با استناد به کتاب النور من الکلمات ابی طیفور، کهنترین منبع در مقامات بایزید که سهلگی آن را بین سالهای 430 تا 450 ه.ق تألیف کرده، بایزید بسطامی، بنیانگذار مجموعه تاریخی بسطام است.
زیرا در این مکانکه پیش از حضور بایزید به وافدان (نام عرب ساکن در این مکان) مشهور بوده، بایزید به توسعه و گسترش مسجدی اقدام کرد که به نام او مشهور است و میتوان گفت هسته آغازین مجموعه به شمار میرود و ساختوسازهای بعدی از سوی شمال، شمال شرقی و غرب، گسترشیافتهاند.
بعد از او منسوبان و مریدانش، هرکدام به فراخور موقعیت اجتماعی و فرهنگی، علاوه بر توسعه و گسترش مسجد بایزید به بازپیرایی بنا پرداختند.
حاکمان دورههای مختلف تاریخی از آلبویه گرفته تا سلجوقیآنکه مناره و مسجدی که بناکردهاند اکنون پابرجاست تا امیران و حکمران ایلخانی که به سبب ارادت به تصوف و عرفان، توسعه و بازپیرایی مجموعه را وجهه همت خویش قرار دادند و آثار معماری چشمگیری را به یادگار گذاشتند.
مجموعه تاریخی بسطام در دوره ایلخانان
جامعه قرن هفتم ایران با ظهور مشایخ بزرگ تصوف و عرفان مانند عطار، همراه بود که نهتنها اقبال عمومی را در گرایش به تصوف افزایش میداد بلکه نفوذ اقوال ایشان را نیز تا حد زیادی تعمیق میبخشید.
ایلخانان نیز از نظر سیاسی و اجتماعی، گرایش به این سمت داشتند تا با ابراز علاقه به تصوف و دیدار با بزرگان آن در جامعه ایرانی مقبولیت و مهمتر از همه مشروعیتی به دست آورند.
غازان خان، یکی از پادشاهان ایلخانی، پس از آنکه دین اسلام را پذیرفت به دیدار شیخ زاهد گیلانی رفت و پای او را بوسید و دخالت او را در امور سیاسی میپذیرفت و یا امیر چوپان به سبب احترامی که علاءالدوله سمنانی نزد ابوسعید دارد برای شفاعت نزد علاءالدوله شتافت. این نفوذ به حدی بود که حتی قاضی بیضاوی برای دستیابی به شغل قضا در دربار ایلخانان متوسل به شیخ محمد کججانی میشود.
علاوه بر آن غازان خان به زیارت مزارات مختلف خراسان ازجمله ابوسعید ابوالخیر، ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی در بسطام که به نوشته حمدالله مستوفی آکنده از زیارتگاه بود رفت و برای بازسازی و توسعه آنها دستور تأمین بودجه داد.
گنبد غازان خان و ایوان غربی از بناهایی است که به دستور او در مجموعه تاریخی بسطام ساختهاند. اولجایتو، برادر غازان خان نیز مانند برادرش، دلبستگی خاصی به عرفا بهویژه بایزید بسطامی داشت. او اغلب در رفتوبرگشت سفرهایش در سرتاسر خراسان، برای زیارت قبر بایزید در بسطام توقف میکرد. همچنین سه تن از چهار پسرش را به احترام شیخ بایزید بسطامی، بایزید، بسطام و طیفور نامید.
اولجایتو نسبت به برادرش غازان خان، توجه بیشتری به مجموعه تاریخی بسطام داشت و با دستور او محمدحسین دامغانی، معمار هنرمند با کمک برادرش حاجی و فرزندش محمد آثار ارزشمندی را بنا و بازپیرایی کردند که عبارتاند از:
تعمیر صومعه بایزید بسطامی، بنای آرامگاه محمد بن جعفر علیهالسلام، دهلیز غربی با ایوان مقرنس کاری و دستور ساخت برج مقبرهای برای فرزندش که در مجموعه تاریخی بسطام برج مقبرهای در تاریخ 708 ه.ق در مجاورت مسجد جامع ساخت.
برای مطالعه :
چند مورد وقفیات در دوره ایلخانیان
قرآن نفیس
قدیمیترین موقوفه مجموعه تاریخی بسطام که نگارنده با استقصا از منابع تاریخی به دست آورده، قرآن نفیسی است که به خط کوفی ایرانی کتابت شده است. این قرآن به آرامگاه ابی منصور شیر افروز بن بندار الخاص - که در مجموعه مزبور دفن شده - وقف گردیده است.
متأسفانه از ابی منصور شیر افروز اطلاعی در دست نیست. از لقب کیا و عمید که در متن وقف نامه آمده، محتمل است او از امیران طبرستان یا مازندران باشد که مدتی حاکمیت شهر بسطام را بر عهده داشته باشد و در خلال حکمفرمایی، اقدامات عمرانی در این مجموعه تاریخی انجام داده است؛ زیرا در وقف نامه تصریحشده که بر تربت بایزید بسطامی خانقاه و مسجد بناکرده است.
متأسفانه وقف نامه بدون نام واقف و تاریخ است؛ ولی با توجه به نوع خط و شیوه نگارش آن و نیز شیوه کتابت قرآن، احتمالاً متعلق به قرن شش هجری است. این قرآن، هماکنون با شماره 4305 در بخش اسلامی موزه ملی ایران نگهداری میشود و کهنترین وقف نامه در میان قرآنهای خطی این مجموعه است.
متن وقف نامه بدین شرح است: «وقف علی مشهد الکیا العمید ابی منصور شیر افروز بن بندار الخاص -رحمهالله علیه و غفر له- وقف صحیحا مویدا یقرءُ منه خانکاهه والمسجد الذی بناه علی رأس تربت شیخ الزاهد ابی یزید البسطامی - قدس الله روحه- لایعار و لایباع و لایوهب و لایورث و لایتلف الیان یرث الله تعالی الارض و من علیها و هو خیر الوارثین»
ویژگیهای دیگر این قرآن عبارتاند از: قطع آن، بیاضی 5 / 10× 15 سانتیمتر و کلاً 191 صفحه دارد و 11 سطر در هر صفحه است. قرآن با آیه نسارع لهم فی الخیرات آغاز شده است.
بقعهای برای تدریس مصنفات رشیدالدین فضلالله همدانی و بیتالادویه
رشیدالدین فضلالله همدانی ازجمله بزرگترین رجال ایران و وزرای معروف، بانی آثار جدید و مورخ کمنظیر در روزگار غازان خان و برادرش اولجایتو از مقر صدارت و وزارت خویش یعنی تبریز باسیاست و حکمتی بینظیر، امور دولت پهناور ایلخانی را اداره میکرد. وی در دوران وزارت خویش، علاوه بر انجام مسئولیتهای سیاسی، به تألیفات ارزشمندی چون جامع التواریخ دست زد و بناهای عامالمنفعه زیادی در ربع رشیدی ساخت.
ازجمله: مسجد، دارالحفاظ، خانقاه، دارالمصاحف، بیتالتعلیم، دارالضیافه و ... . به گواهی منابع تاریخی، همچنین او دستور داد که وقف نامهای به نام «الوفقیه الرشیدیه بخط الواقف فی بیان شرایط الامور الوقف والمصارف» در پنج نسخه بنویسند. متولی این وقف، خود رشیدالدین بود و پس از او سرپرستی را به فرزندانش محول نمود.
محمدتقی دانشپژوه با استناد به کتاب وقف نامه رشیدی نوشته است: «او در شهرهای دیگر مانند یزد، همدان و بسطام، بنیادهای نیکوکارانه داشته است که هریک، وقفیه شرعی مسجل جداگانه داشتهاند. گویا این وقفیهها هم در ذیل وثیقه وقفیات جامع المبرات و فهرست الخیرات رشیدیه نوشته شده است».
بامطالعه «الوفقیه الرشیدیه بخط الواقف فی بیان شرایط الامور الوقف والمصارف»، نکته مزبور تأیید میشود زیرا رشیدالدین در باب دوم فصل اول کتاب به شرح املاک یزد و نواحی آن پرداخته که 564 مورد زمین، باغ، کاروانسرا و غیره است که جزییات آن، نوشته شده است. همچنین موقوفات مراغه، شیراز و موصل در ادامه، نوشته شده است.
یکی از شهرهای دیگری که رشیدالدین فضلالله همدانی دستور بنای وقفی داده است، شهر تاریخی بسطام است. وی دستور داد در این شهر بقعهای بنا کنند تا مصنفات خودش در این مکان، تدریس شود. ضمناً بیتالادویه نیز دایر شود که وقفیه جداگانهای داشته باشد و در ذیل وثیقه وقفیات جامع المبرات و فهرست الخیرات رشیدیه، نوشته شود.
همدانی در کتاب مزبور، اینگونه تصریح کرده است: «در شهر بسطام، نیز جهت تدریس این مصنفات خاصه، بقعهای ساختهشده که آن علیحده است و بعضی شروط آن بر وجهی دیگر؛ و بیت الادویه نیز در آن داخل و وقفیه آن، جداگانه و در ذیل وثیقه وقفیات جامع المبرات و فهرست الخیرات رشیدی نیز نوشته شده تا معلوم باشد که در این مواضع، آن مقدار که خلاصه مقصود است بر سبیل ایجاز و اجمال نوشته میشود تا کیفیت وجه اشتغال در آن، مجملا معلوم گردد و برسبیل تفصیل از مطالعه آن نسخت به وقوف پیوندد»
خانم شیلا بلر که در مقالهای ممتع، به تحلیل وقف نامه رشیدی پرداخته، درباره کتابت و تدریس مصنفات همدانی و ارسال آن به شهرهای مختلف ازجمله بسطام، نوشته است: «رشیدالدین، علاوه بر قرائت قرآن، مقرر کرده بود که قرآن و کتابهای دینی دیگر را استنتاخ کنند. در ذیل متن اصلی وقف نامه، حاشیهای است که متولی را به سفارش کتابت سالیانه، دو کتاب (یکی به عربی و دیگری به فارسی) از آثار خود رشیدالدین موظف میکند ازجمله: مجموعه الرشیدیه و جامع التواریخ.
خصوصیات این نسخهها مشابه نسخههای مربوط به کتابت مصحف و حدیث است: کاغذ مرغوب بغدادی، خط نیکو، مقابله دقیق با نسخه اصل در کتابخانه ربع رشیدی، جلد چرمی. متولی باید کاتبانی را برمیگزید که بتوانند کار را در ظرف یک سال تمام کنند و پس از ثبت در محکمه تبریز به شهرهای گوناگون میفرستادند. چنین متونی را نیز برای شهر بسطام تهیه کرده بودند اما بقعه آنجا یک داروخانه وقف نامهای جدا داشت».
در همین وقف نامه دستور داده که آثار او را که نُه پاره است در هفت قسم و در جدولی نهاده است، هرساله بر کاغذی بسیار نیکو به قطع حال بزرگ بغدادی به خط پاک درست مذهب بنویسند و با مجلدی ادیم نگاهدارند.
همدانی جزییات آن را اینگونه شرح داده است: «و آنچنان است که تمام مصنفات خود را که نُه پاره کتاب است، به هفت قِسم، معین کرده بر جدولی نهادهام بر وضعی که هرسال در سه موضع از آن مواضع بیستگانه به هر موضعی، قسمی از آن اقسام هفتگانه به درس گویند و به املا نویسند.
هرروز مقدار پانصد کلمه، تقریباً چنانکه در مدت هفت سال در همه آن مواضع به هر موضعی، تمام اقسام مصنفات مذکوره را به درس گفته باشند و به املا نوشته». منزلت علمی و دانش رشیدالدین همدانی در سطر سطر وقف نامه مشخص است.
وی روش تدریس کتب مزبور را در مجموعه تاریخی بسطام مشخص کرده و اینگونه نوشته است: «و مقرر چنان است از کتابی، یک نسخه عربی، مدرّس بر پنج متعلم املا کند و یک نسخه پارسی معید بر پنج متعلم و هریک از آن متعلمان، نسخهای که نویسد ملک او باشد و کاغذ و مایحتاج آن معین».
وقف دو جلد از سی جلد قرآن مراغه، مربوط به دوره ایلخانی
یکی از دورههای درخشان تاریخ کتابت قرآن، دوره ایلخانی بود که منجر به تکامل هنر خوشنویسی و تذهیب و همچنین سرمشق نمونههای متأخر خود شد. در آغاز قرن هشتم، حاکمان ایلخانی با تأسیس کارگاههای سلطنتی و تولید کتابهایی با قطع بزرگ از هنر کتابآرایی حمایت کردند.
پیشتر از این ذکر شد که خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، مهمترین کارگاه سلطنتی در طول دوران ایلخانی را در ربع رشیدی تأسیس کرد؛ و اینک آثار مکتوب بسیار ارزشمندی از ربع رشیدی برجایمانده است. در دو دهه آغازین قرن هشتم، مجموعههایی از قرآنهای سیجلدی بهفرمان اولجایتو کتابت شد که هر جلد، شامل یک جزء قرآن بود و معمولاً وقف مساجد یا زیارتگاهها میشدند.
سی جزء بهطور جداگانه با چرم بز مرغوب صحافی میشد که هرکدام از آنها روزانه با صدای بلند تلاوت میشد ازجمله مهمترین مجموعههای سیجلدی قرآن عبارتاند از:
1- قرآنی که احمد بن سهروردی بین سالهای 701- 707 ق / 1302- 1308 م در بغداد کتابت و محمد بن اینک آن را تذهیب کرده است.
2- قرآنی که علی بن محمد علوی حسینی بین سالهای 706- 710 ق / 1307- 1311 م در موصل برای اولجایتو و وزیرانش رشیدالدین و سعدالدین با اندازهای در حدود 40× 57 سانتیمتر کتابت کرد.
3- قرآن مراغه که موردبحث ما است.
عبدالله بن احمد بن فضلالله بن عبدالحمید قاضی قزوینی یکی از کاتبان هنرمند قرآن در بین شوال 738 تا 739 ق این سی جلد قرآن را در زمان ایلخانیان در مراغه کتابت کرد و انتشار داد.
شیلا بلر در مقالهای با عنوان «قرآن ایلخانی: نمونه موردی قرآن مراغه» به زبان انگلیسی به معرفی و توصیف آن پرداخته که نگارنده قسمتی از آن مقاله را ترجمه کرده است:
هر یک از 30 جلد تقریباً در ابعاد 32 × 23 هستند و تقریباً 22 برگ بزرگ دارند. صفحه اول با یک گلبوته بزرگ طلایی و به رنگهای روشن، تیره، آبی و سفید است که با رنگهای سبز، قرمز و رنگهای دیگر تزیین شده است.
این نسخه مانند بسیاری از نسخههای خطی قرآن، شامل 30 جلد است که 26 جلد از آنها باقیمانده است. یکی در کتابخانه چستربیتی دوبلین و دو مورد در موزه هنرهای زیبای بوستون و 23 جلد در موزه قومشناسی آنکارا نگهداری میشود.
بیشتر بخوانید :
تزیین قرآنها
بلر که اکثر قرآنهای مزبور را از نزدیک مشاهده کرده و بسیار دقیق آنها را موردمطالعه قرار داده است، درباره شیوه و نوع تزیین قرآنها نوشته است: «جلدهای تکی، جلد چرمی دارند و بر پشت و روی جلد با دایرههای بزرگ و پرهای مرغ تزیینشدهاند. بیشتر این تزیینات با ابزار مخفی انجامشده و گاهی نیز با طلا تزیینشدهاند.
صفحه آغازین به دنبال یک صفحه دوجانبه گسترده میآید که با همان رنگها، تزیین زیادی شدهاند. در تعداد معدودی از این 30 جلد (جزءها)، سرفصلها در بالا و پایین با رنگ سفید و سبکهای زیبا با خط کوفی شماره جلد آمده است و متنی بدین شرح آمده است: و این کلام خداوند جهانیان است.
تون واقع در سرفصلها، با مجموعهای از نقاشیها بر روی زمینه آبی تیره، طلای خالص، نقوش عربی- اسلامی و کتیبهها همراه شده است و با دایرههای طلایی با گلبوتهها یا نخلها تزیینشدهاند.
حاشیههای سرفصل، به علت محدودیت، فقط برای نوشتن سه خط معمولی جا دارند که با نوارهای تیره بر روی زمینه مفاهیم، گلبوته با موج چینی قرار گرفتهاند. هریک از برگهای بزرگ متون معمولی در مقام مقایسه، هفتخط نسخ دارند که با جوهر سیاه نوشته شده است. علائم وقف اغلب با حروف تکی مشخصشده که به رنگ قرمز در بالای خط نوشتهشدهاند.
عاملی که قرآن مراغه را از نظر تاریخی تا این حد مهم نشان میدهد رنگآمیزیها در پایان هر جلد است. این تزیینات با همان جوهر و خط و همانند بقیه متن انجامشدهاند. بااینکه یک نسخه غیررسمیتر برای نشان دادن این نکته وجود دارد که این اطلاعات، بخشی از آیات وحی نیستند و با شکل دیگری تزیینشدهاند که با استفاده از همان رنگها و سبک تزیینی انجامشدهاند.
این عوامل نشان میدهد که رنگآمیزیها باید هماهنگ با متن باشند. آنها اسم کامل خطاط را ارائه میدهند و مکان کتابت آن و تاریخهای تکمیل هر جلد قید گردیده است. تمام این اطلاعات- که بهصورت ظاهری و نوشتاری هستند- این نسخه را به یکی از کاملترین و مستندترین قرآنهای 30 جلدی باقیمانده از دوره ایلخانی تبدیل کرده است».
زمان و مکان کتابت
شیلا بلر درباره زمان کتابت قرآن مراغه و معرفی کاتب اینگونه توضیح داده است: «تاریخ نسخههای موجود این نوع قرآن از شوال 738 تا شوال 739 ق است. بنابراین کتابت این نسخه، حداقل سیزده ماه زمان برده است؛ یعنی مقداری که در یک مقیاس میانگین سه جلد در ماه یا دو نیمه صفحه در یک روز.
خوشنویس قرآن مراغه، عبدالله بن احمد بن فضلالله بن عبدالحمید موفق نشد که پایان حرفهای را برای این معیار داشته باشد. نام او در متون معاصر ذکر نشده است که به توضیح شش نفر از پیروان یاقوت ازجمله احمد سهروردی و ارغون کامیلی میپردازد. ولی اسناد و مدارک بیانگر این هستند که او یک قاضی اهل قزوین بود که ساکن مراغه شده بود. مهمترین نکته قابلذکر درباره او، سن وی است.
در اسناد مربوطه، او تصریح میکند که 77 یا 78 سال داشته است و بنابراین در سال 661 ق / 1262 م متولد شده است. درباره نحوه نوشتن او میتوان گفت که وی یک خطاط حرفهای نبوده است و گاهی یک کلمه یا یک عبارت را از قلم انداخته است؛ که در بالای صفحه یا در حاشیه ذکرشده است.
بااینوجود او بهوضوح از تکمیل نسخه خطی بزرگ خود در کبرسن، لذت میبرده است. مکانی که او در آنجا به رونویسی متن میپرداخت یعنی مراغه بهعنوان یک مرکز استان در دوره ایلخانی محسوب میشد».
ویژگیهای قرآن مراغه
مهمترین ویژگی قرآن مراغه، تزیین و تذهیب مداوم و متنوع آن است. کیفیت بالای این قرآن، نشان میدهد که این اثر را یک شخصی غیر خوشنویس کهنسال و غیرحرفهای تهیه کرده است. بنابراین فقدان ارتباط بین متن و عناوین در نسخه موجود در دوبلین، این نکته را نشان میدهد.
ما نباید از این تقسیم کار تعجب کنیم زیرا خوشنویسان و تزیین کنندگان معمولاً در طول این دوره پیوستهکار میکردند. خوشنویس این قرآن به نام احمد سهروردی که یکی از شش شاگرد یاقوت بود معمولاً از همکاری تذهیبگری به نام محمود بن اینک بهرهمند بود و ارغون کامیلی که فرد دیگری از این شش شاگرد بود از همکاری محمد بن سیفالدین که ملقب به نقاش بود بهرهمند گردید.
درباره عناوین، تذهیبگر گمنام قرآن مراغه معمولاً از زمینه آبی تیره با یک فهرست تزیین شده با طلا در دو زمینه آبی بهعنوان محلی برای نوشتن حروف کوفی جدید به رنگ سفید استفاده کرده است. از دیگر جنبههای عالی تزیینی این قرآن، یک نوار باریک از نقطههای سیاهوسفید است که باعث جداسازی حاشیههای متفاوت تذهیب میگردد.
این نوع تزیین، همچنین بهگونهای ترکیب میشود تا موجب ایجاد گلبوتهها و زاویهها شود و بنابراین در گلبوته ابتدایی، این تزیین، باعث جداسازی دایره مرکزی و حاشیههای بیرونی میگردد. همچنین گاهی تذهیبگر از یک نوار طلایی استفاده کرده است.
بهطوریکه در جلد سیزدهم درجایی که به طراحی زمینه سبزرنگ مشخص، عنوان فصل 13 اقدام شده است میتوان این نکته را مشاهده کرد. بدین ترتیب قرآن مراغه، بخشی از مجموعهای از نسخههای خطی 30 جلدی معاصر است و بنابراین بسیاری از این نسخههای خطی بزرگ موردنیاز بودند تا منطبق با یادبود آرامگاهها و توسعه معابد و زیارتگاههایی باشند که در این زمان اتفاق افتاد.
بزرگترین نسخه خطی در میان تمامی نسخههایی که کتابت بیهموس بوده برای سلطان اولجایتو بود و به آرامگاه او در سلطانیه اهدا شد. بنا بر اعطای سند برای مجموعه آرامگاه رشیدالدین در خارج از تبریز یعنی ربع رشیدی، وزیر وقت دستور تهیه کتابت سالانه قرآن 30 جلدی را داد که یک مجموعه ساختهشده در زیربنای معبد پیوس پرهیزگار در همدان در سال 715 ق / 1315 م است که مناسب با سبک و روش باشکوه ایلخانی است.
اهمیت کاغذ برای چنین بناهای مذهبی از اسناد واگذاری باقیمانده مشخص میشود و عوایدی از یک فروشگاه کاغذ (دکان کاغذ)، بخشی از وقف نامه میرجانیا است که میرجان در مراسم تدفین در مجموعه مسجد و مدرسه ساختهشده در بغداد در سال 758 ق / 1357 م پیدا کرد. او یک غلام بود که سلطان اولجایتو او را آزاد کرد و بعداً حاکم شهر شد.
وقف قرآن به خانقاه و آرامگاهها
بسیاری از نسخههای خطی قرآن در این دوره مرتبط با آناتولی هستند و به نظر میرسد این منطقه محلی بوده که تغییر دین و مذهب مغولان و ایلخانیان در اینجا واقعشده و قبل از هر نقطه دیگری بوده است. صوفیها نقش خاصی در این تغییر مذهب داشتند و صومعه و خانقاههای آنها زیاد شد و تبدیل به شهرهای کوچک خدا گردید.
با تغییر مذهب امیران مغول در اواخر قرن سیزدهم میلادی و تغییر مذهب رسمی کشور تحت حکومت غازان خان در 695 ق / 1295 م این تغییرات جدید ممکن است دستور چنین کتابتهایی را بهعنوان هدایایی به این زیارتگاهها سبب شده باشد.
کتابت قرآن همراه با تزیینات باشکوهی بود که معمولاً وقف این معابد و زیارتگاهها میشد. برای نمونه امیر ایلخانی بهنام کریمالدین شغانی در سال 708 ق / 1308 م یک شمعدانی بزرگ نقرهای را وقف کرد که در حال حاضر در موزه هنرهای زیبای بوستون نگهداری میشود. همانند دو جلد از قرآن مراغه که وقف آرامگاه بایزید بسطامی گردیده است.
شمعدانی فلزی
سابقه ساخت و استفاده از شمعدان بهعنوان وسیلهای برای روشنایی به گذشتههای دور برمیگردد. قدیمیترین شمعدانی سفالی، متعلق به اوایل هزاره ششم قبل از میلاد است که حدود 40 سانتیمتر ارتفاع دارد و در موزه ایران نگهداری میشود.
در دورههای بعد، از شمعدان، علاوه بر وسیله روشنایی بهعنوان بخوردان، بخورسوز و آتشدان استفاده میشده است. با شروع دوران اسلامی و همراه با گسترش سریع اماکن مذهبی و غیرمذهبی و به استناد شمعدانهای باقیمانده از سدههای نخستین، به نظر میرسد که ساخت انواع شمعدانهای فلزی از رونق بیشتری برخوردار بوده است.
یکی دیگر از موقوفههای مجموعه تاریخی بسطام، شمعدان زیبایی است که در دوره ایلخانی به آرامگاه بایزید بسطامی اهدا شده است.
ویژگیهای شمعدانی
این شمعدانی یکی از بزرگترین شمعدانیهایی است که در دوره ایلخانان برای تعبیه در کف اتاق در ایران تولیدشده است. اندازه قد آن 32 تا 5 / 32 سانتیمتر است که متأسفانه سرپیچ و گردن آن گم شده است. در بخش فوقانی و تحتانی پایه مخروطی و بی سر آن زنجیرهای از نقوش گیاهی نقش بسته و بخش اعظم نقرهکوبی آن محو شده است.
برای نخستین بار، پروفسور پوپ، بسیار مختصر، این شمعدانی را با درج تصویری از آن در سال 1945 م اینگونه معرفی کرده است: «پایه شمعدانی برنجی، قلمزده با نقرهکاری، ارتفاع 33 سانتیمتر در تاریخ 807 ق» .
وی درباره انتخاب جنس برنج برای شمعدانی نوشته است: «رنگ برنج از قهوهای سیر تا طلایی زرد روشن متفاوت بود؛ و چون شرعاً استعمال ظرفهای طلا ممنوع بود این فلز هم مشتریان را از ارتکاب گنه باز میداشت و هم حس تجملپرستی ایشان را راضی میکرد. سطح هموار که بهوسیله قیر سیاه میشد اثر نقرهکوبی را میافزود و اگرچه رنگ برنج را میپوشاند، جلوه نقره را بیشتر میکرد».
شیلا بلر یکی دیگر از محققانی است که در دو اثر خود تا حد مطلوبی، این شمعدانی را معرفی کرده است. وی درباره ویژگیهای ظاهری آن، نوشته است: «بدنه آن دربردارنده چهار شمسه مرصعکاری شده و طرحهای گیاهی در چهار قاب کتیبهای و یک کتیبه دلنواز است. این شمعدانی از جهاتی دیگر ساده و معمولی است.
قابهای کتیبهای و اسلیمی ترکیبی آن در یک زمینه ساده، یادآور تزیین منقوش داخل آرامگاه اولجایتو در سلطانیه است و تالی آن را میتوان در نگارگری نسخههای خطی این دوره پیگیری کرد. حضور نقشمایه شقایق پُر پر و گل نیلوفر بر روی شمعدانی نشاندهنده رابطه نزدیک سیاسی و بازرگانی ایلخانان با دوره یوآن چین است و این مسئله موجب رویکرد هنرمندان ایرانی به هنر دوره یوآن چین شده است.
با اینکه جای تولید این شمعدانی معلوم نیست، کیفیت بالای ساخت آن حاکی از حمایت صاحبمنصبی در ساخت آن است و بهاحتمالزیاد در تبریز پایتخت امپراتوری تولیدشده است پوپ در مورد عدم استفاده از نقوش پیکر انسانی روی شمعدان، دلایل متقنی را ذکر میکند که تا حدی معقول و منطقی است.
او معتقد است «شک نیست که نهی اسلام از تصویر و تمثیل نقوش جاندار، نتیجه نفرت و بیم از اعاده بتپرستی بود. از جانب دیگر، نقش پیکر اسلامی، روی شمعدان مسجد، بهراستی کفرآمیز بود اما اینجا زمینه مناسبی برای طرحهای اسلیمی وجود داشت. این شیوه در این زمان به اوج تکامل خود رسیده بود و نمونه آن پایه شمعدان بزرگی است که تاریخ ساخت (708 ق) بر آن نقش بسته است» .
معرفی واقف و زمان وقف
کریمالدین شغانی وزیر اولجایتو ، این شمعدانی را در سال 708 ق / 1308- 1309 م به آرامگاه بایزید بسطامی اهدا کرده است و در حال حاضر در موزه شهر بوستون آمریکا نگهداری میشود. نام واقف، تاریخ و مکان وقف بر روی بدنه شمعدانی در چهار کتیبه پر از نقشهای گوناگون بدینصورت نوشته شده است: «وقف کرد بنده گناهکار کریم شغانی / بر روضه مبارک سلطان المشایخ سلطان / ابویزید قدسالله روحه و نورضریحه / فی بعض شهور سنه ثمان و سبعمائه
ملکیان در مقالهای به زبان انگلیسی به معرفی این شمعدانی پرداخته است. وی درباره نام و نام خانوادگی واقف نوشته است: «نام کریم در آن دوره بهسختی وجود داشت. این نام، شکل اختصاری کریمالدین است که تقریباً در آن زمان کمیاب بوده است. تمام این عناوین، نسبت شَغانی است که بهوضوح تلفظ میشود و شامل نشانه تفکیککننده بر روی ش و غ است. شغان یک روستا در مسیر خراسان به بسطام است».
نخستین جهانگردی که - تا آنجا که نگارنده جستوجو کرد- از روستای شغان نام برده، ابودلف خزرجی است. وی که بین سالهای 331 تا 341 ق به مسافرت پرداخته، بدین گونه از شغان نام برده است: «از جرجان به دشت خوارزم رفتم. دشت خوارزم به دهستانهای نیشابور، همچنین به قصبهای به نام شغان متصل است» .مترجم سفرنامه، موقعیت جغرافیایی این روستا را تعیین کرده و نوشته است:
«ابودلف با مسافرت از جرجان به نیشابور میبایستی دامنه شمالی کوههای خراسان را (که دشت باصفا و سرسبزی بهسوی شمال است و او آنجا را به ناروا دشت خوارزم نامیده) دنبال مینمود. این روستا هماکنون در 12 فرسخی شمال شرق جاجرم و 9 فرسخی جنوب غرب بجنورد و در شمال سنخواست قرار دارد. تلفظ امروزی شغان، شوقان است».
ملکیان درباره نام کریمالدین هم اینچنین توضیح داده است: «نام کریم، همراه با پسوند شغانی، دارای شکل آشنای سنتی در نظر گرفته شده برای مردان ادیب است و با کوتاه کردن لقب آنها قبل از نسبت آنها میآید: جمال اصفهانی، کمال خجندی، فخررازی».
تنها منبعی که نامی از کریمالدین برده، تاریخ اولجایتو است. وی از نزدیکان سعدالدین ساوجی وزیر اولجایتو بود. وقتیکه در سال 711 ق ساوجی با حسادت و دسیسه رقیبش، تاجالدین علیشاه گیلانی به قتل رسید، کریمالدین به همراه چهار نفر دیگر نیز به دستور اولجایتو به قتل رسیدند.
قاشانی نوشته است: «فرمان قضا نفاذ پادشاه جزم شد تا روز سهشنبه دهم شوال سنه احدی عشر و سبعمائه، وقت عصر دستور سعدالدین وزیر را به دست دو سه عفریت جلاد و زبانیه دوزخ دادند و مقبوض چنگال نکال دیوان مثال کرد و حقوق سابق بهکلی مرفوض تا به تیغی چون قطره آب و شعله آتش و لمعه برق و خیال هوا آن دستور بینظیر را شهید کردند؛ و بعد از او پنج نفر نوکر مقرب خاصگی او را، چون مبارکشاه ساوی، زینالعابدین ماستری، ناصرالدین یحیی، پسر جلالالدین طری، داوود شاه نیکو اخلاق و کریمالدین را یکیک میآوردند و شهید میکردند. چنانکه هیچیک از حال دیگری خبر نداشتند»
بااینکه از کریمالدین شغانی، اطلاعات زیادی به دست نیامد از شرححال زینالدین ماستری که نایب سعدالدین وزیر بود و اقدامات او در بناهای تاریخی نطنز، معروف و مکتوب است.
چنین برمیآید که شغانی در ساختار حکومت ایلخانی از مقام و منزلت بالایی بهرهمند بود و گرایشها و تمایلات صوفیانه داشته است که شمعدانی مزبور را به آرامگاه بایزید بسطامی وقف کرده است.
مسجد جامع بسطام
در جنوب مجموعه تاریخی بسطام، مسجد جامع قرار دارد و از تاریخ دقیق یا احتمالی مسجد اطلاعی در دست نیست. پژوهشگران دستور ساخت آن را به غازان خان، بین سالهای 700 تا 706 هجری نسبت میدهند. مسجد مزبور، شامل صحن مستطیل شکل به ابعاد 5 / 18 × 17 متر است که در سمت شرق و شمال آن در شبستان و در دو طرف دیگر، راهرو و دهنه واقعه شده است.
بهطورکلی، ساختمان مسجد جامع از دو شبستان عمود بر هم تشکیل میشود و بر روی ضلع سوم نیز قبلاً ایوانهای سرپوشیدهای وجود داشته است. لازم به تذکر است که صحن مسجد غیرحقیقی بوده و به علت ویران شدن سقف مسجد اولیه آن به وجود آمده است. شبستان شمالی که به شبستان زمستانی نیز معروف است دارای ده ستون مربع شکل با زوایای بریده و سقف ساده آجری است.
در دیوارهای دهنههای پنجگانه، فرورفتگی کمعمقی با طاق نیمدایره به چشم میخورد. شبستان شرقی که وسیعتر و بزرگتر از شبستان زمستانی است به شبستان تابستانی مرسوم است. در ورودی برج کاشانه در کنار محراب این شبستان قرار دارد و بر سردرِ آن، تاریخ نیمه ماه شوال سال 700 هجری و نام محمد بن احمد سمنانی و بر طرفین در تزیینات گچبری دیده میشود.
اعتمادالسلطنه که در سفر دوم ناصرالدینشاه به خراسان به همراه وی بوده به بسطام رفته و آثار تاریخی بسطام را مشاهده کرده، توضیحات مفیدی را ارائه داده است. وی مسجد جامع را چنین توصیف کرده است: « ابنیه عتیقه بسطام، بنای مسجد جامع این بلد و گنبدی است که آن را کاشانه مینامند، اما مسجد، صحن آن مربع و پانزده ذرع در پانزده ذرع است. دو صفه شبیه به چهل ستون دارد.
یکی تابستانی و دیگری زمستانی که هر یک دارای ده ستون و پایه مربع از گچ و آجر است، سقف این دو صفه نیز از گچ و آجر زده شده، یکی در طرف شرقی مسجد و یکی در سمت شمالی آن است و در طرف جنوبی و غربی هر یک پنج صفه کوچک دارد که هر یک را یک ستون و یکپایه است.
صفه وسط طرف جنوب محرابی دارد. موضع گچبریهای قدیم منبّت و بعضی خطوط ثلث در آن نوشته شده و چون در عهد خاقان مغفور فتحعلی شاه طاب ثراه در حکومت شاهزاده اللهوردی میرزا این مسجد را تعمیر کردهاند، اسم خاقان خلد آشیان نیز در بالای محراب مزبور کتیبه شده و کتیبه قدیم نیز برقرار خود است».
محراب مسجد بهشکل مستطیل- مربع است و تقریباً تمامی فضای داخل ایوان اصلی مسجد جامع را فرا گرفته است و دارای دو ستون گچبری شده با سرستونهای گلدانی شکل، توأم با طرحهای هندسی آمیخته با گلبرگ بهصورت برجسته، تزیین گردیده است.
بر روی ستونها، قوسی جناغی تعبیه شده که محراب را در زمره محرابهای یک طاقنمایی عصر ایلخانی قرار میدهد. بر روی پیشانی قوس، یک کتیبه نواری به خط ثلث از آیات قرآنی نوشته و گچبری شده است. در روی ستونهای محراب در فضای زیر سرستون گلدانی، کلماتی با که خط ثلث نوشته شده قرار دارد.
در روی ستون سمت راست واژه «الملک» و در روی ستون سمت چپ واژه «الله» به خط ثلث، گچبری شده است. همین کلمات به خط کوفی در داخل محراب گچبری شده است. در زیر فضای قوس محراب، تزییناتی بهصورت مشبک با طرح گلبرگ و اسلیمی و ختایی وجود دارد. این طرح با توجه به مرکز آن، یادآور شکل فروهر منتهی به شکل خاص ظهور یافته است.
این موضوع سابقه طولانی در هنر ایرانی دارد، ولی به نظر میرسد که مهندس محمد بن حسین دامغانی آن را با گلبرگهای اسلیمی ایران در دوره اسلامی ترکیبی زیبا بخشیده است. بهویژه با عطف توجه به طرح مرکزی آنکه بیانگر نوعی وحدت و ارتباط با سایر طرحهای اسلیمی و ختایی مشبک دارد که شاید در نوع خود کمنظیر باشد.
محراب نیز از ساختها و هنر محمد بن حسین دامغانی است. محراب مسجد دارای سه حاشیه است:
1- حاشیه پهن که با خط کوفی حاوی آیههای: «إِنَّا فَتَحْنَا لَک فَتْحًا مُّبِینًا - لِیغْفِرَ لَک اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِک وَمَا تَأَخَّرَ وَیتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیک وَیهْدِیک صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا
واقفین مسجد جامع در دوره ایلخانی
بر پیشانی درگاههای ارتباطی دو سوی دهانه مرکزی نام بانی و تاریخ بنا در دو قاب مستطیل نوشته شده: «امر هذه العماره الشریفه الذی هو متولیاً لهذه البقعه المنیفه باذن الواقفین مدالله ظلهم و تقبل منهم، الفقیر الیالله الغنی ابویزید بن محمد بایزیدی غفرالله له ولوالدیه و للمومنین و المومنات فی شهور سنة ستة و سبعمائه.»
زارعی درباره واقفین مسجد نکته دقیقی را نوشته که قابل تامل است. وی نوشته: «در کتیبههای فوق، چند نکته مهم و اساسی وجود دارد: نخست، اشاره واضح به جامع بودن این بنا در بسطام، دوم، این مسجد واقفینی داشته است و یا به نظر میرسد که موقوفاتی توسط ابویزید بن محمد مسعود البایزیدی وقف مسجد جامع بسطام شده باشد.
چنانچه «ین» را در عربی از علائم مثنی بدانیم، درواقع، وقف کنندگان، دو نفر بودهاند و اگر علامت جمع باشد، در حقیقت، تعداد آنها باید بیشتر باشد. ولی نام یک نفر بیشتر نیامده است. به نظر میرسد که نام شخصی که در کتیبه به او اشاره شده است، به لحاظ مذهبی و سیاسی از شخصیتهای مهم منطقه بوده و شاید از متولیان مجموعه باشد؛ چون با نام «محمد بن فضلالله بایزیدی» که در کتیبه دالان ایوان شرقی مجموعه بایزید بسطامی آمده است، نسبتهایی دیده میشود و فرد اخیر، عنوان ناصح ملوک را داشته است.
به هر صورت، نسبت بایزیدی (نام خانوادگی) که در پایان نام واقف آمده، خود بیانگر نکات دیگری هم است و آن اهمیت و ارزش صوفیان و بزرگان مذهبی در این دوره زمانی است و حتی به نظر میرسد که وی احداث برج و مسجد را در جوار هممذهبی توجیه نموده است. هرچند نمیدانیم که دقیقاً هدف وی از این کار دقیقاً چه بوده است، لیکن بر اساس همین کتیبهها میتوان با بخشی از نیات و اهداف سازندگان، بانیان و صاحبان آن آشنا شد».
مسجد در دوره قاجار بازپیرایی و تعمیر شده است؛ زیرا در بخش فوقانی سینه اسپر ایوان اصلی مسجد و در بالای محراب در زیر کاربندیهای گچی، کتیبهای در یک کادر طاقنما شکل به خط نسخ، گچبری شده که حاوی متن زیر است: «فی سنه 1242 قد اتفق تعمیر هذا المسجد فی دوله السلطان الاعظم و الخاقان الافخم السلطان بن سلطان و الخاقان ابن خاقان فتحعلی شاه قاجار خلدالله الملک حین کانت فی الدوله اللهوردی میرزا والی.»
دیدگاه خود را بنویسید