دربارهی ریشهی «قنات» در میان لغتشناسان اختلاف نظر وجود دارد. برخی این واژه را در اصل واژهای فارسی میدانند. آنها لغت قنات را ماخوذ از لغت «کنه» به معنای کندن میدانند.
در ایران و سایر کشورهای اسلامی جهان، برای قنات بیش از 27 اسم وجود دارد؛ یا به عبارت دیگر، برای نامیدن این نوع شیوه ی استحصال آب، 27 اصطلاح به کار برده شده است. این اسامی در جنوب غربی آسیا عبارتند از: قونات، کانات، قنات، کاریز، کهریز، کارزس و...
همهی این نامها به تونلهایی افقی گفته میشود که در مخروط افکنهها، آب زیرزمینی را میکشد و بدون پمپ و وسیلهی دیگری آن را به سطح زمین آورده، قابل استفاده میکند.
تعریف بهتر قنات عبارت است از: مجموعهای از چند میلهی چاه و یک کورهی زیرزمینی که با شیبی کمتر از شیب سطح زمین، آب موجود در لایههای آبدار مناطق مرتفع زمین را به کمک نیروی ثقل و بدون کاربرد نیروی کشش و هیچ نوع انرژی الکتریکی یا حرارتی با جریان طبیعی جمعآوری میکند و به نقاط پستتر میرساند.
در واقع قنات را میتوان نوعی زهکش زیرزمینی دانست که آب جمعآوری شده توسط این زهکش به سطح زمین آورده میشود و به مصرف آبیاری و شرب میرسد.
قناتهای شهر زنجان
از دوران ناصرالدین شاه تاکنون، آخرین آبهای جاری شهر زنجان که به صورت نوبتی مورد استفادهی محلات قرار میگرفته است عبارتند از:
- قنات حاجی میر بهاءالدین،
- قنات حاج یوسف،
- قنات حاجی عبدالحسین تاجر موسوم به قنات سرچشمه،
- قنات قیز قید،
همهی این قناتها از سلسله کوههای شرقی و شمال شرقی که حدود 30 الی 40 کیلومتری زنجان واقع شدهاند، شروع شده، آب کشاورزی و آشامیدنی را تأمین میکردهاند.
برای مطالعه:
متن وقفنامه قنات سرچشمه
بسم الله الرحمن الرحیم
هو الواقف علی الضمائر
بعد الحمد و الصلوة، منظور از نگارش این کلمات شرعیة المضامین آنکه چون وقف از جمله باقیات صالحات و ثواب آن علی الاستمرار عاید واقف عالیدرجات بوده و هست، خصوص وقف عقارات و اجرای قنوات
که از جمله صدقات جاریه و ثواب آن عام است، ملاحظةً لهذه المراتب، توفیق ربانی و سعادت حضرت سبحانی شامل حال توفیقمآل عمده الأعاظم و الأقران، فخر الأماجد و الأعیان، سلاله دودمان نجابت اشرف الحاجّ و المعتمرین الحاج عبدالحسین تاجر زنجانی.
وفّقه الله تعالی گردیده، وقف مؤبّد شرعی و حبس مخلّد اسلامی نمود جمیع حقوق احداثی خود را از قنات مشهوره به قنات سرچشمه، واقعه در شهر زنجان بر قاطبه ی مسلمین و عامهی مومنینِ سکنه زنجان از مؤمنین و مؤمنات و عابرین سبیل و عامه مخلوقات، نسلاً بعد نسل إلی أن یرِثَ اللهُ الأرضَ وَ مَن علیها
که بقدر الکفاف و الحاجة شرب و استعمال نمایند؛ و ثواب آن را محضاً لله هبه و عطیه نمود مِن لَدُن آدمَ علیه السلام إلی انقراض العالَم، به کافهی متدینین و موحدین و مسلمین که بر شریعت حقه بوده و رفتهاند و بعد از این در شریعت حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله و طریقت ائمه ی معصومین ـ صلوات الله علیهم أجمعین إلی یوم الدین بوده و خواهند بود؛ و قرارداد آب مزبور در هر عصری از اعصار منشعب شعب هست کافه بوده و خواهند بود.
از قراری که تفصیل داده شود، از آن قرار معمول شود؛ و از شعب هشتگانه در هیچ عصری از اعصار تخلف و تجاوز ننمایند؛ و هر کس در هر زمان بخواهد قولاً و فعلاً از مقتضای ما وقَّعَه الواقف نماید، اِثم و مخالفت شریعت نموده، اذن استعمال و حق الشرب از آب مزبور ندارد؛
تقسیم شعب هشت گانه از قرار تفصیل ذیل است:
1. شعبه اولی
در جنب برج بدن طرف شرقی که منتهی الیه برجهای دروازه رشت است و بالای آن سیلابی است که ممتده میشود الی خندق کهنه، تا منتهی شود به باغ حاجی داداش قوزانی ساکن زنجان؛ و بالای سیلاب مزبور به هیچ وجه من الوجوه حق الشرب و استعمال ندارند.
چنانچه آب را از بالای سیلاب ببرند غرس اشجار و تصرفی نمایند به لعن خدا و رسول صلی الله علیه و آله گرفتار شوند که این شعبه آب مختص تحت سیلاب است نه بالای سیلاب. شعبهی ثانیه فیمابین همین برج بدن و محل قورخانه که معروف است.
سادات کلهرود جهت استعمال، از آن شعبه آب به خانههای خودشان میبرند تا منتهی شود به محاذی امامزادهی واجب التعظیم امامزاده ابراهیم علیه السلام؛ و از آن حدود باز داخل شعبهی برج بدن میشود.
2. شعبه ثالثه
از وسط جای قورخانه که جهت استعمال منشعب شده تا منتهی شود به حمام کوچک فراشباشی. شعبه رابعه محاذی امامزاده جدید طرف غربی دروازه ی رشت المشهوره به تکیه میر کریمخان تا منتهی شود به میدان مرسل المنتهی إلیه شهر. شعبه خامسه آب انبار احداثی حاجی زمان تا منتهی شود به تکیه اسدالله بیک جهت شرب و استعمال فقط است.
3. شعبه سادسه
دهنهی سرچشمه در جنب باغ حکومتی و عمارات دیوانی واقع است و آب اغلب شهر از آنجا منشعب میشود و باغچه و عمارات شهر از آنجا مشروب میشود که عمده همین شعبه است.
4. شعبه سابعه
بیرون قلعه و دروازه ی ارک بعد از غسالخانه ی احداثی علی اکبر خان فراشباشی منشعب میشود تا منتهی شود به قلعهچه ی حاجی میرزا معصوم الی قنات توپ آقاجی.
5. شعبه ثامنه
از راه طاحونهی احداثی که چهاردانگ واقف مزبور است الی حد مالدرهسی و اراضی محاذی کشکان و والارود است قدر آب بگیرد و خودِ واقف تحجیر و حیازت نموده و تا بیست جریب نهر خانواری مجاناً و بلاعوض اذن تصرف و تملک داده، و به حدود آن اشاره خواهد شد.
واقف معین و مشخص نموده و همه آنها در صورت کفاف شهر و فاضل آب است. جهت توضیح اشاره شد و از ابتدای قوس الی آخر حَمَل که پنج ماه تمام است زیاده از قدر کافیه مشروبی شهر، فاضل ِآب باغچهها و خانهها که اهل شهر آن وقت محتاج آب نیستند و باعث خرابی خانهها و محلات است مختص طاحونه احداثی واقف موفق است؛ و کسی تسلط مزاحمت و ممانعت در مدت معینه ندارد.
بعد ذا، واقف مُعزی الیه، در ثانی وقف مؤبّد شرعی نمود تمامی سه دانگ از شش دانگ دو حجره طاحونه احداثی خود را از هر یک یکدانگ و نیم، که ثلث منافع آن هر ساله صرف قنات سرچشمه باشد: اول نو کندن، بعد لاروبکاری.
منافع یک ثلث باقی هم صرف چراغ و حصیر مساجد زنجان، مسجد جناب حاجی میرزا ابوالقاسم مرحوم (ره)، مسجد آقا سید جلیل مظلوم زمستانی و تابستانی، مسجد حسینیه، مسجد محله، مسجد زینبیه مشهور به مسجد آخوند سید علی اکبر، مسجد نصرالله خان، مسجد جناب آخوند ملا علی مرحوم (ره)، مسجد ملا رحیم باشد از قرار تفصیل فوق. اینها بعد از وضع طاحونه است بقدر الحصّه. صیغه وقف علی ما قُرِّر فی الشرع الأنور جاری و واقع گردید؛ و منافع یک ثلث که صرف چراغ و حصیر است.
دو ثلث از برای حصیر مساجد معین است و یک ثلث از برای روغن چراغ. جهت توضیح اشاره شد و حدود اربعه اراضی که واقفِ موفق حیازت نموده از نهر آسیاب احداثی خود از قرار تفصیل است که قلمی میشود:
جنوبیتاً جاده تبریز تا منتهی شود به رودخانهی قریه همایون و شمالیاً بالای دهنه و آبگیر قنوات شورجه متعلقی سرکار مقرب الخاقان مظفر الملک و پاشاخان سرتیپ وقعات ورثه ی مرحومین کربلایی ابوطالب و حاجی زمان، که جمعاً سه رشته قنات است؛ به علاوه از بالای دهنه ی قنوات مزبوره موازی هشتصد ذرع طولاً مساحت شود به سمت شمالی طرف صحرا؛
و گویا آنچه مستثنی است آبگیر قنوات مزبوره است از دهنه نهر سه رشته قنات منفصله و سایر قنوات شورجه که مال مالک قنوات مزبوره است، دخل به حیازت واقف معظّم له ندارد؛ شرقیاً از نهر احداثی خود واقف منتهی شود به مقبره ی جناب رضوان متعال که مرحوم مغفور میرزا (ره) و قبرستان، و از آنجا منتهی شود به جاده ی تبریز؛ غربیاً منتهی شود به رودخانه قریه همایون که معروف به سیلاب همایون است.
فکان ذلک وقوعاً و تحریراً فی خامس شهر جمادی الثانی من شهور سنه هزار و دویست و نود و چهار هجری، علی ما حرر... و التحیه مطابق با سال اود ئیل سنهی 1294 فمن بَدَّلَهُ بَعدِ ما سَمِعَه فإنّما إِثمُهُ علی الذین یبَدّلونه وقفاً عاما ًصحیحاً شرعیاً و السلام علی من اتبع الهدی و نهی عن الهدی چون حدّ شمالی درست مشروح شود، مجدداً من باب التوضیح نگارش میشود:
باید منتهی شود در سمت غربی لسیلاب جارچی، و از آنجا رو به پایین که سمت جنوب است میآید و منتهی میشود به جاده قریه سارمساقلو و از تحت جاده میرود و به مغرب منتهی میشود به سیلاب همایون. حُرِّر ذلک فی تاریخ الفوق، سنه ی اود ئیل شهر جمادی الثانیه 1294.
هامش سند
- اعترف الواقف المعظم لدی الأحقر. [مهر:] «و رفعناه مکاناً علیاً».
- ابن مرحوم حاجی ابراهیم. [مهر:] «هو الوهّاب».
- قد اعترف الواقف الموفق بما نمی الی جنابه لدی الاقل ومراعاه الاحتیاط صالحت منافع...... الی عالم یحدثه الواقف...... من قبل حجه الاسلام الحاج السید حسین کوه کمرهای ـ سلّمه الله ـ علی المبلغ المعلوم بینی و بینه، و أن یصرف المبلغ المزبور بمستحقه فی الاول من ذیحجه الحرام سنه 1294. [مهر:] «هو العلی الأکبر1243».
- حاجی شعبان. [مهر:] «شعبان».
- ابن مرحوم مشهدی. [مهر:] «عبده الرّاجی خداویردی».
- ابن مرحوم حاجی علی اصغر به تاریخ 14 شهر جمادی الثانی 1294.
- قد اعترف الواقف المؤید الموفق ـ زاد الله توفیقاتِه ـ بتمام ما رُقِّمَ. حَرّره محمد حسن التفرشی ابن مرحوم المیرزا عبد العظیم (نَوّر الهُی مَضجَعَه) [مهر:] «عبده الراجی محمدحسن».
- عالیجاه عمده ی الاعیان و الاشراف الحاج حاجی عبد الحسین اقرار و اعتراف بر مضمون متن نمودند. حرره علی ساکن زنجان [مهر:] «یا علی أدرکنی».
- بسم الله تبارک اسمه. و إن الإنسان اذا مات ینقطع أمله و عمله إلا من ثلاث: ولد صالح یدعوا له و علم انتفع به بعد موته و صدقه جاریه خیرها و یعم نفعها، شملت التوفیقات الإلهیة...الواقف المسطور. فوقف تقربا الی الله تعالی ذلک احدثه علی من سطر من المسلمین لمن و جعل التولیه یسطر تقبل الله منه الباقیه الصالحه و الباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثواباً و خیرٌ أمَلاً. و اعترف الواقف بکافّة ما سطر لَدَی، و أنا أدعو الله أن یحفظ أهالی بلدنا و مَن یلحَقُهم من ذُریاتهم عن مخالفته. حرّره العبد الواثقُ ربَّه العظیم فی 13 شهر جمادی الثانی من سنه 1294. [مهر:] «ابوالمکارم الموسوی»
- قد اعترف الواقف المؤید بتوفیق اله. سبحانه..... من البدو إلی الختم لَدَی فی12 شهر جمادی الثانی 1294 [مهر:] «صَلِّ علی محمد».
- قد اعترف الواقف ـ وفَّقه الله لِما یحبُّ و یرضی ـ بمضمون الکتاب عن اشک والارتیاب من المبدء والمآب لدی الداعی دام دوله العلیه فی 19 شهر صفر المظفر من سنة 1295. [مهر:] «یا خلیل الله».
- قد اعترف الواقف الموفّق بما فیه لدی الأحقر. حرّره أقلّ السادات. [مهر:] «محمدمهدی الحسینی»؛ «محسن ابن باقر الموسوی»
- أنا من الشاهدین [مهر ناخوانا].
- قد اعترف الواقف الموفق به جمیع ما نمی الیه فی الورقه متناوبا مشار الیه بیده الفانیه فی 11 شهر جمادی الثانی من الشهور سنة 1294. [مهر:] «عبده عماد الدین الحسینی».
- بسم الله الرحمن الرحیم. قد اعترف بحذافیر ما سُطر فیه..... ذیقعدة الحرام سنة 1294. [مهر:] «حسین علی ابن رجبعلی».
- قد اعترف الواقف الموفّق المکرّم لجمیع ما رقم فی الورقة متناً فی 12 شهر جمادی الثانی 1294. [مهر:] «فتّاح ابن اسمعیل الحسینی».
- توضیح آنکه تولیت قنات با فرزند عزیز آقا عبد الجلیل با اولاد ارشد او نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن. [مهر:] «و رفعناه مکاناً علیاً».
- قد أقرّ الحاج المعظم له الواقف بوقوع ما صدر عنه من البدو الی الشهاده لدی الأقل فی 12 جمادی الثانی 1294 [مهر:] «فتح الله الموسوی».
- هو. ما سُطر فی الورقة مقرون بالصحة و الصواب، و اعترف الواقف. حرّره فی ثالث عشر شهر جمادی الثانی سنة 1294. [مهر:] «ابوطالب الموسوی» [۱۷]
- قد اعترف بالمصالحة فی ثالث عشر لدی جمادی الثانی 94.
- اعترف الواقف الموفّق المؤید بحد ما فی الورقه لدی العبد الأقل فی عاشر شهر جمادی الأخری من الشهور المعظم سنة 1294. [مهر:] «نصر الله ابن محمدرحیم»؛ [۱۸] «لطف الله» [۱۹]
- هو الله تعالی شأنه. قد اعترف الحاج المعظم المکرم بکل ما فی الورقه من البدایه إلی الشهاده بالوقف و الشرط و سایر ما کان لدی فی یوم الجمعة العاشر من جمادی الأخری من سنة 1294. [مهر:] «الواثق بالله الغنی عبدُه حسن ابن علی».
- هو. اعترف الحاجّ و المعتمر الواقف بوفق المستطر بما فی تلک الورقه من بدو الی التاریخ المرقوم بین یدی الأقل الفانی. [مهر:] «المتوکل علی الله إسمعیل الحسینی.
- [مهر:] «عبدالحسین».
تاریخچهی خاندان خطیبیهای زنجان
یکی از خاندانهای دیرین زنجان طایفهی خطیبیها هستند. بر اساس اسناد و مدارک موجود، نسل خطیبیها از تیرهی خالدیان قریش است که از بدو ورود اسلام وارد ایران شدهاند و قرنهای متمادی موطن اصلی آنها شهرهای نیشابور، مرو و شیراز بوده است. آنان از اوایل قرن پنجم به منطقه ی قزوین و زنجان نقل مکان میکنند. در قرن هفتم دو صاحب مقام از این خاندان برخاستهاند:
- صدر الدین احمد ابن عبدالرزاق معروف به «صدر جهان» که چهار سال صدراعظم ایلخانیان بود.
- قطب الدین احمد ابن عبدالرزاق معروف به «قطب جهان» که قاضی القضات ممالک اسلامی بود. پس از تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی، باز هم از این سلسله فردی به نام میرزا عبدالحسین ملاباشی بپاخاست که در زمان شاه طهماسب دوم (1148ـ1135ق) آخرین ملاباشی شاهان صفوی بود.
وی در سال 1148ق در دشت مغان به سبب اعتراض به اصلاحات مذهبی نادرشاه و تغییر سلطنت از صفویه به افشاریه، به دستور وی کشته شد. مرحوم آغا بزرگ تهرانی در طبقات اعلام شیعه او را جزء شهدای قرن 12 هجری ذکر کرده است.
پس از شهادت عبدالحسین ملاباشی، به لحاظ اختناق موجود در زمان نادر، فرزندان ملاباشی مجدداً از اصفهان به موطن اصلی خود منطقه ی زنجان بازگشتند. اولین فرد از اولاد میرزا عبدالحسین ملاباشی که به زنجان آمده است فردی به نام حاج میرزا عرب بوده که ابتدا ساکن سلطانیه شده است.
سپس فرزندانش به زنجان نقل مکان میکنند. محل استقرار اولیه آنان در محله نصرالله خان، در قسمت شمال شرقی مسجد و مدرسه ی نصرالله خان بوده که در حال حاضر قسمتی از آن در خیابان فعلی زینبیه واقع شده است.
حاج میرزا عرب فرزندی به نام حاج جلال داشته که روستای دهجلال خدابنده چون سهم الارث ایشان بوده، به نام او نامگذاری میشود؛ چرا که حاج میرزا عرب شماری از روستاهای سلطانیه و خدابنده را خریداری کرده بود.
حاج میرزا عرب قبل از کوچ به زنجان به تجارت اشتغال داشته و در مسیر اصفهان به آسیای صغیر تجارت میکرد. حاج جلال نیز فرزندی داشته به نام حاج میرزا که در اسناد و نامه های موجود آن زمان به حاج میرزای زنجانی معروف بوده است. حتماً او نیز برادرانی داشته که در حال حاضر از آنها اطلاعی در دست نیست.
بر اساس تحقیقات نگارنده تاکنون، حاج میرزای زنجانی دارای پنج پسر به نامهای حاج عبدالحسین، میرزا ابراهیم خان مظفر الدوله، حاج زین العابدین، حاج مهدیقلی و رضاقلی بوده است که هر کدام از این فرزندان نیز اکنون در زنجان صاحب نسل هستند.
فعلاً نوادگان حاج عبدالحسین و حاج مهدیقلی مرحوم، دارای نام خانوادگی «خطیبی» هستند. نام خانوادگی فرزندان میرزا ابراهیم خان مظفر الدوله، «مظفری» است و نوادگان رضاقلی مرحوم نیز به «خطیبلو» مشتهر هستند.
هر چند بر اساس نقل قولهای متعدد، این خانواده پیش از انتخاب نام خانوادگی رسمی در سال 1304، همچنان عنوان «خطیبی» داشتهاند. سبب هم آن بوده که از نسل صدر جهان، قطب جهان و صدر الصدور بودهاند و این هر سه با دارا بودن ملکه ی فصاحت و بلاغت، اغلب خطبهخوان بودهاند. علاوه بر آنکه مجالس درس و بحث آنها نیز رونق بسزا داشته است.
در این میان شخصیت میرزا عبدالحسین ملاباشی که ملاباشی صفویه، یعنی: بالاترین مقام روحانی، بوده، در انتخاب این لقب بیتأثیر نبوده است. شخصیت اصلی که در مقاله مورد بحث است، حاج عبدالحسین تاجر زنجانی است. وی حدود 1215 ق در زنجان متولد شده و در زمان خود بزرگخاندان خطیبی بوده است. شغل اصلیاش تجارت بوده و همواره با اصفهان مراوده داشته است. وی به سبب تجارت و ارثیهای که از پدرش داشته، در زنجان یکی از رجال و اعیان طراز اول شهر بوده است.
وی همواره در کارهای عام المنفعه پیشقدم بوده و بر اساس اسناد و مدارک موجود، او مشوق اصلی آمدن و ماندن آخوند ملا علی قارپوز آبادی به زنجان بوده و سرمایه اصلی ساخت مسجد و مدرسه ی چهل ستون را تقبل کرده است. همچنانکه یکی از دختران آخوند به نام ام سلمه خانم را نیز برای پسرش حاج عبدالرسول تزویج میکند.
آخوند در قسمت آخر وصیتنامه ی خود درباره ی حاج عبدالحسین آورده است: «اولاد خود را وصیت میکنم به سلوک با یکدیگر، و هر بزرگی کوچک خود را مراعات کند؛ و هر کوچکی حرمت بزرگ را نگه دارد؛ و همه را سپردم به خداوند رحمان؛ و بعد از فضل او، عالیشأن المکرم المخدوم المحترم حاج عبدالحسین را وصیت می کنم که به قسمی که با من بود با ایشان هم باشند؛ زیرا که ایشان بانی و باعث بر ماندن من در ولایت زنجان شدند. فی هفتم محرم 1289. آخوند ملا علی قارپوز آبادی». [مهر:] «و رفعناه مکاناً علیاً».
حاج عبدالحسین بعد از واقعهی بابیت در زنجان که شهر دچار خرابی شده و قلعههای اصلی شهر فرو میریزد، در قسمت غربی شهر نزدیک دروازه ی تبریز قلعهچهای برای خانوادهاش میسازد که حدود بیست هزار متر مساحت داشته و دارای چندین برج بوده و دیوارهایی ضخیم به عرض 1/5 متر و ارتفاع 3 متر داشته است. ضخامت دیوارها چنان بوده است که یک نفر اسبسوار میتوانسته روی دیوار حرکت کند. آثار این قلعهچه تا دهه 40 موجود بوده است.
از آنجایی که شهر زنجان در دوران قاجاریه به دلایل مختلف در حال گسترش و توسعه بوده؛ از طرفی شهر با کمبود آب آشامیدنی و زراعی مواجه بود، به طوری که هنگام خشکسالیها و تغییرات جوی مشکل آب شرب از مشکلات جدّی بوده است؛ مخصوصاً در خشکسالی سال 1288 که علاوه بر مرگ و میر مردم بر اثر قطحی، شمار فراوانی نیز در شهر به خاطر آلودگی آب شرب به وبا مبتلا شده، از بین رفتند، در این زمان عدهای از مردم به بزرگان شهر مراجعه کرده، خواستار حل مشکل آب شرب میشوند.
بیشتر بخوانید:
قنات سرچشمه
در این میان حاج عبدالحسین تقبل میکند که قناتی برای تأمین آب شرب شهر زنجان حفر کند. حفر قنات از سال 1288 ق به دست مقنیان مجرب شهر آغاز میشود. البته پیش از آن، در محله ی سرچشمه چشمهای بوده، ولی رفته رفته آبدهی آن کم شده و به آب باریکه ای تبدیل شده بود. حفر قنات چون در مرکز شهر بود، حاج عبدالحسین با مشکلاتی نیز روبرو بود؛ از جمله اینکه برخی از خانوادهها مانع احداث چاههای قنات میشدند که با سیاست و کاردانی حاج عبدالحسین نیز این مشکلات حل میشود.
این قنات که به نام قنات سرچشمه معروف است، از زمینهای روستای دیزج آباد شروع میشود. چاههای متعددی هم در مسیر آن حفر شده است. بر طبق وقفنامه ی موجود، هشت شعبه داشته که شعبه اصلی آن همان محله ی سرچشمه است که در خیابان طالقانی فعلی قرار دارد و محله ای بوده که اکثر منسوبین خانواده ی خطیبی در آنجا زندگی میکردند. در قسمتهای مختلف شهر آبانبارهای متعددی هم ساخته شده و آب آشامیدنی مردم شهر در آنجا ذخیره میشده است.
تا اوایل قرن اخیر، 12 آب انبار در داخل حصار که بافت قدیمی شهر است وجود داشته است آبانباری نیز در محله ی گونیه، نزدیک قلعهچه ی حاج عبدالحسین ساخته شده بود که تا این اواخر باقی مانده بود. این آبانبارها از نظر معماری و پلان به طور یکسان شامل سه فضای مخصوص جمع شدن آب بوده است. تهنشست گل و لای در فضای نخستین انجام میگرفت و مخزن دوم، آب نسبتاً صافی را در خود جای میداده است.
فضای سوم که محل برداشت آب بوده است یک پله نسبتاً طویل داشته که عموماً به نام قرخ ایاق (چهل پله) نامیده میشد. این آبانبارها با عناصری نظیر سنگ، آجر، ملاط ساروج ساخته شدهاند. فلکه ی خروجی آب، به لحاظ عبور صاف شده، عموما اندکی بلندتر از کف آب انبار تعبیه شده و تماماً دارای فاضلاب جهت لایروبی گل و لای است. این آبانبارها تا دهههای اخیر، قبل از لوله کشی مورد استفاده ی اهالی بوده است.
شعبات قنات سرچشمه با توضیحات کامل در وقفنامه آمده است. نکتهی قابل توجه در وقفنامه، توضیح حدود اربعه ی زمینهای تحت پوشش قنات است که از زمینهای واقع در بین سیلاب همایوناز آبریز کوه های همایون جاری شده، تا رودخانه ی زنجانرود ادامه داشت.
یعنی: از حدود خیابان فرمانداری فعلی تا رودخانه ی سارمساقلو. همه ی این زمینها متعلق به حاج عبدالحسین بوده و در وقفنامه اشاره شده است که هر کس بیست جریب از این زمینها را حیازت کند، در تصرف و تملک او خواهد بود. اولین اقدام را جهت آبادی زمینها، خود حاج عبدالحسین انجام داده، باغی را در قسمت شمال غربی آن زمینها احداث میکند که به حسین آباد معروف بود و در حال حاضر به علی آباد نامبردار است.
این باغ را حاج عبدالحسین به برادرش میرزا ابراهیم خان سرتیپ که داماد عبدالله میرزا دارا حاکم زنجان بود بخشید تا بتواند از میهمانهای خود که از رجال کشوری و لشگری دوره ی قاجار بودند در آنجا پذیرایی کند. در خاطرات ناصرالدین شاه، مظفر الدین شاه و محمد علی شاه هم آمده است که در مسیر زنجان به آذربایجان، چند شبی را در محل باغ حسین آباد گذراندهاند. حاج عبدالحسین فرد خیری بوده است.
آنگونه که از معمّرین نقل شده است، در قحطی 1288 که به «سال مجاعه» معروف است و مردم به شدت در تنگنا بودند، کفالت بیش از 50 خانوار را شخصاً به عهده داشته و و با احداث تنورهایی در محل قلعهچه، به هر خانوار نیازمند زنجانی روزانه یک قرص نان میداده است. در خاطرات و بعضی از سفرنامههای دوره ی قاجار از حاج عبدالحسین به عنوان یکی از رجال و اعیان زنجان نام برده شده است.
سرانجام وی پس از حدود 85 سال عمر با برکت، در سال 1300 ق دعوت حق را لبیک گفته، در محل قبرستان قدیمی شهر که نزدیک مقبره ی مجتهدیها بود دفن شد. (اکثر بزرگان خاندان خطیبی که همعصر حاج عبدالحسین بودهاند، در آنجا مدفون هستند). در اوایل حکومت پهلوی این قبرستان متروکه شد و دانشآموزان دختر در آن محل درختکاری کردند و آنجا قیزلارباغی (باغ دختران) نام گرفت.
در روزنامه ی سفر آذربایجان که دافع الغرور نامگذاری شده و عبدالعلی ادیب الملک برادر محمدحسنخان اعتمادالسلطنه به چاپ میرساند، در سال 1275 ق نکات جالبی در خصوص شهرستان زنجان نگاشته شده که در قسمتی از آن به معرفی معارف و رجال شهر در سال مزبور پرداخته است که عیناً نقل میشود:
معارف و اعیان شهر عبارتند از: میرزا ابراهیم خان سرتیپ که نصف املاک «خمسه» مال اوست. حاج شیخعلی تاجر، آقا کلبعلی، آقا نادعلی تاجر، حاجی عباسعلی، حاجی ابراهیم تاجر، حاجی اسدالله، آقاعبدالحسین، حاجی مهدیقلی، امیر اصلان خان برادر حسینقلی خان، آقا محمد تاجر، حاج ابوطالب، حسینقلی خان نواده ی ذوالفقار خان.
از این 14 نفر که ادیب الملک از آنها به عنوان اعیان و رجال شهر نام برده، چهار نفر از خاندان خطیبی بودهاند: میرزا ابراهیم خان سرتیپ که فرماندهی افواج «خمسه» بوده و در زمان ناصرالدین شاه به مظفر الدوله ملقب گردید. حاجی عباسعلی برادرزاده ی حاج عبدالحسین که از تاجران معروف زنجان بوده است. حاج مهدیقلی که برادر حاج عبدالحسین بوده است.
این مطلب برداشت و خلاصهای از مقاله "معرفی وقف نامه ی «قنات سرچشمه »، بزرگ ترین قنات زنجان در دوره ی قاجار" نوشته "پرستو قاسمی اندرود" و "بهمن خطیبی" است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده است.
لینک مقاله در خیر ماندگار
دیدگاه خود را بنویسید