یکی از ارکان اساسی برای انجام امر خیر، وجود منابعی است تا بتوان نیاز نیازمندان را تأمین و مشکلاتشان را مرتفع نمود. این منابع به منابع مالی و غیرمالی تقسیمبندی میشود. منابع مالی برخلاف منابع غیرمالی از محدودیت نسبی برخوردارند و همواره جذب مناسب این منابع و صرف آن در مصارف پرفایده، مسئلهساز بوده است.
یکی از راهکارهای اصلی جوامع غربی برای جلب منابع مالی و توزیع آن در امور عامالمنفعه، سازگار پر نقص «مالیات» است که بخش از عواید آن از طریق خیریهها به دهکهای پایین جامعه تزریق میشود. امّا در جامعه اسلامی برای عملیاتی سازی و تضمین امر خیر، دو راهکار وجود دارد؛ راهکار اصلی و اولیه عبارت است از برانگیختن عواطف و احساسات افراد؛ امّا اسلام به این اکتفا نکرده و واجباتی مالی مقرر داشته و آنها را هم در زمره عبادات شرعی بهحساب آورده که باعث قرب و رضای بندگان به خداوند متعال میشود. که در این مقاله به آنها پرداختهایم.
ارکان اساسی امر خیر
امر خیر متضمّن چند رکن اساسی است:
1- نیازمند: فردی است که نیازمند دریافت خیر به میزان تأمین نیاز خویش است.
2-خیِّر: فردی است که قصد خیر رسانی به نیازمند دارد.
3- منبع خیر: صرف وجود فردی که تنها قصد و نیّت کمک به نیازمند را دارد برای تحقق امر خیر کفایت نمیکند؛ بلکه باید منابعی در دسترس داشته باشد تا بتواند نیاز نیازمند را مرتفع نماید. اگر نیازمند نیازی غیرمادی (مثل نیازهای عاطفی) داشته باشد با منابع غیرمادی و اگر نیازمند نیاز مادی (مثل نیاز به مقداری پول) داشته باشد با منابع مادی این نیاز تأمین شود. همچنین در هر امر خیری باید چند مبنا رعایت شود:
1- خیررسانی در رابطهای غیر متعارض:
انجام امر خیر در یک موضوع، به تولید شرّ و نقص در موضوع دیگر منتهی نشود. بهعنوانمثال تأمین مالی فردی که توانایی کار دارد، منجر به ایجاد شرّی به نام تنبلی در او میشود.
2- استمرار خیرات تا تأمین کامل نیازِ نیازمند؛
3- خیر واقعی باشد نه کاذب:
نباید با منابع خیر، نیازهای کاذب را تأمین کرد. خیررسانی به ظالمین از مصادیق خیر کاذب است.
دین مبین اسلام به بیان قوانین مالی مختلفی پرداخته است. در این قسمت با رویکردی کار کرد گرایانه و تحلیلی منابع تأمین مالی امر خیر در فقه امامیه پرداخته میشود. به تعبیر شهید صدر «سیاستهای مالی در اسلام، تنها ناظر به تأمین مخارج ضروری دولت نیست؛ بلکه هدف اصلی از این سیاستها، ایفای نقش در تحقق تکامل اجتماعی یا همیاری مدنی در جامعه است».
سؤال اصلی این پژوهش عبارت است از اینکه منابع تأمین مالی امر خیر در فقه امامیه کدام است؟ و سؤالات فرعی این پژوهش متضمّن پاسخ به این دو سؤال است: یک. هرکدام از منابع تأمین مالی امر خیر چه جایگاهی در اسلام دارند؟ دو. هر کدام از منابع تأمین مالی امر خیر چه سهمی در تأمین مالی خیریهها میتوانند ایفا کنند؟ با پاسخ به این سؤالات است که میتوانیم با ظرفیتهای عظیم فقه در خصوص تأمین مالی امور خیر و ریشهکن کردن فقر آشنا شویم. با آزادسازی ظرفیتهای نهفته در این مسئله میتوان تحوّلی در نظام تأمین مالی خیریهها ایجاد کرد.
این منابع هرچند در بادی امر منابعی مادی جلوه میکنند، امّا در صورت رعایت برخی شرایط -مخصوصاً حذف یا کاهش واسطهها در دریافت و پرداخت این منابع- ، بالتّبع میتوانند بخش وسیعی از نیازهای غیرمادی را پوشش دهند. مهمترین منابع تأمین مالی امر خیر و کارکرد هر یک عبارت است از:
1. زکات
یکی از مهمترین منابع تأمینی مالی امر خیر در جامعه اسلامی که شیعه و اهل سنّت بر آن اتّفاق نظر دارند، زکات است. زکات یکی از مبانی اسلام شناختهشده است . خداوند متعال در 28 آیه از قرآن کریم همراه دستور به اقامه نماز، دستور به پرداخت زکات میدهد. یعنی یاد خدا باید همراه با توجه به خلق خدا مخصوصاً محرومان باشد.
در قرآن کریم اولین ثمره حکومت اسلامی اقامه نماز، پرداخت زکات و رواج امربهمعروف و نهی از منکر نامیده شده است: « إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور».
كسانى كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مىدارند، و زكات مىدهند، و امر به معروف و نهى از منكر مىکنند، و پايان همه كارها از آن خداست. از آنجا که خداوند بهجای «» فرمود «أقاموا»، زمانی که حکومت اسلامی برپا میشود بسترسازی و تسهیل شرایط برای اقامه نماز و جمعآوری زکات و ترویج امر به معروف و نهی از منکر، از وظایف قطعی مسئولان حکومت اسلامی است . امام علی(علیهالسلام) دراینباره میفرمایند: «يجبر الامام النّاس على أخذ الزّكاة من أموالهم» امام مردم را بر پرداختن زكات وادار مى كند.
به تعبیر امام صادق(علیهالسلام) زکات امری است که «اعطای آن باعث کم شدن اموال و ندادن آن باعث زیاد شدن اموال نمیشود» . امّا کسانی که زکات نمیپردازند، مستحقّ بدترین برخوردها در دنیا و آخرت هستند؛ این افراد در دنیا باید از اجتماع مؤمنین طرد شوند. امام باقر(علیهالسلام) سیره رسول خدا(ص) در برخورد باکسانی که زکات نمیدهند را اینگونه توصیف میکنند: «بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي الْمَسْجِدِ إِذْ قَالَ قُمْ يَا فُلَانُ قُمْ يَا فُلَانُ قُمْ يَا فُلَانُ حَتَّى أَخْرَجَ خَمْسَةَ نَفَرٍ فَقَالَ اخْرُجُوا مِنْ مَسْجِدِنَا لَا تُصَلُّوا فِيهِ وَ أَنْتُمْ لَا تُزَكُّونَ» . يكى از روزهايى كه پيامبر(ص) در مسجد مدينه حضور داشت، ناگهان فرمود: فلانى برخيز! فلانى برخيز! تا اينكه پنج نفر را از جاى خود بلند و از مسجد بيرون كرد، آنگاه فرمود: از مسجد ما بيرون رويد، شما كه زكات نمىدهيد در مسجد نماز نخوانید.
در صحیحهای از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که «إِذَا مُنِعَتِ الزَّكَاةُ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِه» . هرگاه از دادن زکات خودداری شود، زمین هم از دادن برکاتش خودداری میکند. همچنین در قیامت همین مالی که زکات آن داده نشده، به تعبیر قرآن کریم زنجیری در گردن صاحبمال میشود. «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَة» . همین مالی که نسبت به آن بخل ورزیدهاند، در روز قیامت زنجیری در گردن آنها میشود. امام صادق(علیهالسلام) مقصود از بخل در این آیه را بخل در دادن زکات معرفی میکنند .
برای مطالعه :
اقسام زکات
میتوانیم زکات را به دو نوع مادی (ظاهری و باطنی) و غیرمادی (زکات جاه) تقسیمبندی نماییم. فارغ از مصارف زکات مادی ظاهری که به موارد نهگانه مذکور در کتب فقهی مربوط میشود، زکات مادی باطنی نیز وجود دارد. مفضَّل که یکی از یاران نزدیک امام صادق(علیهالسلام) بود، درباب اقسام زکات مادی از ایشان نقل میکند:
«كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ فِي كَمْ تَجِبُ الزَّكَاةُ مِنَ الْمَالِ فَقَالَ لَهُ الزَّكَاةَ الظَّاهِرَةَ أَمِ الْبَاطِنَةَ تُرِيدُ فَقَالَ أُرِيدُهُمَا جَمِيعاً فَقَالَ أَمَّا الظَّاهِرَةُ فَفِي كُلِّ أَلْفٍ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَلَا تَسْتَأْثِرْ عَلَى أَخِيكَ بِمَا هُوَ أَحْوَجُ إِلَيْهِ مِنْكَ» . نزد امام صادق(علیهالسلام) بودم كه كسى از او پرسيد: در چه اندازه از مال، زكات واجب است؟ فرمودند:«مقصودت كدام زكات است: ظاهرى يا باطنى؟» گفت: هر دو را در نظر دارم. فرمود: «امّا ظاهرى در هر هزار درهم بيست و پنج درهم است؛ و امّا باطنى آن است كه اگر برادرت از تو چيزى خواست كه بيش از تو به آن نياز دارد، در اختيارش قرار دهى».
زکات باطنی مفهومی برگرفته از این بیان نورانی امام صادق(علیهالسلام) و تعبیر «حق معلوم» در قرآن کریم است. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم للسّائلِ و المحروم» و کسانی که در داراییشان حقّی معلوم برای درخواستکننده و محروم کنار گذاشته شده است.
شخصی از امام صادق(علیهالسلام) درباره تفسیر این آیه سؤال میکند که آیا مراد از «حق معلوم» چیزی جز زکات مرسوم است. امام(علیهالسلام) پاسخ مثبت داده و توضیح میدهند که: «هُوَ الرَّجُلُ يُؤْتِيهِ اللَّهُ الثَّرْوَةمِنَ الْمَالِ فَيُخْرِجُ مِنْهُ الْأَلْفَ وَ الْأَلْفَيْنِ وَ الثَّلَاثَةَ الْآلَافِ وَ الْأَقَلَّ وَ الْأَكْثَرَ فَيَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ وَ يَحْمِلُ بِهِ الْكَلَّ عَنْ قَوْمِه» آرى اين درباره كسى است كه خداوند ثروت و مالى به او مىبخشد و او به مقدار هزار يا دو هزار يا سه هزار يا بيشتر و كمتر از آن جدا كرده و از همين حساب به زندگى خويشاوندان خود كمك كند و غرامتى كه بر عهده فاميل و عشيره او قرار بگيرد، شخصاً بپردازد.
در جای دیگری امام صادق(علیهالسلام) در تفسیر «حقّ معلوم» در این آیه میفرمایند: « هُوَ شَيْءٌ يَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ فِي مَالِهِ يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يَفْرِضَهُ عَلَى قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِهِ فَيُؤَدِّي الَّذِي فَرَضَ عَلَى نَفْسِهِ إِنْ شَاءَ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ إِنْ شَاءَ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ وَ إِنْ شَاءَ فِي كُلِّ شَهْر» . حق معلوم چیزی است که انسان از مال خویش بر حسب میزان توانایی و وسعت اموالش، بر عهده خود واجب میکند تا این حقوق را در موعد مقرر پرداخت نماید. این کار را میتواند روزانه یا هر جمعه یا ماهانه انجام دهد.
«ملاک در بخشیدن مال از بين بردن فقر از عرصه جامعه اسلامى و زندگى انسان است نه پرداختن نصابهاى معيّن بهتنهایی، پس اگر فقر با پرداختن همه نصابهاى شرعى از ميان نرود، بايد توانگران از بازمانده مال خود آنقدر بدهند تا نياز نيازمندان از ميان برود، و كمبود داران در معيشت كمبودى نداشته باشند» .
اینطور نیست که در جامعه اسلامی ثروتمندان با پرداخت زکات ظاهری و رسمی، مجاز به ادامه تکاثر در ثروت باشند. دین اسلام مخالف تکاثر ثروت و دستبهدست شدن آن نزد ثروتمندان است. اگر عدّهای محروم و نیازمند و تعدادی توانگر در جامعه اسلامی وجود داشته باشد، زکات باطنی که حدّ نصاب خاصی ندارد باید تا فراهم شدن رفاه نسبی در زندگی معیشتی مستضعفان، در جریان باشد.
«از دیدگاه حضرت علی(علیهالسلام) سیاستهای توزیعی باید تا برخورداری همگان از رفاه نسبی ادامه یابد» . به تعبیر دیگر اگر هدف از پرداخت زکات رفع فقر و محرومیت از جامعه است، پس هر کاری که منجر به تحقّق این غایت و مقصود شریعت شود، مصداق زکات است . به نظر برخی از صاحبان فتوا از قرائن قرآنی، روایی و فقهی استنباط میشود که «زکات باطنی همانند زکات ظاهری واجب است» .
همانطور که نیازهای انسان به مادی و غیرمادی تقسیمبندی میشود، بهتبع آن زکات نیز به مادی و غیرمادی قابلتقسیم است. زکات جاه یا پُست و مقام، نوع غیرمادی زکات است که عمدتاً در نظام سیاسی معنا پیدا میکند.
امام علی(علیهالسلام) زکات جاه را همچون زکات مادی واجب میدانند. «إنّ اللَّه فرض عليكم زكاة جاهكم، كما فرض عليكم زكاة ما ملكت أيمانكم» . خداوند همانگونه كه زكات مال را واجب كرده است، زكات مقام را بر شما واجب كرده است. «من الواجب على ذي الجاه، أن يبذله لطالبه» . آنچه بر صاحب جاه و مقام واجب است، صرف کردن آن برای خدمترسانی به ارباب رجوع است. امام صادق(علیهالسلام) در تعریف زکات جاه میفرمایند: «الشّفاعة زكاة الجاه» . وساطت (براى درست شدن كار مردم)، زكات جاه است.
امام حسن عسكرى(علیهالسلام) مقصود از امر خداوند متعال در قرآن کریم به پرداخت زکات را اقسام مختلف زکات معرفی میکنند. «أي من المال و الجاه و قوّة البدن: فَمِنَ الْمَالِ مُوَاسَاةُ إِخْوَانِكُمُ الْمُؤْمِنِين، و من الجاه إيصالهم إلى ما يتقاعسون عنه لضعفهم عن حوائجهم المقرّرة في صدورهم» . زکات بپردازید يعنى از مال و مقام و نيروى بدنى زكات بدهيد. زکات مال به خاطر مواسات نسبت به برادران دینیتان است و زكات مقام، رساندن آنها به نیازها و خواستههایی است که به خاطر ناتوانی نمیتوانند آن نیازها را تأمین کنند.
کارکردهای زکات
ریشهکنی فقر در جامعه، از بین رفتن صفات رذیلهای چون حرص و بخل در ثروتمندان و خشم و کینه در فقرا نسبت به ثروتمندان از مهمترین کارکردهای زکات محسوب میشود. لذا خداوند متعال در قرآن کریم پاکسازی جامعه از صفات و اخلاق رذیله را بهعنوان اولین کارکرد زکات معرفی میکند: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم» . از داراییهای آنها صدقهاى بهعنوان زكات بگير، تا بدینوسیله آنها را پاکسازی و پرورش دهى. و به هنگام گرفتن زكات، برای آنها دعا كن؛ چراكه دعاى تو، مايه آرامش آنهاست. و خداوند شنوا و داناست. این آیه علاوه بر اینکه جمعآوری زکات را یکی از وظایف حاکم اسلامی معرفی میکند، آن را عامل آفت زدایی و رشد فضایل اخلاقی در فرد و جامعه و افزایش داراییها میداند.
در حدیثی جامع از امام صادق(علیهالسلام) درباب فلسفه وجوب زکات و کارکردهای آن در جامعه اسلامی اینگونه آمده است: «همانا كه زكات براى آزمايش ثروتمندان، و كمك به فقرا وضعشده است، و اگر مردم زكات اموال خود را مىپرداختند، هيچ مسلمانى فقير و محتاج نمىماند، و در همه اوقات با سهمى كه خداى عزّ و جلّ براى او مقرّر فرموده است بینیاز ميشد، و مردم جز به خاطر گناه ثروتمندان، فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نشدهاند، و خداى عزّ و جلّ را سزاوار است كه رحمت خود را از كسى كه حقّ خدا در مال خود را بازداشته است بازدارد و به آنکسی كه خلق را آفريده و خوان رزق را گسترده است قسم ياد ميكنم كه هيچ مالى در خشكى يا دريا تباه نميشود؛ مگر به علّت ترك زكات، و هيچ صيدى در خشكى يا دريا شكار نميشود مگر به علت ترك تسبيح در آن روز، و همانا كه محبوبترين مردم نزد خداى عزّ و جلّ گشوده دستترین ايشان است، و سخاوتمندترين مردم كسى است كه زكات مالش را بپردازد، و درباره مؤمنين نسبت به حقّى كه خداى عزّ و جلّ براى ايشان در مال او مقرّر داشته است بخل نورزد» .
امام رضا(علیهالسلام) در پاسخ به نامه محمّدبن سنان به کارکردهای زکات و دیگر خیرات و مبرّات همچون صلهرحم و صدقه دادن، نسبت به طبقه دارا و ندار اشاره میکنند و پرداخت زکات را مانع شکاف روز افزون طبقاتی در جامعه معرفی میکنند: «علّت تشريع زكات تأمین خوراک فقرا، و حفظ و صيانت اموال اغنيا است. زيرا خداى عزّ و جلّ تندرستان را به رسيدگى به حال دردمندان و مبتلايان مكلّف ساخته است، چنانکه خداى تبارکوتعالی فرموده است:
«هرآینه در اموالتان و نفوستان آزمايش خواهيد شد». و مراد از آزمايش در اموال اخراج زكات، و در نفوس عادت دادن نفس بر صبر است، و اضافه بر اين، پرداختن زكات اداى شكر نعمتهاى خداى عزّ و جلّ، و اميد بستن به آن فزونيای است كه در اثر شكر در مال پديد مىآيد، بهعلاوه آن فزونى كه از طبيعت زكات به مال عايد مىشود، مضافاً به رأفت و رحمتى كه از اين رهگذر شامل حال ضعفا مىشود، و عطف و تفقّدى كه به اهل مسكنت مىپيوندند، و بهعلاوه آنكه زكات تحريض و تشويق اغنيا به مواسات، و تقويت فقرا را در پى مىآورد، و ايشان را در كار دين نيرومند ميسازد.
و زكات پند و عبرتى براى اغنياست، تا با ملاحظه حال فقرا و تهيدستان دنيا، حال پرملال تهيدستان و فقراى آخرت را به نظر آورند، و براى روبرو شدن با احوال آن روز با صرف مال خود در راه خير، سرمايه عمل صالحى بیندوزند، و با مقايسه اين احوال خداى تبارکوتعالی را در برابر نعمتى كه به ايشان بخشیده است و ثروتى كه عطا كرده شكر گويند و دعا و تضرّع بجا آورند، و از گرفتار شدن به وضعى مانند وضع فقرا بهراسند. اين امور كه در اينجا بيان شد، در کنار امور بسيار ديگری علّت تشريع زكات و اداى صدقات و صله ارحام و انجام اعمال خير و خداپسندانه است» .
2. خمس
خمس همانند زکات یکی دیگر از سازوکارهای تأمین مالی اسلام برای تحقق امر خیر در جامعه است. خمس، مالیاتی است معادل یکپنجم که در شرع بر اموری وضع گردیده است و حاکم شرع اختیار انحصاری آن را بر عهده دارد.
خمس طبق شروطی بر هفت چیز واجب است: باقیمانده مخارج سالانه (منفعت کسب)، غنائم، معادن، گنج، مال مخلوط به حرام، جواهری که بهواسطه فرورفتن در دریا به دست میآید، زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد.
خمس یک حق پیشوایی و رهبری است. امام هادی(علیهالسلام) میفرمایند: « إِنَّ الدُّنْيَا وَ مَا عَلَيْهَا لِرَسُولِ اللَّهِ(ص)» . تمام دنیا و هر آنچه بر روی آن است، مال پیامبر(ص) است. از روایات فهمیده میشود که «علّت وجوب خمس این است که اصل مال از پیغمبر(ص) و امام(علیهالسلام) است و چون كسى آن را به دست آورد چهار قسمت آن بهعنوان مزدِ كار به او تعلق دارد و يك قسمت را به مالك آن مىپردازد، مانند غنيمت جنگ و غوص و معدن و استخراج گنجها، در اين موارد اصل مال از آن پيغمبر يا امام است زيرا كافر مالك نمىشود و اموال بىصاحبِ مخصوص كه در ته درياها و درون كوهها و زمينها است يا گنجهاى سپرده مجهولالمالك همه از آن پيغمبر و امام هستند» .
خمس در بسیاری از احکام و تأکیدات با زکات مشترک است امّا موارد مصرف خمس از زکات محدودتر است. عوائد خمس به دو قسمت سهم امام و سهم سادات تقسیم میشود. نیمی از مبالغ خمس مختصّ امام است که در راه خدا و تبلیغ دین مصرف میکند و نصف دیگر آن متعلّق به سادات هاشمی یتیم، فقیر، در راه مانده و از کار افتاده است. اختصاص نیمی از خمس به سادات بنیهاشم به چند دلیل تبعیض محسوب نمیشود. اولاً تنها سادات نیازمند به اندازه احتیاجات یکسال خود میتوانند خمس دریافت کنند، بنابراین ساداتی که بالقوه یا بالفعل توان کار کردن دارند، حق دریافت خمس ندارند. ثانیاً نیازمندان بیهاشم از دریافت زکات بهکلی محروم هستند. ثالثاً اگر سهم سادات از نیازمندی سادات موجود بیشتر باشد، باید مابقی آن را بهحساب بیتالمال واریز کرد.
در حقیقت در اسلام دو صندوق «زکات» و «خمس» وجود دارد که هرکدام از این دو دسته حق دارند بهطور مساوی تنها از یکی از این دو صندوق استفاده کنند. فلسفه جداسازی این دو صندوق این است که زكات از مالياتهايى است كه در حقيقت جزء اموال عمومى جامعه اسلامى محسوب مىشود لذا مصارف آن عموماً در همين قسمت است، ولى خمس از مالياتهايى است كه مربوط به حكومت اسلامى است، يعنى مخارج دستگاه حكومت اسلامى و گردانندگان اين دستگاه از آن تأمین مىشود». در روایات هم فلسفه این جداسازی با عبارت « كَرَامَةً مِنَ اللَّهِ لَهُمْ عَنْ أَوْسَاخِ النَّاس» بیانشده است. «غرض اینکه سادات از زكات كه يك نوع چرك اموال مردم محسوب مىشود برکنار بمانند به این دلیل است که از یکسو بنىهاشم را به اين ممنوعيت و محروميت قانع سازد و از سوى ديگر به مردم بفهماند که تا مىتوانند سَربار بيتالمال نشوند و زكات را براى آنها كه استحقاق شديد دارند واگذارند» .
بنابراین خمس از منابع مالی دولت اسلامی است که وظیفه دارد فقرا و ایتام سادات مسلمین را با آن تأمین نماید. سهم امام پس از تأمین نیازهای شخصی امام و نایبش، صرف رهبری امّت و توسعه حکومت اسلامی و شعائر دینی که زیربنای عدالت فردی و اجتماعی و امنیت و سعادت اجتماع است، میگردد .
3. انفال
انفال عبارت است از املاک و اموال منقول و غیر منقولی که خداوند متعال بهواسطه ولایت امام مسلمین بر مردم و حکومت بر جامعه اسلامی و ریاست الهی عام او، در اختیارش قرار داده است. امام مسلمین میتواند هر طور که صلاح میداند این املاک یا اموال را بسته به شرایط مختلف زمانی و مکانی مصرف کند. طبق روایات منابع طبيعى و ثروتهاى عمومى، غنائم جنگى، فیء (سرزمینهایی که بدون درگیری در اختیار مسلمانان قرارگرفته است)، اموال بىصاحب مثل زمينى كه صاحبش آن را رها كرده، اموال مردگان بىوارث، جنگلها، درّهها، کوهها، نيزارها، زمينهاى موات، سواحل دریاها و رودخانههای بزرگ و هرآنچه فوق کره زمین مثل فضا یا داخل آن مثل معادن است، از مهمترین موارد انفال به شمار میآیند.
خداوند متعال در قرآن کریم موارد مصرف انفال را اینگونه تعیین میکند: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب» .
آنچه خداوند (بهعنوان فىء) از (اموال) اهل شهر و روستاها بر فرستاده خويش بازگردانيد از آن خدا و رسولش و خويشان او و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان (راه هر هدف دينى و دنيوى لازم براى اسلام و مسلمين كه دینداران به آن نياز دارند) است، تا ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده ما به شما داد (از احكام و معارف و اموال) بگيريد و از آنچه شما را منع و نهى كرد از آن دست نگهدارید، و از خدا پروا نماييد، كه خداوند سختكيفر است. با توجه به تفسیر علامه طباطبایی از آیه فوق موارد مصرف انفال به شرح زیر است.
موارد مصرف انفال:
1.سهم خدا که برپایِ روایات به رسول خدا و حاکم اسلامی تعلق دارد و ایشان در هر امر الهی که صلاح بدانند مصرف میکنند.
2. سهم رسول که رسول خدا و حاکم اسلامی میتواند در کنار سهم خداوند آن را در مصارف شخصی خود و دیگر مصارف حکومت اسلامی و نیازمندان هزینه کند.
3.سهم ذیالقربی که مقصود سادات و در رأس آنها اهلبیت هستند.
4.یتیمان، مسکینان و درراه ماندگان که به نظر برخی مقصود یتیمان، و در راهماندگان از بنیهاشم هستند. در روایاتی از اهلبیت(علیهمالسلام) این معنا نقل شده است. امّا به نظر برخی مفسران امامیه و اهل سنت مراد عموم یتیمان، مساکین و در راهماندگان هستند، افزون بر اینکه فقر و نیاز آنان درگرفتن این اموال شرط است.
5. مهاجران تهیدستی که از خانه و کاشانه خود آواره شدهاند. دادن انفال به فقیران مهاجر مصداق صرف آن در راه خدا است. بنابراین ایشان را با تسامح میتوان یک گروه مستقل دانست.
محلّ مصرف انفال تنها منحصر در موارد فوق نیست. بلکه این آیه بیانگر استحقاق بیشتر و اولویت اصلی محلّ هزینه انفال است. پس امام یا نائب امام میتواند انفال را در راه مصالح مسلمانان مصرف نماید. از مهمترین کارکردهای این حکم، دست به دست نشدن اموال و ثروتهای کلان در میان سرمایهداران جامعه است.
اسلام هرچند بر مالکیت خصوصی مهر تأیید زده است اما با هر سازوکاری که منجر به تجمّع و ذخیرهسازی داراییها در دست عدهای محدود از ثروتمندان شود، مخالف است و از هر سازوکاری چون انفال و إنفاق و زکات که مانع این امر میشود، حمایت میکند. لذا خداوند متعال به صراحت تکنیز و انباشته سازی ثروتها را هرچند که از اموال شخصی باشد، حرام اعلام کرده است: «وَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ» و كسانى كه طلا و نقره را گنجينه و ذخیرهسازی میکنند و در راه خدا هزينه نمىكنند، همه آنان را به عذابى دردناك بشارت ده. بنابراین نظام اسلامیِ عدالتپیشه از این جهت که اصل مالکیت خصوصی را به رسمیت میشناسد از نظام سوسیالیسم و از اینجهت که مخالف تجمّع ثروت در دست ثروتمندان است از نظام سرمایهداری، راه خود را جدا میکند.
4. وقف
یکی دیگر از سازوکارهای تأمین مالی امر خیر، وقف است. معنای معروف و مشهور وقف در میان فقها عبارت است از «تحبیس العین و تسبیل المنفعة» . یعنی عین مالی را بدون تصرّف در آن حفظ کنی و منافع و عواید حاصل از موقوفه را برای اشخاص و موضوعات یا اهدافی، جاریسازی. بنابراین وقف بر اساس موقوفعلیه قابلتقسیم به وقف عام یا وقف خاص مثل وقف برای فرزندان و خویشاوندان یا وقف برای هدف معینی مثل تبلیغ دین و ازدواج جوانان، است . وقف بهعنوان صدقهای ساری و جاری اساساً برای امر خیر و تأمین نیاز دیگران تعبیهشده است؛ لذا طبق نظر فقها فرد وقف کننده، حق بهرهبرداری شخصی از منافع موقوفهاش را ندارد .
انگیزه اصلی از وقف در جامعه اسلامی از بین رفتن فقر و محرومیت است. بُعد غالب وقف در زمانهای گذشته، بُعد فرهنگی و اجتماعی بوده است. تحقق منافع عمومی، تأمین آسایش جامعه و بهبود سطح زندگی مردم ازجمله مهمترین اهداف وقف بوده است . در سیره امام علی(علیهالسلام) آمده است که مزارع و چاههای آبی را برای فقرا و در راه ماندگان مدینه وقف میکردند.
در وقف نامه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) اینگونه آمده است که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هذا ما تصَدَّقَ بهِ عَبدُ اللَّهِ عليٌّ أميرُالمُؤمِنينَ، تَصَدَّقَ بالضَّيعَتَينِ المَعرُوفَتَينِ بِعَينِ أبي نَيزرَ والبُغَيْبُغَةِ علَى فُقراءِ أهلِ المَدِينَةِ، وابنِ السَّبِيلِ، ليَقِيَ بِهِما وجْهَهُ حَرَّ النّار يَوَم القِيامَةِ، لا تُباعا ولا تُوهبا، حَتَّى يَرِثَهُما اللَّهُ، وهو خَيرُ الوارِثين» . به نام خداوند بخشنده و مهربان علی دو مزرعه معروف به چشمه ابونیزر و بغیبغه را برای فقرای مدینه و رهگذران بیچاره وقف کرد، تا خدا روی او را به خاطر این دو موقوفه از آتش عذاب روز قیامت نگاه دارد، این دو مزرعه فروخته و بخشیده نمی شوند، تا آنکه خدا آن دو را ارث ببرد و خدا بهترین ارث برندگان است.
5. هدیه
هبه یا هدیه بهعنوان یکی از منابع تأمین مالی امر خیر، به معنای اعطای مال یا منفعتی بلاعوض است. بنابراین انسان میتواند هر نوع یا میزانی از داراییهایی خود را به دیگران ببخشد. همچنین امانت دادن یکچیز به دیگری به خاطر بهرهبرداری هدیه گیرنده از منافع و ثمرات آن، نوعی هدیه محسوب میشود .
تفاوت هدیه با صدقه در این است که اولاً در صدقه قصد تقرّب به خداوند متعال شرط است ولی در هدیه این شرط الزامی نیست بلکه هدیه دادن میتواند فقط با هدف جلب خوشنودی هدیه گیرنده باشد، ثانیاً صدقه را به هیچ وجه نمیتوان بازپس گرفت ولی هدیه را در برخی موارد میتوان بازپس گرفت. لذا طبق فرمایش امام صادق(علیهالسلام) هدیه دادن از سابقه بیشتری نسبت به صدقه برخوردار است. « الصَّدَقَةُ مُحْدَثَةٌكَانَ النَّاسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يَنْحَلُونَ وَ يَهَبُونَ» در زمان پیامبر(ص) مردم تنها پیشکش میکردند یا بهرسم عطا و کرامت میبخشیدند امّا صدقه پدیدهای نوظهور است.
بیشتر بخوانید :
6. صدقه
بهغیراز زکات ظاهری و باطنی که واجب است، کلیه مبالغ و خدماتی که در راه رضای خداوند متعال به نیازمندان داده میشود، صدقه نامیده میشود. صدقه معنایی بسیار موسّع دارد بهطوریکه پیامبر(ص) میفرمایند: « كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ ». همچنین صدقه میتواند معنوی و غیرمادی باشد چراکه پیامبر(ص) به ابوذر غفاری میفرمایند:
«كفّ أذاك عن النّاس، فإنّها صدقة تتصدّق بها على نفسك» . مردمآزاری نکن، چراکه همین کار بهمنزله صدقهای است که برای خودت میدهی. صدقه هرچند مستحب است ولی نقش بسیار مؤثر و مکملی در کنار زکات برای تأمین مالی امر خیر و نیازهای نیازمندان ایفا میکند. اسلام برای آنکه باب سوءاستفاده از صدقه را به روی افراد تنبل ببندد، دریافت صدقه برای مسلمانی که میتواند با کار یا حرفه یا مالی نیازهایش را متناسب با شأن و جایگاه اجتماعیش تأمین کند، حرام اعلام کرده است .
صدقه موارد و میزان محدودی ندارد و فرد میتواند به هر میزان و از هر چیز و به هر کس که صلاح میداند، صدقه دهد. رحمت جهانیان حضرت محمّد (ص) میفرمایند: «تَصَدَّقُوا وَ لَوْ بِصَاعٍ مِنْ تَمْرٍ وَ لَوْ بِبَعْضِ صَاعٍ وَ لَوْ بِقَبْضَةٍ وَ لَوْ بِبَعْضِ قَبْضَةٍ وَ لَوْ بِتَمْرَةٍ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَبِكَلِمَةٍ لَيِّنَة». صدقه دهید هرچند به اندازه یك ظرف خرما یا كمتر از آن باشد، هرچند یکمشت خرما، یا یکدانه خرما یا پارهاى از یك خرما باشد.
کسی که هیچچیز در چنته ندارد لااقل با گفتن سخنی نرم و خوش صدقه بدهد. البته بهتر است انسان بهترین داشتههای خود را صدقه بدهد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» تا وقتی که از داشتههای مورد علاقه خود انفاق نکنید به مقام نیکوکاری نمیرسید. درست است که میتوان به هرکسی صدقه داد، امّا اعطای صدقه باید با رعایت اولویت و ترتیب نزدیکان شروع کرد. لذا پیامبر اکرم(ص) در باب اولویتها در صدقه دادن در احادیث مختلف بیان کردهاند که «وَ ابْدَأْ بِمَنْ تَعُول» . صدقه دادن را اوّل از خانواده شروع کن و بعد به دیگران بده.
صدقه کارکردهای فراوان دنیوی و اخروی به همراه دارد. زیاد شدن رزق، جلوگیری از مرگهای ناگهانی، دفع بلایای مختلف، شفای بیماران از مهمترین کارکردهای دنیوی صدقه و بخشش گناهان مهمترین کارکرد اخروی صدقه دادن محسوب میشود.
فردی نزد امام موسی کاظم(علیهالسلام) میرود و نزد ایشان از تنگی دست و بال خود شکایت میکند و در توصیف حال رقّتبار خود نزد امام میگوید: «به خدا قسم به خاطر فقر حتی لباس پوشیدن نداشتم و لختوعور ماندم تا اینکه به خاطر این حال و روزم فلانی یکی از دو لباس خود را به من داد و مرا با آن پوشانید».
امام(علیهالسلام) به او این راهکار را توصیه میکنند: «صُمْ وَ تَصَدَّقْ» روزهبگیر و صدقه بده! آن فرد از روی تعجب میپرسد: «آیا از همان چیزهایی که از برادران دینیام به من میرسد، هرچند ناچیز باشد، صدقه بدهم؟!». امام(علیهالسلام) در پاسخ میفرمایند: «تَصَدَّقْ بِمَا رَزَقَكَ اللَّهُ وَ لَوْ آثَرْتَ عَلَى نَفْسِك» از آن چیزی که خدا به تو روزی داده صدقه بده، هرچند ایثار نمایی. در همین زمینه رسول خدا(ص) میفرمایند: «أَكْثِرُوا مِنَ الصَّدَقَةِ تُرْزَقُوا» زیاد صدقه بدهید تا رزق و روزیتان تأمین شود. همچنین امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة» با صدقه روزی را به سمتوسوی خود بکشانید.
یکی از راهکارهایی که حضرات معصومین(علیهمالسلام) برای مداوا و شفای بیماران توصیه کردهاند صدقه دادن است. امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «دَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَة» مریضان خود را بهوسیله صدقه دادن مداوا کنید. ایشان در جای دیگر کیفیت مداوای بیمار با صدقه دادن را اینگونه بیان میکنند:«يُسْتَحَبُّ لِلْمَرِيضِ أَنْ يُعْطِيَ السَّائِلَ بِيَدِهِ وَ يَأْمُرَ السَّائِلَ أَنْ يَدْعُوَ لَهُ» . بهتر است کسی که مریض است با دستان خودش به نیازمندان صدقه بدهد و از آن نیازمند بخواهد تا برای او دعا کند.
صدقه علاوه بر خاصیتهای درمانی، باعث پیشگیری از مبتلا شدن به بلایا و امراض مختلف میشود. امامصادق(علیهالسلام) به نقل از پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَدْفَعُ بِالصَّدَقَةِ الدَّاءَ وَ الدُّبَيْلَةَ وَ الْحَرَقَ وَ الْغَرَقَ وَ الْهَدْمَ وَ الْجُنُونَ وَ عَدَّ (ص) سَبْعِينَ بَاباً مِنَ السُّوءِ» قطعاً خدایی که جز او معبودی وجود ندارد، حتماً با صدقه، درد و طاعون و آتشسوزی و غرق شدن و ویرانی و دیوانگی و غیره را دفع میکند. پیامبر(ص) ادامه دادند تا اینکه هفتاد گونه اصلی از بلایا را ذکر کردند. کارکردهای دنیوی صدقه عمومیت دارند. یعنی هر فردی چه عادل چه ظالم و چه مؤمن و چه کافر صدقه بدهد، کارکردهای دنیوی آن شامل حال همه آنها میشود.
روزی فردی یهودی به پیامبر اکرم(ص) اهانت میکند و پیامبر(ص) به اصحابشان میفرمایند این فرد فردا توسط یک عقرب به درک واصل میشود. امّا دیدند که روز بعد همان مرد یهودی در حال عبور است. پیامبر(ص) به او میگویند چوبهایی که پشتت حمل میکنی را بر زمین بگذار. وقتی چوبها را بر زمین میگذارد، میبینند که یک عقرب گزنده روی چوبهاست. پیامبر(ص) از آن مرد یهودی میپرسند امروز چه کار کردی؟ آن یهودی گفت امروز کار خاصی نکردم جز اینکه وقتی داشتم میآمدم دو تکِّه کیک داشتم که یک تکِّه آن را به مستمند دادم. پیامبر(ص) فرمودند به خاطر همین کار بوده که آن بلا از او دفع شده است. سپس فرمودند: «إِنَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ عَنِ الْإِنْسَانِ» قطعاً صدقه مانع از بروز مرگهای ناگهانی برای انسان میشود.
7. قرض (وام)
قرض در اصطلاح فقهی عبارت است از «عقدی که فرد قسمتی از مال خود را به تملّک دیگری درمیآورد به این شرط که طرف مقابل ضامن بازگرداندن مثل آن یا قیمتش شود» . قرض نقش بهسزایی در تأمین منابع مالی امر خیر در جامعه اسلامی ایفا میکند.
خداوند متعال اهمیت فراوانی به قرضدادن داده است، بهطوری در قرآن کریم دو بار با خطابی سؤالگونه میپرسد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ» . آن كيست كه قرض خوبى به خدا دهد، و خدا آن را برايش مضاعف كند؟ در اهمیت قرض دادن و جایگاه رفیع قرض دهنده همین بس که خداوند متعال هر بار که دعوت به قرض دادن میکند، خود را بهعنوان قرض گیرنده و طرف حساب معرفی میکند . اوج عظمت و بزرگی یکچیز در انتساب آن به خداوند متعال است. مانند خانه خدا، رسول خدا، ولی خدا، ماه خدا و غیره.
قرضالحسنه باید آراسته به صفاتی باشد. قرض از مال حلال، از بهترین چیزها، دوستداشتنیترین داشتهها باشد. تا وقتی فرد به زندگی و استفاده از اموالش امیدوار است قرض بدهد. هرچقدر قرض میدهد، آن مقدار را کم و کوچک بهحساب آورد. آن را به خاطر رضای خدا بهصورت مخفیانه به محبوبترین افراد و اشخاص نیازمند بدهد، بدون اینکه اذیّت و منّتی همراه آن باشد .
در روایات قرض دادن از اهمیت و پاداش بیشتری نسبت به صدقه دادن برخوردار است. پیامبراکرم(ص) در بیان فلسفه اصلی این امر میفرمایند: «مشاهده كردم بر درِ بهشت نوشتهشده است: صدقه به ده برابر و قرض به هجده برابر. پس به جبرئيل گفتم: اى جبرئيل! دليل اين چيست؟ با اينكه صدقهدهنده پس گرفتن مالش را نمىخواهد ولى قرض دهنده، مىدهد تا آن را پس بگيرد! جبرئيل گفت: آرى، همينگونه است ولى اينگونه نيست كه تمام کسانی که صدقه دریافت میکنند به آن نيازمند باشند درحالیکه كسى جز از روى نياز قرض نمىكند. پس صدقه گاهى به غير مستحق مىرسد و قرض تنها به مستحق مىرسد؛ به همين دليل قرض برتر از صدقه است» . علاوه بر این میتوان گفت فردی که قرض میدهد تا زمانی که قرض خود را پس بگیرد، در انتظار بازگشت آن مال است اما در صدقه این انتظار و اضطراب وجود ندارد. از سوی دیگر وقتی کسی مالی را قرض میکند تلاش میکند تا ضمن تأمین نیازهایش، با همّت مضاعف دیون خود را بازپس دهد. لذا درحالیکه صدقه ممکن است باعث ابتلای صدقه گیرنده به آفت سَربار دیگران شدن و تنبلی شود، امّا در قرض امکان مبتلا شدن به این آفت بسیار کمتر است.
قرض همانطور که اعطای آن پاداشهای فراوان اخروی دارد، ندادن آن عذابهای شدید اخروی را در پیدارد. پیامبر اعظم(ص) درمورد پاداش فراوان کسی که قرض میدهد و در هنگام مطالبه آن خوشرفتاری میکند، میفرمایند: «مَنْ مقرض مَلْهُوفاً فَأَحْسَنَ طَلِبَتَهُ اسْتَأْنَفَ الْعَمَلَ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَلْفَ قِنْطَار» هر كس به ستمديده و محرومی وام دهد و در مطالبه آن خوشرفتارى نماید، اعمال خويش از سر گيرد (چراکه خداوند گذشته او را آمرزيده است)؛ و خدا به ازای هر درهم او هزار قنطار از بهشت به وى خواهد بخشيد. «قنطار، به معناى پوست گاو پر از طلا، و كنايه از نعمت متنوّع و بسيار است» . از سوی دیگرکسی که میتواند به برادر دینیاش قرض دهد ولی این کار را نمیکند، بوی بهشت بر او حرام میشود. رسول خدا(ص) میفرمایند: «مَنِ احْتَاجَ إِلَيْهِ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فِي قَرْضٍ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ فَلَمْ يَفْعَلْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ رِيحَ الْجَنَّة» . هر كس برادر دینیاش به دريافت وامى از او نيازمند شود، و او قادر بر رفع نياز او باشد ولی دريغ دارد، خداوند بوى بهشت را بر وى حرام میكند.
8. کفارات
انسانها در طول زندگی خود دچار اشتباهاتی میشوند که از آنها توبه میکنند. خداوند متعال پذیرش توبه و پوشاندن برخی گناهان را منوط به کفاراتی واجب کرده است. کفاره در اصطلاح فقهی به عبادت خاصی اطلاق میشود که انجام آن، غالباً باعث برداشتن عقوبت الهی یا کاهش و تخفیف آن میگردد . این کفارات با هدف تأمین مالی و مادی نسبت به نیازمندان و محرومان در قالب پرداخت مبالغی معیّن به آنها، یا با هدف غیرمالی و همدردی در قالب روزه، وضعشده است.
در فقه شیعه برای گناهانی مثل روزهخواری، شکستن قَسَم، قتل، ظهار و انجام برخی کارها در حج، کفاره تعیین شده است. بهعنوانمثال خداوند متعال در قرآن کریم درباره کفاره نقض قَسَم میفرماید: «لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ» . خدا به قَسَمهاى لغو بيهوده، شما را مؤاخذه نخواهد كرد، امّا به خاطر شكستن آن قسمى كه از روى عقيده قلبى ياد میكنيد، مؤاخذه خواهد کرد. و كفّاره آن غذا دادن به ده فقير است از آن طعام متوسط كه برای خانواده خود غالباً تهيه مىكنيد، يا لباس بر آنها بپوشانید و يا يك بنده آزاد كنيد، و هر كس توانايى آن را ندارد، سه روز روزه بگیرد. اين است كفاره شكستنِ سوگندهايى كه ياد مىكنيد.
ازآنجاکه هزینههای کفارات باید صرف فقرا و نیازمندان شود، کفارات بهعنوان یکی از منابع مهم تأمین مالی امر خیر، بهویژه برای فقرا و مستمندان محسوب میشود.
9. اموال مجهولالمالک
یکی دیگر از منابع تأمین مالی امر خیر که کمتر به آن پرداخته میشود، اموال مجهولالمالک است. اموال مجهولالمالک اموالی هستند که مالک آن بالفعل موجود است و از آن اموال إعراض نکرده امّا خودِ مالک شناختهشده نیست. شناختهنشده بودن مالک میتواند به جهت جنگ و ترک یک شهر باشد یا اینکه اراضیای مواتِ بالعرض باشند و صاحبان اوّلیهاش از آن اعراض نکرده باشند، امّا معلوم نیست چه کسانی هستند. اموال مجهولالمالک تنها با اذن حاکم شرع یا کسی که از جانب او صاحب اجازه است، میتواند به مصرف فقرای جامعه برسد. «اشياى پيدا شده كه در كتب فقهى ما تحت عنوان «لُقطه» از آنها بحث شده است نيز از اقسام مجهول المالك است، كه با مقررات و شرايط مخصوصى مىتوان آن را با اذن حاكم شرع تملّك كرد و يا فروخت و پولش را به فقرا داد» .
10. وصیت به ثلث
در کنار منابع نهگانه که اصالتاً برای تأمین مالی امر خیر در جامعه اسلامی وضعشدهاند، میتوان از سازکارهای دیگری چون «وصیت به ثلث» نام برد. این سازگار میتواند بالعرض تبدیل به منبع عظیمی برای تأمین مالی امر خیر شود. طبق فقه امامیه هر فرد حق دارد، نسبت به یک سوم اموال خود وصیت کند. با تشویق، فرهنگسازی عمومی و واسطهگری خیریهها در اجرای وصیت افراد، میتوان افراد جامعه- علی الخصوص قشر سالخورده- را تشویق به وصیت نسبت به صَرفِ یک سوم اموالشان در امر خیر نمود. خیریهها با ایفای نقش حَکَم یا واسطه در این وصایا، میتوانند بخش وسیعی از افراد تحت تکفّل خود را تأمین مالی نمایند.
نتیجهگیری
همانطور که ملاحظه کردیم کلیه دستورات مالی اسلام در راستای تأمین مالی امر خیر در جامعه اسلامی است. عکس این قضیه هم صادق است؛ یعنی کلیه منهیّات مالی اسلام، تأمین مالی امر خیر را با مشکل مواجه می سازند. بهعنوانمثال میتوان به تحریم ربا، اسراف، احتکار و اکتناز و غیره اشاره کرد.
در این پژوهش پس از آشنا شدن با ویژگیهای یک منبع خیر مطلوب، دانستیم که منابع تأمین مالی امر خیر در فقه امامیه تمام ویژگیهای مطلوب یک منبع خوب خیر را دارا هستند. مهمترین ویژگیهایی که این منابع تأمین مالی را ممتاز و بیبدیل میکند، عبارت است از:
1- استمرار:
بسیاری از این منابع مالی از ویژگی استمرار برخوردار هستند. این ویژگی بدین معناست که این منابع مالی محدود به دوره خاص زمانی نیستند بلکه در ظرف زمان ساری و جاری هستند. زَکوات، اوقاف، خمس و انفال بهصورت نسبی از این ویژگی برخوردارند.
2- توازن:
ثروتمندان به میزان ثروتشان به پرداخت و نیازمندان به میزان نیازشان به دریافت این منابع می پردازند. این امر باعث تحقق توازن اجتماعی در جامعه میگردد و از شکافهای وسیع طبقاتی جلوگیری مینماید.
3- خیررسانی دو یا چندجانبه:
یکی از ویژگیهای ممتاز کنند این منابع، تلاش برای ارتباط مستقیم قشر دارا و ندار است. این ارتباط مستقیم برکات زیادی دارد: اولاً قشر دارا از داشتههایش احساس آرامش و رضایت خاطر میکند. ثانیاً با سرکشی قشر دارا از ندار بخش وسیعی از نیازها غیرمادی و معنوی قشر ندار، ضمن این رابطه تأمین میشود.
4- فزایندگی:
طبق بیان صریح روایات تأمین مالی امر خیر بر اساس منابع مالی مصرح در فقه امامیه و صرف آن در موارد معین، نهتنها باعث کاهش این منابع نمیشود، بلکه باعث رشد و افزایش آنها نیز میشود. خیریهها در منابع مالی اسلام، میتوانند بهصورت مستقیم و غیرمستقیم نقش ایفا کنند:
الف) نقش مستقیم:
خیریههای ذیصلاح میتوانند با اخذ وکالت از حاکم شرع، وکیل و مجری اخذ یا صرف یا اخذ و صرف برخی منابع تأمین مالی امر خیر شوند. طبیعتاً این اجازه منوط به شفافیت خیریهها، تعهد آنها و گزارش صَرف منابع مالی در مصارف مشخص است. وکالت خیریههای واجد صلاحیت در جمعآوری زَکَوات، صدقات، کفارات و اموال مجهولالمالک میتواند از این سنخ باشد.
ب) نقش غیرمستقیم:
خیریهها میتوانند با ایفای نقش تبلیغی و ترویجی امر خیر یا نقش واسطهگری یا نقش تولّیگری بهصورت غیرمستقیم در تأمین مالی امر خیر در جامعه اسلامی نقشآفرینی کنند. بهعنوانمثال خیریهها توان خوبی در بازاریابی منابعی چون اوقاف دارند یا اینکه میتوانند واسطه جذب قرضالحسنه برای افراد نیازمند شوند.
بنابراین ما در منابع تأمین مالی امر خیر بهجای تمسک و تمرکز بر روشهایی چون تبلیغات کاذب و ساز و کارهایی برگزاری جشنهای موسمی و ... لازم است تا اولویت اصلی را به جلب و جذب منابعی بدهیم که فقه تأکید بر وجوب دریافت آن از غنی و پرداخت آن به فقیر دارد. امام علی(ع) میفرمایند: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِض» چنانچه نوافل و مستحبات به فرائض و واجبات ضرری بزنند، هیچ اجر و قربی ندارند. بر این اساس چنانچه از منابع تأمین مالی اسلامی به بهای تأکید بر دیگر منابع دست برداریم، تمسک به دیگر روشها و منابع خیری واقعی به دنبال نخواهد داشت.
پس با احیا و تقویت جلب و جذب منابع تأمین مالی امر خیر در فقه امامیه میتوانیم بخش عظیمی از خلاءهای موجود در امر خیر را پُرکنیم و به گسترش و تسهیل امر خیر از یکسو و کاهش کمبودها در جامعه اسلامی از سوی دیگر کمک نماییم.
این مطلب برداشت و خلاصهای از مقاله "منابع تأمین مالی امر خیر در فقه امامیه" نوشته "محمّدرضا آرام" است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده و در سیویلیکا منتشر شده است.
دیدگاه خود را بنویسید