ادب فارسی به‌طورکلی و ادب عرفانی فارسی به‌طور خاص، به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر معارف قرآنی و دینی قرار گرفته است و غنای فرهنگی و نوع دوستی‌اش بیشتر، وام‌دار آموزه‌های دینی و اسلامی است.

مثنوی مولانا که از قله‌های ادب منظوم عرفانی فارسی محسوب می‌شود و موسوم به «قرآن به زبان فارسی» است به دلیل فراوانی و بسامد بالای تضمین‌های قرآنی و احادیث نبوی (ص)، مشحون از این بهره‌وری‌ها است.

رسیدگی به محرومان، پرداخت زکات، دلجویی از ستمدیدگان، آینگی مؤمن برای مؤمن» مذمت ستمکاران و توصیف تبعات آن و ده‌ها موارد دیگر که منبعث از معارف دینی است در مثنوی مولانا به کرّات آمده است که این مقاله در ادامه به شرح موارد یاد شده می‌پردازد.

سرچشمه‌های ادب فارسی دری که تقریباً با ورود اسلام به ایران آغاز شده است غالباً مفاهیم اخلاقی و حکمت عملی خود را از اسلام و آیین مسلمانان اخذ کرده است. هر چند که میزان این بهره‌وری در آغاز ادب فارسی نسبت به دوره‌های بعد  کمتر بوده، در هر صورت از رنگ و بوی معارف دینی برکنار نبوده است.

ادب غنایی و عرفانی

یکی از انواع ادبی، «ادب غنایی» است که گسترۀ آن از نظر کمیّت و کیفیت در مقایسه با سایر انواع ادبی فراگیرتر و پرمایه تر است. در میان ادب غنایی، «ادب عرفانی» نیز جایگاه ویژه و مهمی را در زبان و ادب فارسی به خود اختصاص داده است و در میان ادب عرفانی مولانا با خلق آثاری چون مثنوی معنوی و دیوان کبیر شمس قلۀ تسخیرناپذیر ادب عرفانی را به خود اختصاص داده است. 

معارفی را  که مولانا با زبانی فاخر و جاذب در آثار خود به‌ویژه مثنوی بیان کرده است، دل­های مخاطبان و جهانیان را به خود جلب کرده و پس از قرن‌ها همچنان طراوت و تازگی خود را حفظ کرده و هر روز تازه‌تر و با تفاسیر گوناگون و منطبق با پدیده‌ها و علوم روز خود را نمایان می‌کند. 

دلایل این جاذبیت در سرتاسر مثنوی و اندیشه‌های مولانا دیده می‌شود که در این مقاله اجمالاً به مواردی که در حوصله این مقاله است و جملگی بر موارد و مسائل خیر و مبانی اندیشه‌های خیرخواهانه متکّی است خلاصه کرد.

نفس واحد

مولانا با الهام از آیات مبارک قرآن مجید که خداوند بزرگ همگان را از نفس واحدی خلق کرده است یکسان می‌داند و بنابراین خوبی به هم نوع خود را خوبی به خود می‌داند و حدیث آیۀ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ...» (نساء/2) و آیات دیگر به این مسئله اشاره دارد. 

مولانا نیز با الهام از حدیث نبوی که مضمون آن مؤمنان را یک پیکر واحد معرفی می‌کند، رنج و راحت یک مؤمن را رنج و راحت سایر مؤمنان می‌داند که چون عضوی از بدن به دردی مبتلا شود سایر اعضا با او همدردی می‌کنند می‌فرماید:

بر مسلمانان نمی آری تو رحم
رنج یک جزوی ز تن رنج همه است

مؤمنان خویشند و یک تن شحم و لحم
گردم صلح است یا خود ملحمه است

که برگرفته از حدیث: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ؛ إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى» و نیز برگرفته از آیه مبارکه (اعراف/189) است «هوالذی خلقکم من نفس واحده....» 

همین مضمون نیز در کلام استاد سخن، سعدی به گونه ای مجال ظهور یافته که به‌صورت ضرب‌المثل درآمده است:

بنی آدم اعضای یکدیگرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
تو کز محنت آدمی بی غمی
که در آفرینش ز یک گوهرند
دگر عضوها را نماند قرار
نشاید که نامت نهند آدمی
(سعدی 1356، کلیات: 47)

برای مطالعه :

احسان و نیکوکاری از نگاه سعدی

اخلاق ستوده و حمیده

از سوی دیگر پیامبر اکرم (ص) که مظهر لطف و رحمت خداوند است این خلق نیکو در امت او رایج شده و مؤمنان بدان سفارش شده‌اند، خود پیامبر می‌فرماید هدف از بعثت من تکمیل اخلاق ستوده و حمیده بوده است که «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ » و نیز آیه «و انک لعلی خُلقٍ عظیم» مصداق آن است.

گفت پیغامبر شما را ای مِهان
ز آن سبب که جمله اجزای منید
جزو از کل قطع شد بی کار شد
تا نپیوندد به کل بار دگر  
چون پدر هستم شفیق و مهربان
جزو را از کل چرا برمی‌کنید
عضو از تن قطع شد مردار شد
مرده باشد نبودش از جان خبر

مسئولان چوپان

و در جای دیگر مسئولان را به چوپانی تشبیه می‌کند که واجب است از گوسفندان (رعیت) تحت حمایت خود محافظت نمایند تا از دستبرد گرگان و ستمگران ایمن باشند که در نتیجه همه این موارد در راستای رفاه خلق سهیم هستند:

کلکم راعٍ نبی چون راعی است
از رمه چوپان نترسد در نبرد
گر زند بانگی ز قهر، او بر رمه  
خلق مانند رمه او ساعی است
لیکشان حافظ بود از گرم و سرد
دان ز مهر است آن که دارد بر رمه

تصور خالق و خلق

در حکمت عملی آمده است که بسیاری از فضائل اخلاقی که در انسان کامل محقق است تا زمانی که بالقوه در وجود اوست و به فعلیت نرسیده است و به عبارت دیگر تحقق خارجی نیافته است فایده کامل برای آن فضیلت متصور نیست. 

این صفت از خداوند به پیامبر و نیز به مخلوق رسیده است مثلاً تا مخلوقی در وجود نیامده است تصور خالق و خلق، پوشیده و نهان در اسمای پروردگار است و به همین منوال صفات عفو، بخشش، احسان و ... 

خواجه نصیر در اخلاق ناصری در قسمت حکمت علمی به همین مسئله اشاره کرده است: «و هر یکی از فضائل اقتضای استحقاق مدح صاحب فضیلت به شرط تعّدی کند از او به غیر او، چه مادام که اثر آن فضیلت هم در ذات او بود تنها و به غیر او سرایت نکند، موجب استحقاق مدح نشود...».

یکی از صفات خداوند «محسن» است که این احسان به مخلوق رسیده است و از این روست که مولانا می‌فرماید:

گفت پیغامبر که حق فرموده است
آفریدم تا زمن سودی کنند
نه برای آنکه تا سودی کنم
قصد من از خلق احسان بوده است
تاز شهدم دست آلودی کنند
وز برهنه من قبایی برکنم

احسان و دوام آن

در اسلام نه تنها احسان نسبت به هم نوعان سفارش شده است بلکه تأثیر آن در حق دشمنان بسیار مؤثر و نتیجه‌بخش است که مولانا می‌فرماید:

ور عدو باشد همین احسان نکوست
ورنگردد دوست کینش کم شود
که به احسان بس عدو گشتست دوست
زانک احسان کینه را مرهم شود

دوام احسان جزء باقیات الصالحات است و هرگز فراموش نمی‌شود:


محسنان مُردند و احسان‌ها بماند
ظالمان مردند و ماند آن ظلم¬ها
گفت پیغامبر خنک آن را که او
مُرد محسن لیکن احسانش نمرد
ای خنک آن را که این مرکب براند
وای جانی کو کند مکر و دها
شد ز دنیا، ماند از و فعل نکو
نزد یزدان دین و احسان نیست خرد

تشویق به احسان و نیکوکاری و رواج آن در میان اجتماع به‌عنوان سنتی فراگیر مورد تأکید شاعران به‌ویژه مولانا واقع شده و با الهام از گفتار پیامبر (ص) که دو فرشته‌اند که برای نیکوکاران از خداوند طلب نعمت می‌کند و برای ممسکان تلف و زیان می‌خواهند، می‌فرماید:
گفت پیغامبر که دایم بهر پند
کای خدا یا منفقان را سیردار
ای خدایا ممسکان را در جهان
ای بسا امساک کز انفاق به
تا عوض یابی تو گنج بی کران
دو فرشته خوش منادی می‌کنند
هردرمشان را عوض ده صدهزار
تو مده الّا زیان اندر زیان
مال حق را جز به امر حق مده
تا نباشی از عداد کافران


که این ابیات متأثر است از «اللهم اَعطِ کلَّ منفقٍ خَلَفاً، اللهم اَعطِ کلَّ مُمسکٍ تلفاً»

ترحم و دلسوزی

پیامبر اکرم (ص) علاوه بر احسان به تنگدستان و نیازمندان سه گروه را توصیه به ترحم و دلسوزی می‌کند و رحمت و رقت را بر آن‌ها روا می‌دارد: یکی آن کسی که پس از ریاست مقامش را از دست داده و دیگر توانگری که ثروتش بر اثر حوادث نابود شده و سوم عالم و دانشمندی که گرفتار گروه ابلهان و بی‌خردان شده است:


گفت پیغامبر که با این سه گروه
اَنک او بعد از رئیسی خوار شد
و آن سوم آن عالمی کاندر جهان
رحم آرید ار زسنگید و زکوه
و آن توانگر هم که بی دینار شد
مبتلی گردد میان ابلهان

که برگرفته از حدیث: «اِرحموا ثلاثة غَنّیَ قوم اِفتَقَرو عزیزَ قومٍ ذلَّ وفقیهاَ یتلاعبُ بِهِ الجُهاّل:» است.

بیشتر بخوانید :

احسان و نیکوکاری در قرآن و روایات

نقش ادای زکات در جامعه

از مواردی که بسیار در جوامع نقش مؤثری در ایجاد هم‌بستگی و از میان بردن شکاف طبقاتی دارد اجرای قانون زکات است. ادای زکات هم در قرآن و هم در شرع با تأکید بدان اشاره شده و وجوب برخی از آن‌ها در نص قرآن کریم و احادیث آمده است.

1.انواع زکات

انواع زکات شامل :

  1. زکات فطره
  2. زکات مال
  3. زکات جاه
  4. زکات علم
  5. زکات جمال

زکات فطره : 

آن است که در روز عید فطر بر زکات پردازان مسلمان واجب شده است که به شکرانه سلامت جسم که توانسته‌اند یک ماه را روزه بگیرند مقدار معینی از مال به‌صورت نقدی و یا جنسی به زکات بگیران و مستحقان پرداخت می‌کنند.

زکات مال : 

بر افرادی حکم وجوب پیدا می‌کند، که مالشان از راه کشاورزی و محصولات خاص و غنایم به حدی می‌رسد که صاحب نصاب می‌شوند و طبق دستور شرع بایستی به اهلشان رسانده شوند که اگر این عمل طبق حکم شرع انجام نگیرد تبعات و نتایج بدی، هم برای صاحب مال و هم جامعه دربردارد که در ادامه بدان‌ها اشاره می‌شود. 

زکات علم : 

از انواع زکات، زکات علم است که بر افرادی که به حدی از توانایی علمی نائل می‌شوند که طبق حدیث «زکاهَ العلم نَشرُه» لازم است این علم را به فراگیران و مستعدان و طالبانش برسانند و به همین ترتیب در جامعه منتشر گردد. 

زکات جمال : 

و اما زکات جمال و زیبایی را عفّت و خویشتن‌داری و پرهیزکاری دانسته‌اند به مصداق «زکاه الجمال العفّه».

زکات جاه : 

در دو مورد زکات جاه و مقام و زکات مال در مثنوی بیشتر مجال ظهور و بروز پیدا کرده و در لابه لای حکایات بدان‌ها اشاره شده است. 

در حکایت «مبالغه کردن موش در لابه و زاری..» که موش برای عبور از رودخانه به لاک‌پشت آبی پناه می‌برد و از او استمداد می‌جوید و با اشاره به حدیث: «زکاۃ الجاه اغاثهَ الّهفان» که زکات مقام و جاه فریاد رسی از بیچارگان و محرومان است می‌فرماید:

گفت کای یار عزیز مهرکار
روز نور و مکسب و تابم تویی
از مروت باشد ارشادم کنی
بی نیازی از غم من ای امیر
من ندارم بی رخت یکدم قرار
شب قرار و سلوت و خوابم تویی
وقت و بی وقت از کرم یادم کنی
ده زکات جاه و بنگر در فقیر

2. لزوم پرداخت زکات

و در جاهای دیگر مثنوی لزوم پرداخت زکات به مستحقان و سهل‌انگاری و سرباز زدن از این کار را پایانی ناخوش و خشک‌سالی را برای جامعه پیش‌بینی می‌کند چنانکه برای امت موسی اتفاق افتاد. که مولانا تحت تأثیر حدیث: «ما حَبَس قوم الزّکاه الّا حبس الله عَنهُم القَطَر.» می‌فرماید:


در میان قوم  موسی چند کس
منقطع شد خوان و نان از آسمان
باز عیسی چون شفاعت کرد حق
بازگستاخان ادب بگذاشتند
لابه کرده عیسی ایشان را که این
بدگمانی کردن و حرص آوری
زان گدارویان رویان نادیده ز آز
ابر برناید پی منع زکات
هرچه بر تو آید از ظلمات و غم
بی ادب گفتند کو سیر و عدس
ماند رنج زرع و بیل و داسمان
خوان فرستاد و غنیمت بر طبق
چون گدایان زلّه ها برداشتند
دائم است و کم نگردد از زمین
کفر باشد پیش خوان مهتری
آن در رحمت برایشان شد فراز
وز زنا افتد وبا اندر جهات
آن زبی باکی و گستاخیست هم

و در جای دیگر در مثنوی با الهام از احادیث «ما نَقَصَت صدقة مِن مال» و «حَصَّنوا اَموالکم بالزّکاه»که مال از صدقه و زکات دادن کم نمی‌شود بلکه افزایش می‌یابد و حفظ می‌شود می‌آید.


روضه اندر آتش نمرود درج
تا بگفته مصطفی شاه نجاح
ما نقص مالُ من الصدقات قطّ
جوشش و افزونی زر در زکات
آن زکات کیسه ات را پاسبان
میوۀ شیرین نهان در شاخ و برگ
دخل ها رویان شده از بذل و خرج
السّماح یا اولی النعمی رباح
اِنما الخیراتُ نعم المرتبط
عصمت از فحشا و منکر در صلات
و آن صلاتت هم ز گرگانت شبان
زندگی جاودان در زیر مرگ  

 

و در دفتر دوم با الهام از آیۀ  «مَن جاء بالحسنة فَلَه عشرُ امثالِها» (انعام/ 160) چنین بیان می‌کند:


گفت پیغامبر که هر که از یقین
که یکی را ده عوض می آیدش
جود جمله از عوض ها دیدن است
داند او پاداش خود در یوم دین
هر زمان جودی دگرگون زایدش
پس عوض دیدن ضد ترسیدن است

حذر از تندخویی

پیامبر اکرم(ص) که مظهر رحمت و لطف خداوند است به مصداق آیه مبارکه: «وَ ما ارسلناک الّا رحمةً لِلعالمین» (انبیاء/107) در مواضع دیگری از قرآن او را از تندخویی بر حذر می‌دارد و عواقب و تبعات آن را که پراکنده شدن امت به دنبال دارد به پیامبر توصیه می‌کند: «فبما رحمةِ من الله لِنتَ لَهم وَلَو کُنتَ فظّاً غلیظ القلب لَا نفَضّوا من حَو لِکَ... » (آل عمران/159)
که مولانا در جاهای متعدد مثنوی به مزین شدن به این صفات و خلق نیکو تأکید دارد:


من ندیدیم در جهان جُست و جو
هر که را خوی نکو باشد برست
هیچ اهلیت به از خوی نکو
هر کسی کو شیشه دل باشد شکست
********
پس بدان که صورت خوب و نکو
ور بود صورت حقیر و ناپذیر
با خصال بد نیرزد یک تسو
چون بود خُلقش نکو در پاش میر
********
از محبت تلخ ها شیرین شود
از محبت دُردها صافی شود
از محبت مرده زنده می‌کنند
از محبت مسّ ها زرین شود
از محبت دَردها شافی شود
از محبت شاه بنده می‌کنند


مولانا نیز تحت تأثیر حدیث «الخلقُ کلّهم عیال الله فَاَحَبَّهم الی الله اَنفعَهُم لِعیاله» که تمام مخلوقات عیال خدا هستند و محبوب‌ترین آن‌ها کسی است که نسبت به مردم نافع‌تر باشند می‌فرماید:


ما عیال حضرتیم و شیرخواه
آنک او از آسمان باران دهد
گفت الخلقُ عیالٌ لِلاله
هم تواند کو ز رحمت نان دهد

لزوم شرکت در جماعت

و در دفتر ششم لزوم شرکت در جماعت و آگاه شدن از مشکلات مؤمنان و برطرف کردن نیازهای آن‌ها را گوشزد می‌کند و بر آن‌ها تأکید می‌ورزد:


از ترهّب نهی کرده است آن رسول
جمعه شرط است و جماعت در نماز
رنج بدخویان کشیدن زیر صبر
خیرُ ناس ان ینفع الناس ای پدر
درمیان امت مرحوم باش
بدعتی چون درگرفتی ای فضول
امر معروف و زمنکر احتراز
منفعت دادن به خلقان همچو ابر
گر نه سنگی چه حریفی با مدر
سنت احمد مهل محکوم باش

به‌طورکلی مطالعه دقیق در آثار مولانا به‌ویژه مثنوی معنوی ما را به موارد متعددی از امور خیرخواهانه آشنا می‌سازد که همگی در راستای برآوردن نیازهای مستمندان و خیررسانی به تک‌تک آحاد خلق است که غور و تعمق دراین‌باره در حوصله این مقاله نیست.

بیان نتایج

در این مقاله که به اجمال به موارد و اندیشه‌های خیرخواهانه مولانا در مثنوی اشاره شد تأکید مولانا بر اینکه تمام مردم و مؤمنان برادر و خویش هم‌اند نسبت به خیرخواهی و محبت کردن به یکدیگر اصرار دارد.نقش توانگران در رسیدگی به امور نیازمندان و مسؤولیت سنگینی که بر دوش آنهاست بیان می‌کند.

پایه‌گذاری مؤسسات و بناهای خیریه به‌عنوان سنتی حسنه و کارساز برای جامعه بسیار پرارزش می‌داند. چون نتایج خوب و پاداش همه جانبه ای هم در دنیا و هم در آخرت دربر خواهد داشت.

مولانا ضمن برشمردن این فضائل اخلاقی و بیان نتایج آن همگان را به مزیّن شدن به این صفات حمیده توصیه می‌کند.