيشتر از موقوفه من بشود.

يکي از شرايط تماميت وقف، قبض است که بايد متولي شرعي آن را تحويل بگيرد. اگر در وقف مذکور قبض متولي شرعي حاصل نشده است تمام نيست، و در اين صورت اختيار زمين با خود شماست، هر تصرفي مي‌توانيد در آن بکنيد.

  • ما اهالي روستا، مسجد کوچکي داشتيم چون جايش ضيق بود جلو آن مسجد جديدي ساخته‌ايم و مسجد قديم جلو مسجد جديد را گرفته و مانع ديد مسجد شده، حالا ما مي‌توانيم اين مسجد قديم را تخريب و از حياط آن مسجد جديد قرار دهيم.

تغيير وقف جايز نيست.

  • چند قطعه زمين معروف به وقف بودن است که در دست مستأجرين است و مال‌الاجاره حاصله از آن در روز عيد غدير خم صرف فقرا و مستمندان آن محل مي‌شده، حال وقفنامه‌اي در دست نيست ولي مستأجرين اين زمين‌ها و معتمدين محل به وقف بودن آن واقف‌اند و نيز در بين عموم مردم شهرت دارد و توليت آن نيز براي افراد خاصي بين تمام اهل محل مشهور است. مستدعي است طبق حکم خدا بفرماييد وقفيت براي مصرف مذکور و توليت براي آن افراد به شهرت ثابت مي‌شود يا خير؟

با فرض ثبوت شهرت در بين اهل محل، وقفيت براي جهت ذکر شده و توليت موقوفه براي افراد ثابت مي‌شود.

  • شخصي يک درخت و يا محصول يک درخت را هر سال وقف کرده براي امام حسين عليه السلام به مدت دو يا سه سال گذشته ولي هنوز به تصرف موقوف عليهم نداده و متولي هم معين نکرده، حال تکليف چيست يعني وقف صحيح است يا نه و نسبت به محصولات گذشته چه بايد کرد و بايد به قبض موقوف عليهم بدهد يا نه؟

در وقف، قبض شرط است و در فرض مرقوم وقف صحيح نيست، و وقف محصول هم با فرض اين‌که محصول صرف مي‌شود صحيح نيست

  • مادربزرگمان داراي دو فرزند دختر بوده و در زمان حيات خود بر سر اختلاف دخترهايش مقدار نيم هکتار زمين را وقف جهت مراسم عزاداري حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام مي‌نمايد و نامه وقفي را به بزرگ محل تحويل داد و بعد از چند ماه پشيمان شد و رفت نامه را پس بگيرد، بزرگ محل گفت نامه گم شده، شما هر تصميمي مي‌خواهي بگير و بعد از اين موضوع هيچ گونه نامه‌اي ننوشت و بعد از چند سال از فوت ايشان نامه قبلي که نوشته بود پيدا شد و حالا نمي‌دانيم چگونه عمل نماييم فلذا از آن مقام محترم استدعا داريم ما را راهنمايي فرماييد.

اگر زمين به‌عنوان وقف تحويل متولي شرعي نداده، وقف تمام نبوده و فعلاً زمين به ورثه تعلق دارد و نوشته اثر ندارد

  • يک قنات که يک چارک از آن وقف بوده، خشک شده است و ورثه واقف در پنج فرسخي اين قنات موتوري داشتند و از اين موتور يک چارک وقف نموده‌اند و پس از چندي و با فاصله سه فرسخي از موتور اول، موتور ديگري گذاشتند و باز يک چارک از موتور دوم را هم وقف کرده‌اند و اخيراً موتور سومي را گذاشتند. سئوال کرده‌اند آيا واجب است از اين موتور سوم هم چيزي وقف کنند يا خير؟

وقف واجب نيست، ولي اگر آب وقف را جذب مي‌کند بايد مراعات شود، والله العالم.

  • مؤمنين ده يک قطعه اراضي را در کشمير براي مسجد شريف صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه وقف نمودند. اوقاف شيعه بالعموم منقسم بين گروه‌هاي مختلف مي‌باشد ( رييس يک گروه به زور وقف مذکوره را در تحويل خود قرار داد ) نزد من مقداري پول اين وقف مي‌باشد. پس از جنابعالي خواستارم که حکم فرماييد با اين پول چه بايد کرد. آيا مي‌شود اين پول را به يک اداره ديني تحويل داد و نيز آيا به زور کسي مي‌تواند وقف مؤمنين را به تحويل خود قرار دهد. 

1- پول اگر از منافع وقف است، بايد مطابق نظر واقف و زير نظر متولي شرعي وقف و به صلاح وقف صرف شود و تحويل آن به جاي ديگر جايز نيست.

2- هر گونه تصرف در وقف بايد زير نظر متولي وقف باشد.

  • قريه با حدود معين وقف شده است. صيغه وقف جاري گرديده، به‌تصرف وقف داده شده و سال‌ها به وقف عمل شده است. آيا مي‌شود تحت عنوان اراضي موات يا مرتع، بخشي از آن را از وقف جدا کرد و ملي اعلام نمود يا اگر قريه وقف شده باشد هر آنچه از اراضي در محدوده قريه قرار گرفته محکوم به وقفيت است و بايد کماکان به وقف عمل شود؟

هر آنچه از اراضي واقعه در محدوده قريه‌ موقوفه که عنوان خاص قريه موقوفه شامل آن مي‌شود شرعاً محکوم به وقفيت است حتي اگر بعد از عمل به وقف نسبت به آن پس از سالياني به‌صورت باير يا موات درآمده باشد باز هم از وقفيت خارج نمي‌شود و بايد کماکان نسبت به آن به وقف عمل شود و قابل جدا کردن از وقف و استملاک يا الحاق به اراضي منابع طبيعي نيست و احکام و آثار انفال و اموال عمومي بر آن مترتب نمي‌شود.