هر ملتی بر حسب تاریخی که از سر گذرانده، جغرافیای سرزمینی که در آن سکنی گزیده و مؤلفه‌های فرهنگی که به‌مرور به‌عنوان قدرمشترکی بین آن‌ها شکل گرفته است، دارای روح و خلقیاتی با ابعاد تقریباً مشخص است. گرچه این ویژگی‌های نسبت داده شده به یک ملت می‌تواند بسیار متفاوت و حتی از مناظر گوناگون متعارض باشد اما با مطالعه همه آرا می­توان عناصر مشترکی را جهت شناخت بیشتر به دست آورد. 

ایران سرزمینی است که به خاطر اهمیت جغرافیایی و سیاسی­ اش، همواره مورد توجه مردم­ شناسان، فرهنگ­ شناسان و خلقیات نویسان داخلی و خارجی بوده است. بسیاری از شرق­ شناسان ایران را از موارد اصلی مورد بحث نظر خود قرارداده­ اند که در مطالعه آثار ایشان باید نسبت به رویکرد مغرضانه ایشان هوشیار بود و مؤلفه‌های مطروحه ایشان را تنها با محک تجربه پذیرفت. 

همچنین برخی از اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی و علوم سیاسی در تحقیقات خود به جمع‌آوری و طبقه‌بندی این مؤلفه‌های فرهنگی که در اقوال مختلف تکرار پذیر بوده پرداخته­اند. همچنین در مطالعه خلقیات باید این مهم را در نظر داشت که مؤلفه‌های خلقی، بخشی از فرهنگ یک ملت هستند نه همه آن. 

فرهنگ، الگوهای آموخته­ای است که خود را با تجلیات متنوع اجتماعی نشان می­دهد به این معنا نمی­شود فرهنگ را به خلق‌وخوها، عادات و روحیات فروکاست، این الگوهای آموخته عناصر گوناگونی را در برمی‌گیرد و تجلیات جامعه امروز ما دچار مشکلات متعددی در حوزه‌های مختلف است؛ فائق آمدن بر این مشکلات یک جنبش بزرگ برای دنبال کردن خیر جمعی توسط همگان نیاز دارد. 

جامعه‌ای متشکل از انسان‌های خیرخواه که زمینه نهادی و سازمانی خیرخواهی نیز از طریق تشکل‌های منسجم در آن ایجاد شده است، می‌تواند تضمین کننده حرکت به سمت توسعه و ساخت زندگی بهتر باشد.

آداب و فرهنگ ایرانیان

مفهوم گسترده و مدلول پردامنه‌ی فرهنگ نزد مردم کشور ما در معانی بسیار، لیکن نزدیک به هم به کار می‌رود: ادب، دانش، تربیت، معرفت، آگاهی، خردمندی و فرزانگی، و مراد از آن مجموعه صفات پسندیده، فضیلت‌ها، هنرها، آداب، علوم، معارف و کلیه‌ی نیروهای اخلاقی و روحی، که بشر را از حالت بدوی خارج ساخته و به سوی کمال معنوی سوق  می‌دهد است.

فرهنگ مجموعه ارزش‌هایی است که یک گروه معین دارد، هنجارهایی که از آن‌ها پیروی می‌کنند، و کالاهای مادی که تولید می‌نمایند. 

همچنین فرهنگ تفکرات و واقعیت‌های معنوی مشترک، جاافتاده و مقبول از ذهنیت‌های عامه است، که علاوه بر پیوند دادن انسان‌ها به یکدیگر، خود آینه مشترکات ذهنی مردم اعم از ارزش‌ها، هنجارها و دیدگاه‌ها، زبان و معتقدات است به قولی "فرهنگ تبلور و چکیده‌ی دریافت‌ها و دانسته‌های علمی، نظری، عقلی و احساسی یک قوم است".

یکی از جامع‌ترین تعاریف فرهنگ، از آن موریس دوورژه است که می‌گوید: "فرهنگ مجموعه روش‌های فنی، نهادها، رفتارها، شیوه‌های زندگی، عادات، تصورات جمعی، باورها و ارزش‌هایی است که جامعه معینی را شاخص می‌سازد."

به‌این‌ترتیب دو مفهوم اصلی تاریخ و ملت، مبنای این پنداشت را تشکیل می‌دهند. از یک‌سو، هر فرهنگی محصول تاریخ است و تاریخ، دستاوردهای گذشته را به زمان حال انتقال می‌دهد. دیگر آنکه، امروزه ملت‌ها، مشخص‌ترین مجموعه‌های فرهنگی هستند.

از دیگر مباحثی که امروزه تاحدود زیادی به بحث درباره‌ی فرهنگ سیاسی گره‌خورده است ، بحث "روح ملت‌ها" ست. در این بحث اعتقاد بر این است که هر کدام از ملت‌ها دارای روحی هستند. 

مثلاً بیان می‌شود فرانسویان رمانتیک هستند ، روس‌ها خشن و انگلیس‌ها زیرکند. ارسطو در کتاب هفتم سیاست خود این جمله را دارد که: " آسیایی‌ها هوشمند و هنرمند ولی از دلیری بی‌بهره‌اند ، بر عکس اروپایی‌ها که دلیرند اما از هوش و هنر بهره‏ی چندانی ندارند و پس آسیایی‏ ها در بندگی به سر می‌برند چون دلیری ندارند."

همچنین هگل بحث دیگری دارد و می‌گوید: "فرهنگ از شرق به غرب حرکت می‌کند. از شرق شروع شده و به یونانی رومی می‌رود و بعد به مسیحی ژرمنی می‌رود و این روح به این صورت به تکامل می‌رسد." 

در جای دیگر هگل در کتاب عقل و تاریخ می‌گوید : "تاریخ جهان از شرق به غرب حرکت می‌کند ، ایرانیان نخستین قوم تاریخی و زادگاه نخستین امپراطوری راستین‌اند، ایرانیان نه مثل فرهنگ چین، پدرشاهی و نه مانند فرهنگ هند ایستا هستند و نه مانند فرهنگ مغول زود گذرند." و این‌طور نظر خود را درباره‌ی سرآغاز روح جوامع مطرح می‏سازد.

نگاهی بر وضعیت تاریخی جغرافیایی ایران 

از دیدگاه اغلب تحلیلگران ایرانی،  شرایط اقلیمی حاکم بر فلات ایران تا حدود زیادی با نوع ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که در ایران تکوین یافته، ارتباط دارد. نخستین پیامد بلند مدت شرایط جغرافیایی ایران، پراکندگی و دور بودن مناطق محل زندگی انسان‌ها از یکدیگر است.

به دلیل محدودیت آب، ایرانیان در هر جا که امکان زندگی بود، ساکن شده‌اند و از آنجا که شمار چنین اماکنی به دلیل کمبود منابع آبی بسیار کم، پراکنده و دور از یکدیگر بوده، بنابراین مناطق اسکان‌یافته در ایران نیز محدود، پراکنده و غالباً دور از یکدیگر به وجود آمده‌اند. 

فواصل بسیار زیاد به‌نوبه‌ی خود باعث می‌شود که تماس بین مناطق مختلف کم باشد. درنتیجه بسیاری از مناطق مسکونی به حالت خودکفا، محصور و بدون ارتباطات گسترده با مناطق مسکونی دیگر بقا و دوام یافته‌اند.

محدودیت‌هایی چنین، موجب پیدایش زندگی صحرانشینی یا عشایری در ایران شده. بدیهی است این شرایط زندگی پیامدهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خاص خود را پدید آورده است. پراکندگی واحدها موجب ضعف نسبی روستاها و شهرها در برابر هجوم قبایل مهاجم گردید. 

قبیله‌ی غالب پس از تصرف شهرها و به انقیاد کشیدن همه قبایل دیگر، فرهنگ و میراث معنوی ارزشی شهروندان مغلوب را نادیده گرفته و نوعی بیگانگی و جدایی فرهنگی تکوین می‌یافت. در این میان وابستگی و دلبستگی مردم به فرهنگ و سنت‌ها و ارزش‌های اجتماعی‌شان نیز تداوم فرهنگی متمایز را میسر می‌ساخت.

همچنین ایران همواره در جایگاه جغرافیایی ویژه‌ای قرار داشته که چهارراه حوادث نام گرفته است. " رنه گروسه " ایران را سرزمینی در گذرگاه اقوام، گروه‌ها و فرهنگ‌ها و جریان‌های گوناگون و عمده‌ی تاریخی می‌بیند و این امر نقش قابل‌توجهی در شکل دادن به شخصیت ایرانی، ساختار و روند قدرت، اقتصاد و مانند آن، در این مرزوبوم داشته است. 

چنین موضع جغرافیایی ایرانی را دارای ویژگی‌هایی ساخته که دکتر علی شریعتی از آن به‌عنوان "روانشناسی سرراه بودن" نام می‌برد؛ جامعه‌ای که در رهگذر تاریخ و تمدن‌ها قرار دارد، مردمش با دو وجه شخصیت مثبت و منفی روبه‌رو هستند. از یک‌سو چنین مردمی از اندیشه و دیدی باز و انعطاف‌پذیری برخوردارند از سوی دیگر آنچه در زمینه‌های گوناگون به دست می‌آورده‌اند مرتباً در معرض نابودی و تهاجم قرار گرفته است. 

علاوه بر وضعیت ژئوپلیتیکی ایران، منابع سرشار طبیعی که در این سرزمین وجود دارد تأثیر بسزایی در روند تاریخی, فرهنگی و سیاسی زندگی مردم به‌خصوص در صد سال گذشته و پس از اکتشاف نفت در ایران داشته است. 

نفت، مهم‌ترین ماده اولیه مؤثر بر صنعت در دو سده‌ی اخیر بوده است و طبیعتاً در  معادلات سیاست خارجی  ایران نقش کلیدی را بازی می‌کند. ثروتی عظیم که طالب بیگانه بسیار دارد و توانایی و علم بهره‌مندی از آن در داخل موجود نیست. 

در صد سال اخیر، دولت با اقتصاد تک‌محصولی و مبتني بر صادرات مواد نفتي، بخش اعظم درآمدهاي ارزي را که اکثريت منابع مالي کشور را نيز تشکيل می‌دهد، در اختيار داشته  و مسئوليت توزيع درآمدها در جامعه به عهده دولت است. 

ازاین‌رو اقتصاد متکی بر فروش نفت که مردم را در بسیاری از عرصه‌های سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي به دولت وابسته می‌کند، فرهنگ سیاسی خاصی را به شکل امروزي پديد آورده است. براین اساس مردم تبدیل به اتباع حکومت شده و مشارکت فعالی در امر بهره‌برداری از سرمایه‌های ملی ندارند. چرا که این سرمایه‌ها به‌صورت مواد خام به دنیای صنعتی ارائه می‌شود. 

همچنین انحصار دولت بر فروش نفت و تأمین درآمدهای جاری از طریق آن نیز باعث  از دست رفتن اعتمادبه‌نفس مردم در جهت تولید و تضعیف توانایی‌های افراد شده است. 

این انحصار همچنین روابط دولت ملت را به‌صورتی تنظیم نموده که دولت موظف به تأمین نیازهای ملت از طریق فروش نفت و ملت نیز همواره رفع تمامی نیازهای خود را از سوی دولت خواستار می‌باشند.

برای مطالعه :

شفقت و مهرورزی؛ مهم‌ترین عامل تحقق امر خیر در جامعه

مطالعه‌ی خلقیات و فرهنگ ایرانی 

خلقیات و فرهنگ ایران توسط جامعه‌شناسان و نظریه‌پردازان ایرانی و غیر ایرانی مورد پژوهش قرار گرفته است. نویسندگان و جامعه‌شناسانی که از بیرون به تجزیه‌وتحلیل مسائل ایران پرداختند، همگی در یک نکته شریک‌اند و آن این است که فرهنگ جامعه‌ی ما بسیار پیچیده است. 

برای خود ما ایرانیان که با این فرهنگ‌ها و سنت‌ها زائیده می‌شویم، زندگی می‌کنیم و از دنیا می‌رویم، ظرافت‌ها پیچش‌ها و نکات مثبت و منفی آن چندان محسوس نیست اما برای کسانی که با آداب و سنن متفاوتی پرورش یافتند، تشخیص ویژگی‌های جامعه و ملت ایران از بسیاری زوایا آسان‌تر است. 

گر چه برخی دیدگاه‌ها چندان مطبوع ذائقه‌ی ما به‌عنوان یک ایرانی نیستند. کسانی که در رابطه با ایران نوشتند از خاستگاه‌های مختلف و با اهداف متفاوتی به این کار پرداخته‌اند، به همین دلیل نمی‌توان از همه‌ی آن‌ها انتظار همدلی و بی‌غرضی داشت. 

از میان "شرق‌شناسانی" که در باب فرهنگ و آداب ایران قلم زده‌اند، جیمز موریه انگلیسی تصویری عریان و نه چندان دلچسب از فرهنگ ایرانی در کتاب معروف "حاجی‌بابا اصفهانی" ترسیم کرده است. این اثر  قبل از اینکه یک اثر تحلیلی فرهنگی باشد ، یک اثر ادبی است که آکنده از مبالغه و بزرگنمایی است اگر چه در عین مبالغه‌آمیز بودن بازگوکننده‌ی تجربیات تأمل‌برانگیز این نویسنده در ایران نیز است . 

یکی دیگر از این دست نوشته‌ها که در سطور گذشته نیز بر آن اشاره شد، مربوط به "گراهام فولر" مأمور اطلاعاتی آمریکایی  است که در اوایل دهه  1990 طی پژوهشی درباره‌ی ژئوپلیتیک ایران، به مقوله فرهنگ نیز با نگاه ویژه‌ای پرداخته است.

این شخص حدود سی سال در خاورمیانه و ایران، از نزدیک شاهد افت‌وخیزهای سیاسی و اجتماعی بوده است و سعی کرده جنبه‌های فرهنگی و روان‌شناختی ایرانیان را با قیاس با الگوهای سیاسی رفتار و فرهنگ سیاسی آمریکاییان تحلیل کند. 

او در کتاب خود با بررسی اسلوب و فرهنگ سیاسی مردم، عناصر نیرومند از تداوم میان رفتار کنونی و گذشته‌ی ایرانیان یافته است که به اعتقاد او سراسر تاریخ ایران را رقم زده است. این کتاب با تلفیقی از فرهنگ و ژئوپلیتیک معتقد است نگاه ایرانیان به جهان عمیقاً "ایران‌مدار" است و آن‌چنان تعصبی در این نگاه وجود دارد که برای بیگانگان قابل درک نیست. 

به عقیده‌ی فولر اگر کسی نتواند منطق درونی این بینش را دریابد، یک از وجوه مهم رفتار و فرهنگ مردم ایران را درک نکرده است. این نویسنده به‌درستی به این مسئله اشاره می‌کند که: " ملت‌ها شخصیت یا فرهنگ یگانه‌ای دارند که در طول و در اثر آینه‌ی منحصربه‌فردی از عوامل متعدد شکل گرفته و سبک و سیاق عملی متمایزی را پدید آورده است، در حقیقت همین منش ملی است که بر نوع سیاست داخلی و خارجی آن تأثیر مستقیم بر جای می‌گذارد." 

فولر همچنین به مسئله‌ی بی‌اعتمادی ریشه‌دار ایرانیان اشاره می‌کند و می‌گوید : " ایرانی به دلیل اینکه در بی‌اعتمادی بزرگ شده است به اقداماتی متوسل می‌شود که مانع از تفسیر صحیح اقداماتش توسط دیگران می‌شود و یا تعمداً دیگران را به تفسیر خطا در مورد اعمال خود هدایت می‌کند، درحالی‌که خودش سعی می‌کند با موفقیت اعمال دیگران را تفسیر کند."

اگر ویژگی بالا در رفتار فردی صحت داشته باشد، وقتی مجموعه‌ای از تضادها در قالب رفتار گروهی ظاهر می‌شود کاملاً غیرقابل پیش‌بینی و گیج کننده می‌شود به همین علت است که سیاسیون و دولتمردان ایرانی هیچ‌گاه نتوانسته‌اند با اطمینان خاطر روی حمایت توده‌ها و شعارهای آنان حساب کنند . 

"جان فورن" جامعه‌شناس آمریکایی از دیگر محققینی است که پیرامون فرهنگ ایران به تحقیق پرداخته. 

دیدگاه پژوهشگران ایرانی 

خلقیات و مؤلفه‌های فرهنگی ایرانیان از نگاه پژوهشگران ایرانی را می‌توان در آثار کسانی چون جلال آل احمد، دکتر موسی غنی نژاد، دکتر محمود سریع القلم، دکتر مقصود فراست خواه، دکتر علی‌اکبر عباسیان داریوش آشوری، دکتر علی حقیقت، دکتر علی‌اصغر کاظمی و محمدعلی کاتوزیان مورد مطالعه قرار داد . 

آل احمد با شیوه‌ی خاص خود بحث سنت و تجدد را محور عمده‌ترین کارهای خود قرار داده است. به عقیده‌ی او تضادهایی که در عرصه‌ی اجتماع و فرهنگ سیاسی در تاریخ معاصر بروز کرده، معلول تقلید الگوهای اقتصادی تجویز شده از بیرون مرزها بوده است. 

از جمله تضادهایی که توجه آل احمد به آن معطوف شده، تضاد میان ساخت اجتماعی مدرن یا شبه مدرن سازمانی به نام دولت است که هیچ پایگاه و زمینه‌ای در فرهنگ موجود نداشته است. دولت به‌عنوان عمده‌ترین عنصر و مظهر ساخت سیاسی مدرن، هیچ‌گاه به‌عنوان یک کل مورد شناسایی مردم نبوده است. 

به همین دلیل غالباً مأموران دولت از سوی مردم " اجنبی " یعنی عنصر بیگانه خوانده می‌شوند، نتیجه‌ی چنین وضعی آن بود که دولت تنها صاحب قدرت یا زور عریان و لاجرم فاقد نفوذ و اقتدار مشروع بود . 

محمدعلی کاتوزیان، بررسی فرهنگ ایرانیان را با روش جامعه‌شناسی تاریخی پی می‌گیرد. به اعتقاد وی در طول تاریخ، ایران دارای حکومت و جامعه‌ای خودکامه و فاقد دولت، طبقه و قانون بوده و مشابه نمونه‌هایی است که در تاریخ اروپا مشاهده شده و به تبیین و تحلیل آن پرداخته‌اند. 

این نظام حکومت خودکامه برانحصار حقوق مالکیت در دست دولت و قدرت دیوانی و نظامی متراکم، هر چند نه لزوماً متمرکز  حاصل از آن پایه می‌گرفت. نشانی از حقوق مالکین ارضی وجود نداشت، تنها امتیازاتی مطرح بود که دولت به افراد و گاه به طوایف و عشایر می‌بخشید و هر زمان می‌خواست از آن‌ها پس می‌گرفت. 

ایران همواره یک کشور تجارت پیشه بوده است. واژه‌های فارسی بازار و بازرگان قدمتی برابر با سنت تجارت داخلی و بین‌المللی در این کشور دارد. در متون کلاسیک فارسی، شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد مدت‌ها پیش از ظهور تسهیلات بانکی و اعتباری در اروپای عصر جدید، شبکه‌ی گسترده‌ای ازاین‌گونه تسهیلات در سطح کشور ایران وجود داشته است . 

اما بر خلاف اروپا در ایران انباشت درازمدت سرمایه‌ی تجاری صورت نگرفت. انباشت سرمایه نیازمند چشم‌پوشی از مصرف حال یعنی پس‌انداز است و پس‌انداز طولانی نیازمند وجود حداقلی از امنیت در یک ‌فاصله‌ی زمانی معقول است. 

دارایی مالک در طول حیات و پس از مرگ او نباید در معرض دست‌درازی خودسرانه باشد و پس‌انداز کننده باید انتظار حداقلی از آرامش و ثبات را در آینده داشته باشد. بورژوازی اروپا در شهرهای آزاد و در پرتو حمایت "پادشاهی‌های نو " یعنی همان دولت مطلق‌گرا از دست‌اندازی‌های فئودال‌ها در امان بود، اما طبقات پولدار ایران نمی‌توانستند روی دریافت چنین حمایت و امنیتی از جانب هیچ یک از گروه‌های اجتماعی نیرومند حساب کنند. 

مقصود فراستخواه در کتاب "ماایرانیان" به زمینه کاوی تاریخی و اجتماعی خلقیات ایرانی می‌پردازد. او در پژوهشی که جامعه آماری آن متشکل از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه و گروهی از نخبگان کشور است به دنبال پاسخ پرسش‌هایی درباره فرهنگ ایرانی می­رود.

به‌طور مثال در پاسخ به پرسش‌هایی درباره ضعف‌های فرهنگ ایرانی، قریب به‌اتفاق پاسخ‌دهندگان(76درصد) معتقدند فرهنگ ایرانی ضعف‌هایی اساسی و مؤثر دارد. آن‌ها مشکل را در ضعف فرهنگ کارجمعی، انتقادناپذیری، رودربایستی، عدم شفافیت، خودمحوری، غلبه‌ی احساسات بر خردورزی، رواج دروغ و رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی برشمرده‌اند. 

بررسی خیر جمعی در ایران

خیر جمعی، محصول کنشی جمعی است که با هدفی عام‌المنفعه انجام می‌شود. معمولاً فرض می‌شود که اشخاص از چیستی این خیر آگاه هستند و این خیر برای آنان مطلوب است چرا که برای برخورداری از چنین خیری به جمع پیوسته­اند. خیر جمعی انگیزه افراد برای پرداخت هزینه و همکاری است. 

در حالت کلی افرادی که علاقه‌مند به برخورداری از نفعی هستند و می­دانند به‌تنهایی قادر به تولید آن نیستند به هم می‌پیوندند تا نفع را تولید کنند. در واقع خیر جمعی یک از دو رکن اساسی کنش جمعی است. همکاری و خیر جمعی اساس کنش جمعی هستند. 

همکاری بعد مادی و صوری کنش جمعی و خیر مشترک، صورت ذهنی کنش جمعی است. بنابراین هر کنش جمعی، خیر جمعی را در خود پنهان دارد اما زمانی که هدف از انجام کنش جمعی نیز عام‌المنفعه و معطوف به سود همگانی باشد، فعالیت خیر جمعی شکل می‌گیرد. با این تعریف مدنظر ما در این نوشتار فعالیت‌های خیرخواهانه‌ای است که به‌صورت جمعی انجام می­شود. 

معمولاً فعالیت‌های خیر جمعی تحت یک نظام، سامان می‌یابند. گروه‌ها و جمعیت‌هایی که گرد یکدیگر می‌آیند تا امر خیری را بنا بگذارند معمولاً در قالب خیریه‌ها شکل گرفته‌اند. امروزه علاوه بر خیریه‌ها، از سازمان‌های مردم‌نهاد(NGO) نیز می‌توان یاد کرد. در واقع با روشمندتر شدن و نظم یافته تر شدن امور خیریه، اشکال جدید انجام خیر جمعی نیز شکل گرفته است. 

گر چه خیریه‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد هر دو برای هدفی مشترک که آن انجام امور عام‌المنفعه است شکل گرفته‌اند. اما تفاوت‌هایی در نحوه‌ی عملکردشان وجود دارد. تفاوت در دیدگان نسبت به انجام عمل خیر، متأسفانه ناهماهنگی و تضادهایی را بین این دو دسته تشکل اجتماعی ایجاد نموده است. تفاوت در نگاه خیر قدسی و خیر عرفی گرچه در مبنای عمل مشکلی ایجاد نمی‌کند اما می‌تواند اجماع افراد در کنار یکدیگر به‌منظور انجام خیرجمعی را متزلزل نماد. 

فعالیت‌های خیرخواهانه جمعی 

اگر مفاهیمی چون وقف و تکافل اجتماعی، امر خیر فردی را به ذهن متبادر می‌کند، خیریه‌ها، انجمن‌ها و گروه‌هایی که به‌منظور انجام کاری با هدف عام‌المنفعه شکل می‌گیرند از مصادیق فعالیت‌های خیر جمعی هستند که از مجموع اعمال خیری چون وقف، تکافل اجتماعی، هبه، کار داوطلبانه و... بر گرد یک هدف واحد شکل می‌گیرند. 

در ایران امروز تعداد بسیار زیادی از مراکز و انجمن‌های خیریه و از سویی کثیری از سازمان‌های مردم‌نهاد(سمن‌ها) مشغول فعالیت و ساماندهی امور خیر جمعی هستند. به دلایل مذهبی و ملی، ایرانیان در طول سال بخشی از درآمد خود را برای انجام امور خیر در نظر می‌گیرند. برخی افراد به این منظور به خیریه‌ها یا سمن‌ها مراجعه می‌کنند اما بسیاری نیز اعتمادی به این مراکز ندارند یا ترجیح می‌دهند عمل خیرشان پنهان بماند و در نتیجه نذورات و موقوفات خود را به‌صورت انفرادی انجام می‌دهند. 

بر این اساس نمی‌توان نظم و هدفمندی روشنی در انجام خیر در ایران مشاهده نمود. به‌طور مثال در سالگرد رویدادهای تاریخی ملی و مذهبی که در تقویم ایرانی وجود دارد، برخی روزها چون عاشورا و تاسوعا یا نزدیک سال نو (نوروز) پخش نذورات یا هبه اموال بیشتر صورت می‌گیرد. 

تعداد بسیار زیادی نذورات خوراکی در دو روز مهم عاشورا و تاسوعا طبخ می‌شود این در حالی است که روزهایی در سال به دلیل اینکه هیچ مناسبت خاصی ندارد از گردونه کار خیرین حذف می‌شود و دور ریز و اسراف مواد غذایی در ماه‌های محرم و صفر حادث شده یا نذورات به دست مستمندان و فقرا نمی‌رسد. 

در حالیکه با ساماندهی امور خیر و می‌توان از این پتانسیل عظیم در جهت ریشه‌کنی گرسنگی و کاهش فقر استفاده نمود. به این منظور پاسخ به یکی از سؤالات پژوهش که چرا خیرین ترجیح می‌دهند فعالیت‌های خود را به‌صورت فردی و بعضاً پنهانی انجام دهند، می‌تواند منجر به شناخت ابعاد فرهنگی امکان و عدم امکان شکل‌گیری جنبش‌های خیر جمعی بزرگ در ایران باشد.  

بیشتر بخوانید :

بررسی تأثیر وقف بر توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی

مبنای فرهنگ ایران

در مطالعات فرهنگی تأکید بر اين است که فرهنگ باید در روابط اجتماعی و نظام تولید و مصرف بررسی شود و بنابراین مطالعه‌ فرهنگ در مجاورت مطالعه‌ی جامعه، سیاست و اقتصاد واقع شده است. مطالعات فرهنگی اجازه می‌دهد تا کل گستره‌ فرهنگ را به‌صورت انتقادی، بدون تعصبات و پیش‌داوری‌ها در مورد یک رشته از متون، رسوم، عرف‌ها و کنش‌های فرهنگی، مورد بررسی قرار دهیم. 

همچنین برای ارزیابی محصولات فرهنگی، مسیری بیشتر سیاسی تا زیبا شناختی می‌گشاید که تلاش می‌کند تا موارد انتقادی و مخالف را از موارد هماهنگ و محافظه کار تمیز نماید. اين رويكرد انتقادي به فرهنگ و توجه ويژه به سير تطور امر سياسي در بطن عوامل و ويژگي هاي فرهنگي، محقق مطالعات فرهنگي را به بررسي هر چه بيشتر و گسترده‌تر ریشه‌های فرهنگي امر سياسي راهنمايي می‌کند. 

موقعیت جغرافیایی و وضعیت ژئوپلیتیکی ایران در خاورمیانه به‌عنوان قلب تپنده‌ی انرژی دنیا و قرار گرفتن در چهارراه حوادث و مسیر اتصال غرب به شرق تأثیرات خاص خود را بر سیر تطور اجتماعی و فرهنگی ایرانیان باقی گذاشته است. 

کمبود آب و پراکندگی زندگی اقوام ایرانی به فراخور شرایط آب و هوایی نیز بر میزان انسجام ملی مؤثر بوده است. همچنین از نظر تاریخی چنانچه مطرح شد،  با توجه به اینکه ایران جزء امپراطوری های کهن و بنیان‌گذاران تاریخ و تمدن جهان است. 

بی‌شک پستی‌وبلندی‌های بسیار در تاریخ این کهن مرزوبوم چون جنگ‌ها، سقوط سلسله‌های گوناگون پادشاهی، لشکرکشی‌ها و...نقش‌های بسیاری را به‌مرور زمان بر دل‌وجان مردمان این سرزمین حک کرده و بر روان  و رفتار ایشان تاثیر گذاشته است. 

تداوم فرهنگ عشیره‌ای در  ایران باعث به تأخیر افتادن تلقیات جمعی از منافع و اهداف ملی شد و فرهنگ حذف و بی‌اعتمادی و عدم توانایی در ایجاد ارتباطات استدلالی را رواج داد. همچنین فرهنگ عشیره‌ای ، فرهنگ فرد محوری و فرهنگ پادشاهی با فرهنگ عقلانیت قابلیت تطابق ندارد و هرگونه کوششی برای تلفیق آن‌ها پاسخ پایداری عرضه نمی‌کند. 

در جوامعی که تعدد دیدگاه و مرام فکری وجود دارد، شکل‌گیری یک فرهنگ سیاسی معقول تابع ساختاری خواهد بود که بتواند از هر یک به تناسب توافق عمومی بهره‌برداری کند. هنگامی که ساختار و قاعده‌مندی رفتارها و روابط وجود نداشته باشد، تمایلات فردی می‌تواند حوزه فرهنگ و سیاست را به هر سویی بکشاند.

مبنای دیگر فرهنگ ایران، مذهب است. عامل دین همواره از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر جامعه و فرهنگ ایرانی بوده است. قبل از اسلام تعالیم زرتشت در فرهنگ عامه جاری بوده و طبقه‌ی خاص موبدان از نظر اجتماعی و سیاسی از قدرت و نفوذ بسیار زیادی برخوردار بوده‌اند. 

بعد از گرویدن ایرانیان به اسلام، نظام فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران در حد قابل‌ملاحظه ای تغییر یافت. با تشویق به علم، تقوا، مساوات، آزادی و توجه به دنیا و آخرت و اینکه دنیا میدان عمل است و آخرت میدان برداشت، تحولی فرهنگی و انسانی به وجود آورد. 

با تغییر ارزش‌ها و باورها و ایجاد احساسات جدید، صلاحیت را بر لیاقت نه بر وراثت مبتنی کرد. ازاین‌رو در فرایند تاریخ، ایران، به همان دلایل گرایش به اسلام، به تشیع تمایل یافت. 

ویژگی‌هایی که برای تعین بخشی به منش ملی ایرانیان توسط اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی و سیاسی مطرح شده است، به لحاظ موضوعی تعدد بسیار دارد. چنانچه گفته شد، بسیاری از این مطالعات و طبقه‌بندی‌ها معطوف به رفتار سیاسی ایرانیان است و شمار دیگری بیانگر روحیه و سبک زندگی ایرانیان است. 

در این مطالعه تلاش بر این بود تا موضوع خیرجمعی را در کلیه آثار پژوهشگران فرهنگ و خلقیات نویسان ایرانی دنبال کنیم تا مؤلفه‌های فرهنگی مرتبط و مؤثر با آن که در این آثار بر آن‌ها توافق نر وجود داشته و تکرار شده‌اند، شناسایی شوند. 

مؤلفه‌های مورد نظر از مطالعه و جمع‌بندی نظریات و پژوهش‌های مذکور در قالب جدول زیر،  به دست آمده است علاوه بر این آثار ذیل نیز مورد توجه واقع گردیده: 

  • دیباچه‌ای بر فرهنگ استبداد در ایران نوشته سید احمد میری. 
  • جامعه‌شناسی خودمانی نوشته حسن نراقی. 
  • استبداد در ایران نوشته حسن قاضی مرادی 
  • ما ایرانیان نوشته مقصود فراست خواه
  • ره افسانه زدند نوشته آرمین امیر

پس از خوانش آثار فوق و ارزیابی مؤلفه‌های فرهنگی که به‌نوعی با انجام امور خیر جمعی ایرانیان مؤثر و مرتبط است.به یک جمع‌بندی از مؤلفه‌های فرهنگی مؤثر بر خیر جمعی به شرح ذیل رسیدیم:

جمع‌بندی مؤلفه‌های فرهنگی مؤثر بر انجام امور خیر جمعی

مؤلفه‌های فرهنگی مؤثر بر خیر جمعی
گرايش به عواطف و احساسات 
نگرش نامساعد نسبت به مشاركت و فعاليت گروه‌های مردمي
تمایل به فردگرایی منفی
قهرمان گونه، بی‌همتایی و قداست و بت شدن حاکم 
نگرش منفي نسبت به قدرت سياسي و گروه‌های حاكمه
نارضایتی و شکوه از روزگار
گمنامی و انزواطلبی، میل به کناره‌گیری و گوشه‌نشینی
انفعال و تسلیم در برابر شرایط اجتماعی
چاره‌جویی و مصلحت‌اندیشی
یکسان خواهی یا مساوات‌طلبی
کم‌کاری و میل به مسئولیت‌ناپذیری
نگرش عمیق عرفانی به زندگی و  پایبند اب باریکه بودن
میل به پنهان‌کاری در تمام امور
ثروت خواهی بی‌حدومرز در دوران معاصر، غلبه فرهنگ مادی(خود آرمانی ما خود ثروتمند است)
سازمان پذیر نبودن ایرانیان
بی‌اعتمادی به یکدیگر ( بدگمانی، شخصیت مظنون)
افراط و تفريط
رياكاري و ظاهرسازي 
احسان و نیکوکاری ( فرهنگ وقف، صدقه، خیرات)
با کار تدریجی و فرایندی مشکل وجود دارد

مؤلفه‌های فوق حداقل در سه منبع از منابع مورد مطالعه تکرار شدند و به نحوی مورد تائید قرار گرفته‌اند. در ارتباط با ضعف توان کارگروهی، هستند اندیشمندانی که این مؤلفه را حاصل تلقین شرق شناسان می‌دانند و اساساً روحیه ایرانی را بر اساس همدلی و پیشبرد اهداف به‌صورت جمعی می‌دانند اما به‌طور کلی اکثر خلقیات نویسان بر وجود این ضعف و لزوم تغییر آن تأکید می‌ورزند. 

جدول فوق که شامل بیست مؤلفه‌ی فرهنگ و خلقیات ایرانی مؤثر بر انجام امور خیر جمعی است، بیانگر موانع بسیار و امکانات محدود خیر جمعی است. مؤلفه‌هایی چون فرهنگ احسان و نیکوکاری که هم منشأ ملی دارند هم‌مذهبی، یکسان خواهی و مساوات‌طلبی و گرایش به عواطف و احساساتی چون بخشش و مهربانی امکان‌هایی است که با پررنگ نمودن و جهت دادن به آن می‌توان انتظار داشت تأثیر مثبتی بر فعلیت یافتن خیر جمعی داشته باشند. 

اما مابقی مؤلفه‌های مذکور مانع و تهدیدهای فرهنگی برای موضوع موردبحث‌اند. برخی اصل فرهنگ خیر را تضعیف می‌کنند مانند ثروت خواهی بی‌حدوحصر و غلبه فرهنگ مادی و انفعال و تسلیم در برابر و ضعیف اجتماعی. برخی دیگر تضعیف‌کننده شکل‌گیری روح جمعی و مشارکت اجتماعی در انجام امور عام‌المنفعه هستند چون بی‌اعتمادی، تمایل به فردگرایی منفی، نگرش نامساعد نسبت به فعالیت‌های مردمی و سازمان ناپذیر بودن ایرانیان. 

نکته مهم اینکه مؤلفه‌های فرهنگی بر حسب شرایط و موقعیت‌های تاریخی، می‌توانند در هر دوره‌ای در میزان و شکل ظهور متفاوت باشند. در واقع مؤلفه‌های فرهنگی یک اصل ثابت نیستند و می‌توانند با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی، ضعف یا شدت متفاوتی داشته باشند. 

نتیجه‌گیری

در این نوشتار به دنبال پاسخگویی به این سؤال بودیم که کدامین مؤلفه‌های فرهنگ و خلقیات ایرانی می‌تواند بر شکل‌گیری امور خیر جمعی به‌صورت امکان یا تهدید، مؤثر باشد. برای پاسخگویی به این پرسش مروری بر شرایط جغرافیایی و تاریخی ایران داشتیم و اهم نظرات در ارتباط با فرهنگ و خلق‌وخوی ایرانیان را مورد بررسی قرار دادیم.

از بین آثار خلقیات نویسان، گروهی که بیشترین بازخورد را داشته و جز پژوهش‌های سرآمد بودند را انتخاب نمودیم و به روش مطالعه اسنادی، مؤلفه‌های فرهنگی ایرانیان را که در این کتب ذکر شده بود جمع‌آوری نمودیم. این مؤلفه‌ها در ابتدا بدون توجه به مسئله خیر جمعی، گردآوری شدند و در مرحله دوم با توجه به مسئله، محدود شدند.

از بین مؤلفه‌هایی که می‌تواند بر فعلیت یافتن خیر جمعی و همچنین انجام کار گروهی و مشارکتی مؤثر باشد به یک جدول بیست‌تایی رسیدیم که عموماً مواردی را که بارها در متون مختلف ذکر شده بود شامل می‌شد. 

این موارد به ما نشان داد که در کنار فرصت‌های فرهنگی که برای ظهور خیر جمعی وجود دارد، موانع جدی و قابل بحثی در این ارتباط به لحاظ فرهنگی مطرح است که باید با شناخت ابعاد آن در جهت تغییر یا اصلاح آن نگرش‌ها و رفتارها برآمد و نسبت به آن چاره‌جویی کرد. 

این مطلب برداشت و خلاصه‌­ای از مقاله "بررسی مولفه­های مؤثر خلقیات و فرهنگ ایرانیان بر شکل‌گیری خیر جمعی"؛ نوشته "هدی امامی" و "مهدی توسلی"، است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده است و در سیویلیکا نیز منتشر شده است.

لینک مقاله در سیویلیکا