عرفا، در قالب موضوعات گوناگونی به موضوع محبت و خدمت به همنوع، به بزرگترین خیر ماندگار پرداختهاند. محبت و خدمت به هم نوع در عرفان اسلامی و با پیروی از آیات قرآن و نیز احادیث بزرگان دین اسلام، دارای دو جنبه مادی و معنوی است. چنانچه توصیه به حسن خلق، نرمخویی و نرم سخنی، گذشت، حلم و مدارا نسبت به مردم، برادری مؤمنان، نیکوکاری (احسان) و یاری یکدیگر در اعمال نیک را مورد تأکید قرار میدهند.
از نظر عرفا محبت و خدمت به هم نوع تأثیر فراوانی در کمال و نجات فردی و سعادتمندی اجتماعی دارد. آنها حسن سلوک با خلق خدا را از مهمترین نشانههای کمال دانستهاند. صوفیه و عرفا عبادت را در زبان فارسی به پرستش ترجمه کرده و پرستیدن را به معنی خدمت کردن نیز بکار بردهاند.
اهمیت محبت و خدمت به همنوع در جوامع بشری
انسانها در تمام جوامع بشری، نیازمند به شکوفایی ارزشهایی هستند که میتواند موتور محرکه پیشرفت معنوی، اخلاقی و دنیوی آنها باشد. در رأس این ارزشها میتوان به محبت و خدمت به همنوع، به عنوان خیری ماندگار اشاره نمود، که والاترین و بهترین ارزشهایی است که یک فرد متعهد و پایبند به ملاکهای انسانی و اخلاقی میتواند به آن دست یابد.
یکی از ارزشهای اساسی مورد تاکید تعالیم اسلامی، به ویژه عرفان، نیز فرهنگ محبت و خدمت به همنوع و از خودگذشتگی است؛ لذا در چنین روزگاری، ادبیّات عرفانی ما، که همواره زبان مشترک گفتگوی انسانها بوده است، با نشان دادن ماهیت حقیقی زندگی انسانی و برجسته کردن مفاهیم ارزشهای والای انسانی میتواند نقشی مهم ایفا نموده و برای بهبودی و اصلاح جامعه بشری سودمند باشد.
عرفا گویا زندهاند و در تمام عرصههای مختلف زندگی، همراه و همقدم ما هستند و ضمن یادآوری آثار ویرانگر خودخواهی و بر حذر داشتن انسانها از آن، با ارائه آموزههایی سازنده سعی در نزدیک کردن قلوب انسانها دارند.
آنها با پشتوانة ارزشهای اخلاقی اسلامی، یکی از جنبههای اجتماعی مهم عرفان اسلامی، یعنی خدمت به خلق، حسن خلق و مدارا، احسان، ایثار، عفو و بخشش و غیره را به عنوان خیری ماندگار، به درستی و به موقع مطرح کرده و نقش و سهم خدمت به همنوع را در رسیدن به قرب الهی بیان نمودند.
اهمیت حسن خلق در عرفان اسلامی
در عرفان و تصوف اسلامی حسن سلوک با خلق خدا، از مهمترین نشانههای کمال دانسته میشود. مرد طریق و مرشد حقیقی آن است که با خلق درآمیزد بیآنکه از حق غافل شود؛ چراکه کمال انسان آن است که خلیفه الله بر روی خاک باشد. اختلاط و امتزاج با خلق خدا، بیآنکه موجب لحظهای غفلت از حضرت حق گردد، از نشانههای یک عارف حقیقی و انسان کامل است.
کسی که مخلوق خدا را عزیز بدارد، خدا را عزیز داشته است. حتی نرنجیدن از مخلوقات خداوند و پذیرش ناملایماتی که از جانب آنان به شخص میرسد، نشان از معرفت او نسبت به خداوند بهعنوان مسببالاسباب دارد.
خدمت به خلق در آموزههای دینی و تاریخ اسلام
محبت و خدمت به همنوع در آیات قرآن و نیز احادیث بزرگان دین اسلام از اهمیت زیادی برخوردار بوده و دارای دو جنبه مادی و معنوی است. بهعنوانمثال در مباحث مربوط به انفاق و زیرمجموعههای آن ازجمله زکات، خمس و صدقه بعد مادی و اقتصادی برجسته میگردد، اما در آیاتی که بیانگر شیوه تعامل مؤمنان با یکدیگر است، یا آیاتی که موضوع هدایت مردم توسط پیشوایان را مطرح میکند.
همچنین آیاتی که بر نکات اخلاقی خصوصاً در حوزه روابط اجتماعی دلالت دارند و توصیه به حسن خلق، نرمخویی و نرم سخنی، گذشت، حلم و مدارا نسبت به مردم، برادری مؤمنان، نیکوکاری (احسان) و یاری یکدیگر در اعمال نیک دارند، بیانگر ابعادی معنوی است. البته چنین جنبهها خیری ماندگار برای انسان به شمار میآید.
در آیات قرآنی علاوه بر مادی یا معنوی بودن محبت و خدمت، بحث واجب یا مستحب بودن نیز مطرح است؛ زیرا قرآن مجید روشنکنندهی احکام دینی اسلام است و این احکام خصوصاً در بستر اجتماعی دربرگیرندهی احکام اقتصادی و مادی نظیر زکات و خمس است که ازجمله واجبات دینی هستند. انفاق و صدقه نیز هرچند از مستحبات دینی هستند بسیار در قرآن مورد تأکید قرار میگیرند.
تاثیر مادی و معنوی خدمت به همنوع
البته باید تأکید کرد که تقسیمبندی به مادی و معنوی به این معنا نیست که محبت و خدمت صرفاً مادی و یا صرفاً معنوی باشد؛ بلکه این ابعاد در اکثر آیات مربوط همراه با یکدیگر مورد توصیه و تأکید هستند. از باب مثال، زکات، پرداختکنندگانش را از رذایل اخلاقی نظیر بخل، امساک و دنیاپرستی پاک میکند و صفات پسندیده چون نوعدوستی، سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آنان پرورش میدهد.
همچنین در پیشگیری از بسیاری مفاسد اجتماعی و آلودگیهایی که به دلیل فقر و محرومیت طبقاتی از اجتماع نسبت به طبقات دیگر پدید میآید، مؤثر است و درنهایت به همبستگی اجتماعی و پیشرفت و بهبود زندگیهای فردی و اجتماعی میانجامد.
پس انواع مادی محبت و خدمت نیز درنهایت اهدافی معنوی و خیر دنیوی و اخروی را دنبال میکنند. طبیعی است که در دین اسلام که دنیا را مزرعه آخرت میبیند، توجه تام و دقیق به تمام مسائل زندگی دنیوی بشر میشود اما این توجه همواره سعادت اخروی را مدنظر دارد. در آیهی زیر به این موضوع اشاره شده است:
رِجَالٌ لاَ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلاَةِ وَ إِيتَاءِ الزَّکَاةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ
مردانی که نه تجارت و نه دادوستدی، آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زکات، به خود مشغول نمیدارد، و از روزی که دلها و دیدهها در آن زیرورو میشود میهراسند.(النور، 37)
موضعگیری قرآن در کمک به همنوع
در دین اسلام انزوا و دوری گزیدن از اجتماع بههیچوجه پسندیده نیست؛ زیرا سبب رکود زندگی است. این در حالی است که اسلام همواره سفارش به حرکت، تلاش، رشد و پویایی میکند، اما در کنار این امر عدم تعلق و وابستگی به دنیاست که مورد تأکید قرار میگیرد و این خود نشاندهندهی آن است که تمام احکام و دستورات دینی در رابطه با زندگی دنیایی، سعادتی را برای انسان هدف قرار میدهد که از مسیر دنیا میگذرد و به آخرت جاویدان ختم میشود.
آیه ۱۷۷ سوره بقره
آیهی زیر اهمیت مسئلهی خدمت به همنوع را نشان میدهد:
لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاکِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
در این رابطه احادیثی با مضامینی مشابه آیهی فوق از پیامبر نیز نقل شده است که فرمودهاند:
- «ازجمله بندگان آنکس پیش خدا محبوبتر است که برای بندگان خدا سودمندتر است.» یا «بهترین کارها پس از ایمان به خدا، دوستی با مردم است.»
- «بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوایی را سیر کنند یا قرض او را بپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند.»
- «بهترین کارها در پیش خداوند بعد از ادای واجبات خوشحال کردن مرد مسلمان است.»
بعد مادی محبت و خدمت اعم از زکات، خمس، صدقات و انواع گوناگون انفاق چنانچه فارغ از ملزومات معنوی آن باشد، بیثمر و حتی زیان رسان است.
آیه ۱۰۳ و ۱۰۴ سوره توبه
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّيهِمْ بِهَا وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
از اموال آنان صدقهای بگیر تا بهوسیلهی آن پاک و پاکیزهشان سازی، و برایشان دعا کن، زیرا دعای تو برای آنان آرامشی است، و خدا شنوای داناست.
خداوند در آیهی 103 توبه، به پیامبر سفارش میکند که وقتی صدقات را از مردم میگیرد برایشان دعا کند. این نشان میدهد که تقدیر و تشکر از مردم حتی در برابر امر واجب بر آنان، لازم است و بهنوعی تشویق آنان است.
در آیهی 104 نکته مهمی بیانشده است و آن این است که خداوند صدقات را میگیرد. شکی نیست که گیرندهی صدقات، یا پیامبر و امام، یعنی پیشوای مسلمین است و یا مردم مستحق هستند. اما دست آنان دست خدا تلقی میشود. این تعبیر لطیف نشاندهندهی عظمت حکم الهی زکات است تا علاوه بر تشویق همه مسلمانان به انجام این فریضه به آنان هشدار دهد که مبادا زکات خود را با تحقیر زکات گیرنده بیالایند بلکه این فریضه را باید با نهایت ادب و احترام نسبت به او ادا کنند.
زکات دهندگان نبایست بهگونهای زکات دهند که شخصیت زکات گیرنده درهمشکسته شود بلکه باید همچون بندهای در برابر ولینعمت خود باشند چراکه گیرندهی آن، خداوند است.
آیه ۳۹ سوره نسا و موضوع انفاق
زکات خود زیرمجموعهی مفهوم گستردهتر انفاق است. در قرآن آیات فراوانی به موضوع انفاق در معنای کلی میپردازد که همانند زکات غالباً در کنار مسائل اصولی دین مطرح میشود.
وَ مَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَ کَانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيماً
و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان میآوردند، و از آنچه خدا به آنان روزی داده، انفاق میکردند، چه زیانی برایشان داشت؟ و خدا به [کارِ] آنان داناست .
در احادیثی، مضمون وحدت میان مؤمنان، دوستی و مهرورزی با ذکر تمثیلهایی گوشزد شده است. این وحدت و یگانگی دلیل محکمی است برای آنکه مؤمنان یکدیگر را دریابند زیرا آسیب و نقصان یک فرد متوجه کل جامعه است.
امام باقر (ع) به اسناد از جد خود امام حسین (ع) فرمودهاند: «المؤمنون فی تبارّهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد إذا اشتکی تداعی له سائره بالسهر و الحمّی.»
یعنی: «مؤمنان را در نیکی و مهرورزی به یکدیگر و دوستی و ملاطفت به همدیگر، همانند یک پیکر میبینی که وقتی عضوی به درد آید و شکایت کند، اعضای دیگر با بیخوابی و تب با او همصدا شوند و یکدیگر را فراخوانند».
بر همیناساس است که در دین اسلام همواره مؤمنان به یاری و دوستی یکدیگر و اتحاد و برادری باهم و اجتناب از کینه و عداوت و دشمنی سفارش شدهاند. پرهیز از دروغ، ریا، حسد، بخل، غیبت، تهمت و گناهانی از این دست _که همگی گناهان کبیره هستند_بخشی از اخلاقیات و دارای آثاری اجتماعی است که به وحدت و تقویت انسجام جامعه مسلمانان می-انجامد.
سایر آیات قرآن در مورد محبت و کمک به همنوع
همینطور در آیاتی از جمله 148 آل عمران، آیات 13 و 93 مائده عبارت «الله یحبّ المحسنین» آمده است و آیات فراوان دیگری نیز به ضایع نشدن اجر محسنین نزد خدا و پاداش آنان دارد. مانند آیهی 120 سوره توبه و آیات 56 و 90 از سوره یوسف.
برخی نیز ریشهی واژههای احسان و محسنین، واژهی «حُسن» دانستهاند که هم به معنای «زیبایی» و هم به معنای «نیکی» است و درکل هر امری است که خوشایند باشد؛ بنابراین واژهی احسان نیز میتواند دارای معانی متعددی باشد اما بیشترین کاربردی که این واژه در قرآن دارد، در معنای خوبی و نیکی به دیگران است.
در کتاب «مفاهیم اخلاقی - دینی قرآن مجید» در این باره چنین آمده است: «فعل أحسن که مصدر آن «احسان» است، یکی از اصطلاحات اخلاقی اساسی در قرآن میباشد ... در کاربرد عملی قرآن، این واژه عمدتاً به دو نوع ویژه از «نیکی» اطلاق میشود: تقوا و پرهیزکاری نسبت به خداوند و همة اعمال انسانی که از آن سرچشمه میگیرد و اعمالی که محرک آن روح حِلم است.»
با نظری اجمالی به مجموع آیات و احادیث دینی مذکور، در مییابیم که آموزههای قرآنی و روایی نقشی مهم در ترغیب مؤمنان و مخصوصاً عارفان به محبت و خدمت به همنوعان خود، عنوان خیری ماندگار داشته است.
خدمت به همنوع در عرفان اسلامی
«از لحاظ معنی، عرفان و تصوف بر یک عقیدهی قلبی و دو وظیفهی عملی تکیه دارد. عقیدهی قلبی عبارتاست از خداپرستی عاشقانه و دو وظیفهی عملی، محبت و خدمت به همهی انسانهاست.»
عرفا، در قالب موضوعات گوناگونی به موضوع محبت و خدمت به همنوع پرداختهاند. این موضوعات میتوانند نمونههایی از محبت و خدمت به همنوع باشند و یا مقدماتی باشند که بستر محبت و خدمت به همنوع را فراهم کنند. محبت و خدمت بههمنوع هم در ابتدای کار سالک به او در پیشرفت معنوی کمک میکند و هم پس از رسیدن سالک به کمال مقصود، به صورتی پخته و کمالیافته در زندگی معنوی او نمود مییابد.
خدا بینیاز مطلق است و به خدمت و محبت ما نیازی ندارد. انسانها تجلیات ذات و وجود خدا هستند و به محبت و خدمت نیازمند؛ بنابراین، محبت و خدمت به آنها میتواند مهمترین جلوهی عبادت عاشقانه او باشد:
عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست.
صوفیه و عرفا عبادت را در زبان فارسی به پرستش ترجمه کرده اند و پرستیدن را به معنی خدمت کردن نیز بکار بردهاند.
از سوی دیگر، صوفیه در کنار خدمت، عنصر مهم دیگری را نیزتقویت کردند و آن محبت بود. آنها محبت را مکمل خدمت و به ثمر رساننده آن شمرده اند. محبت بلاشرط و بلاعوض برای همه افراد بشر بدون توجه به رنگ پوست، نژاد، دین، مسلک و کشور، چیزی که هنوز بشر سده های اخیر به آن نرسیده است.
در مسلک تصوف محبت همه جا فوق قدرت و خشونت توصیه شده است. صوفیان، در قالب موضوعات گوناگونی به موضوع محبت و خدمت به همنوع پرداختهاند.
این موضوعات میتوانند نمونههایی از محبت و خدمت به همنوع باشند و یا مقدماتی باشند که بستر محبت و خدمت به همنوع را فراهم کنند. محبت و خدمت به همنوع هم در ابتدای کار سالک به او در پیشرفت معنوی کمک میکند و هم پس از رسیدن سالک به کمال مقصود، به صورتی پخته و کمالیافته در زندگی معنوی او نمود مییابد.
آموزههای صوفیان در زمینه کمک به همنوع
آنگونه که هجویری در کشفالمحجوب توضیح میدهد، مشایخ و بزرگان صوفیه، زمانی که مریدی برای تقاضای دستگیری و تربیت، نزدشان میآمد، او را در ابتدای امر سه دستور میدادند که در مدت سه سال انجام دهد؛ یک سال به خدمت خلق، یک سال به خدمت حق و یک سال به مراعات دل خود مشغول باشد.
خدمت خلق که نخستین گام است، زمانی درست است که مرید خود را در درجهی خادم قرار هد و همهی خلق را در درجهی مخدوم خود؛ یعنی بدون اینکه تفاوتی در میان آنها قائل باشد، به همهی آنها خدمت کند. در این راستا او همهی خلق را بر خود برتری میدهد و خدمت آنان را بر خود واجب میشمارد و درضمن نمیبایست از این بابت درون خود دچار عجبی شود و این خدمتگزاری را فضلی برای خود نسبت به دیگران تلقی کند وگرنه دچار خسران خواهد شد.
یک صوفی به دنبال پرستش و عبادت خداوند، نه از سر ترس، بلکه از سر عشق و محبت است. او خود را فانی و خدای را که محبوب اوست، جاویدان و باقی میبیند. او جسم حیوانی خود را محکوم به فنا میبیند اما از سوی دیگر روح خود را از روح اعظم است، متعلق به عالم بالا و جاویدان میداند؛ در نتیجه تلاش میکند تا هرآنچه به جسم حیوانی او تعلق دارد، نظیر شهوت و خشم در خود از میان ببرد تا با صاف و پاک و نیکو شدن، بتواند به خدای خود قرب بیشتری یابد.
«هر انسان پاک خدمتگزار و نیک، نه تنها به خدا بسیار نزدیک است، بلکه پرتوی از ذات خداست.» زیرا یک صوفی حقیقی به این نتیجه خواهد رسید که اگر میخواهد خدا را دوست بدارد و به او خدمت کند، راهش محبت و خدمت به انسانهایی است که در اطراف او هستند و هریک پرتوی از ذات پروردگار و تجلیگاه یکی از اسماء او به شمار میآیند.
نظر عارف معروف عراقی در مورد محبت و کمک به همنوع
عراقی (متوفی 688 ه.ق) در لمعات میگوید:
«اشیاء اگر صد است و گر صدهزار بیش// جمله یکی است چون به حقیقت نظر کنی
... حق تعالی خواست که صنع خود اظهار کند، عالم آفرید، خواست که خود را ظاهر کند، آدم آفرید.
و در ادامهی بحث خود میگوید: «محب چون خواهد که مراقب محبوب باشد، چارهی او آن بود که محبوب را به هر چشمی مراقب باشد و به هر نظری ناظر. چه او را در هر عالمی صورتی است و درهرصورتی وجهی. در همهی اشیاء، ظهور او را مراقب باشد. چه ظاهر همهی اشیاء چنانکه باطن اوست، هوالظاهر والباطن. هیچچیز نبیند که او را پیش از آن، یا پس از آن، یا در آن، یا با آن نبیند.
محب، اینجا، بیش به خلوت نتواند نشست و عزلت نتواند گزید، چه اورا عین اشیاء بیند. مقامی بر مقامی نگزیند. از هیچ چیز عزلت نتواند کرد، چه غایت عزلت آن بود که در خلوتخانهی نابود خود نشیند و از جملهی اسماء و صفات خود و خلق عزلت گزیند.»
طبق رسالهی اصطلاحات عراقی در عبارات فوق، منظور از محب، صاحب محبت و دوستی حقتعالی است و مراد از محبوب، حق تعالی است.
پس عزلت محض و انزوای مطلق، شیوهی یک صوفی نیست؛ زیرا در آن حالت، خود را از تماشا و ادراک نشان محبوب خود محروم میسازد.
هر مخلوقی در عالم هستی به عنوان نشانی از محبوب، نزد او محبوب است. عزلت صوفی و دوری او از خلق با این هدف است که خود را از وسوسهها و غفلتها مصون بدارد؛ اما وقتی او در باطن کاملاً با حق باشد، میتواند در عالم ظاهر با خلق باشد و خلق نه تنها او را دچار وسوسه و غفلت نمیکنند بلکه در نظر او در مسیر حق هستند.
برای مطالعه :
هجویری و کمک به همنوع
هجویری در کشف المحجوب میگوید: «عزلت راحت بود از همنشینان بد و عزلت بر دو گونه بود: یکی اعراض از خلق، و دیگر انقطاع از ایشان و اعراض از خلق گزیدن جای خالی بود و تبرا کردن از محبت اجناس به ظاهر و آرامیدن با خود به رؤیت عیوب اعمال خود و خلاص جستن خود را از مخالطت مردمان و ایمن گردانیدن خلق را از بد خود؛ اما انقطاع از خلق به دل بود و صفت دل را به ظاهر هیچ تعلق نباشد؛ چون کسی به دل منقطع بود از خلق و محبت ایشان وی را هیچ خبر نباشد از مخلوقات که اندیشۀ آن بر دلش مستولی گردد. آنگاه این کس اگرچه در میان خلق بود، از خلق وحید بود و همتش از ایشان فرید بود و این مقامی بس عالی و بعید بود.»
سفارش ابولحسن نوری به مریدان خود
ابوالحسن نوری، به مریدان خود سفارش میکرد از عزلت بپرهیزند زیرا مقارنت شیطان است و به صحبت بپردازند چرا که رضایت خداوند در آن است و همچنین ایثار، اصلی است که نوری و مریدانش معتقد و عامل به آن بودند. زمانی که به نوری و تنی چند از یارانش از سر عداوت و خصومت، تهمت زدند و آنان را به عنوان زنادقه به دارالخلافه بردند تا اعدامشان کنند، نوری زودتر از همه در جایگاه اعدام قرار گرفت و وقتی از او علت این کار را پرسیدند، گفت: «آری، طریقت من مبنی بر ایثار است، و عزیزترین چیزها زندگانی است. میخواهم تا این نفسی چند اندر کار این برادران کنم که یک نفس دنیا بر من دوستتر از هزار سال آخرت است؛ از آنچه این سرای خدمت است و آن سرای قربت است، و قربت به خدمت یابند.»
محبت و خدمت به همنوع از دیدگاه عارف قشیری
روایت فوق در رسالهی قشیریه نیز آمده است. قشیری ایثار را والاترین مرتبهی بذل، بعد از «سخا» و «جود» معرفی میکند. سخا به این معنی است که فرد چیزی به همان اندازه میبخشد که برای خود نیز نگه میدارد؛ یعنی سهم او برابر با سهم کسی است که مورد سخاوت اوست. جود، مرحلهای بالاتر است و به آن معناست که فرد سهم بیشتری از آنچه خود دارد، میبخشد. اما ایثار، بالاترین رتبهی بذل است و آن است که فرد با تحمل سختی، همان اندک سهمی را که نصیب اوست به دیگری ببخشد.
او در ابتدای باب جود و سخا، حدیثی از پیامبر با این مضمون نقل میکند که هرکس سخاوتمندتر باشد، به خلق و به خدا نزدیکتر و از دوزخ دورتر است و هرکس بخیلتر باشد، از خدا و خلق خدا دور و به دوزخ نزدیکتر است.
او تا انتهای باب، روایات فراوان دربارهی چندین تن از صوفیان میآورد که بیانگر ایثارگریهای آنان در راه خدا و تحمل دشواری در قبال رساندن راحتی به دیگران و برآورده نمودن حاجتی از آنان است. همچنین روایاتی در موضوع حفظ عزت و آبروی درخواستکننده و حاجتمند آمده است که صوفیان درآنباره نیز میکوشیدند و مراقبت مینمودند و حسن ختام این باب از رسالهی قشیریه کلامی از ابوعلی دقاق است که: «سخا نه آن است که صاحب مال عطا دهد؛ سخا آن است که تهیدست از نیستی عطا دهد توانگر را.»
پیش از باب مذکور، قشیری بابی در «فتوت» مطرح کرده است که با موضوع محبت و خدمت ارتباط دارد. نخست بر اساس حدیثی از پیامبر، فتوت را در این دانسته که بنده دائم در کار غیر خود مشغول باشد و میگوید حاجت او تا جایی از سوی خداوند اجابت میشود که او در رفع حاجت برادر مسلمان خود بکوشد.
برخی از معانی که از قول صوفیان و عارفان برای فتوت ذکر میکند، از این قرار است:
- بخشیدن و درگذشتن از لغزشهای برادران،
- تواضع و برتری ندادن خود بر دیگری،
- نداشتن خصومت و دشمنی با کسی،
- عدم تمییز بین کافر و ولی در اطعام،
- بذل و بخشش و ایثار.
آموزههای ابوعلی دقاق در محبت و کمک به همنوع
به گفتهی ابوعلی دقاق، فتوت، خُلق پیامبر است که در آن روز که هرکس نگران اوضاع خود باشد و «نفسی، نفسی» گوید، پیامبر نگران امت خود باشد و «امّتی، امّتی» گوید.
همچنین بابی در «خُلق» گشوده و در آن پس از الگو دانستن پیامبر در خلق نیک، تعاریف تنی چند از صوفیان را در این باب آورده است.
خلق نیک یعنی: با هیچکس خصومت نداشتن، اثر نکردن جفای خَلق در فرد، حقیر دانستن کار نیکی خود و بزرگداشتن نیکی دیگران، گذشت پیشه کردن، امر نمودن و دعوت به نیکی، شکیبایی و آرامش در برابر جفای خلق، پیشبینی ناخوشایندها و مدارا با آنها و دیگران را با دیدهی نیک نگریستن و معانی دیگری از این دست که بیشتر بر داشتن تواضع، سعهی صدر و مدارا با خلق تمرکز دارند.
ابن عربی و آموزههای خدمات به خلق
ابن عربی، در سلوک عملی معتقد و توصیه کننده به رعایت اصولی است که در مجاهده سالک و چیرگی او بر نفس، تأثیر فراوان دارد. به عقیدهی او سالک باید خواهان کمال روحی از گذر اعمال نیک باشد که بخش مهمی از آن نیکی به دیگران است.
سالک بدون توجه به کسب کرامات و مقامات، میبایست ابتدا در تزکیهی نفس بکوشد و از طریق زهد، قلب خود را از جمیع علایق و دلبستگیها پاک کند. زهدی که ابن عربی مطرح میکند و به آن تشویق مینماید، هدف نیست؛ بلکه وسیلهای برای رسیدن به عشق الهی و محبّت است. سالک، پس از تزکیهی نفس، به فضیلت برتری نائل میشود که سرکوب هواها و آرای شخصی و فداکردن صبورانه و دلسوزانهی آنهاست. نتیجهی همهی اینها، احسان سخاوتمندانهای است که سبب میشود او از روی اراده و اختیار، حقوق همسایه را بر خود برتری دهد. محبّتی که ابن عربی مطرح میکند، علاوه بر جنبهی الهی، شامل محبّت برادرانه نیز میشود که در عرصهی زندگی اجتماعی بسیار پربار و حاصلخیز است. او معتقد است که درخت محبّت، ثمرات و برکات بیشمار و گوناگونی دارد و بنابراین میان زندگی تأملآمیز و زندگی همراه با تلاش و دعوت در راه خیررسانی به همهی مخلوقات بهویژه انسانها، تناقض و ناسازگاری نیست.
آنچه ابن عربی دربارهی محبت و خدمت به همنوع مطرح میکند، مشابه و همرتبهی همان ایثار ارزشمندی است که صوفیان گذشته به آن پایبند بودند. به عقیدهی ابن عربی این قانون اخلاقی که: «با مردم چنان رفتار مکن که دوست نداری با تو چنان رفتار کنند.» برای صوفی کافی نیست؛ صوفی باید علاوه بر تحقق بخشیدن به اصل مذکور، از حق خود داوطلبانه چشم پوشد و با رضایت آن را به دیگران واگذارد؛ آنچه را غیر میخواهد به وی بسپارد گویی ارادهی غیر، همان ارادهی خداوند است.
در طریق صوفی، صدقه و احسان کافی نیست؛ او باید شخصاً به فقیران خدمت کند، باربران را در برداشتن بار یاری دهد، از بیماران پرستاری کند و گمشدگان را راهنمایی نماید. دیگر اینکه انسانها باید از صوفی کمکهای روحی و معنوی دریافت کنند.
صوفی باید مردم را امربهمعروف و نهی از منکر کند؛ از طریق نصیحت و ارشاد در جهت اصلاح مردم و ترغیب آنان به ترک رذایل بکوشد؛ او باید این کار را با مهربانی و محبّت و فروتنی نسبت به همهی مردم انجام دهد؛ به گناهکاران حسن ظن داشته باشد و عیبپوشی کند و با فروتنی خاکسارانه همواره آنان را بهتر از خود بداند؛ میان مردم صلح و آشتی برادرانه ایجاد کند؛ آزار مردم را صبورانه تحمل کند؛ برای همگان بدون استثناء دعا کند و خود را برای نجات آنان وقف نماید.
عارف بزرگ مولانا و خدمت به خلق
مولانا که شیواترین بیان را در ارائهی تعالیم صوفیه دارد و زبان گویای صوفیان است، مطالب بسیاری را در مثنوی معنوی، دیوان شمس و فیه ما فیه دربارهی محبت و خدمت به همنوع مطرح کرده است. او در فیه ما فیه میگوید: «محبت صفت حق است. اگر در خلق محبتی باشد، عکس محبت حق باشد که در ایشان از حق یافته است، همچو روشنی خانهها و سراها و یقین است که تاب آفتاب است.»
مولانا اشتغال کسانی را که در اجتماع صاحب مسئولیت بودند، خدمتی بزرگ تلقی میکرد زیرا آن اشتغال در جهت ایجاد رفاه مردم بود. از نظر او خدمت به مردم نیز عین عبادت و سبب رضایت خداوند است.
دربارهی خصوصیات شخص او گفته شده است که خود را برای خدا وقف مردم کرده بود و برای خدمت هرچه بیشتر به آنان، بر خستگی و گرسنگی خود غلبه میکرد. با اینکه مورد توجه پادشاهان و امرا بود، بیشتر با فقرا و حاجتمندان مینشست و اکثر مریدانش از طبقات محروم بودند.
دربارهی ادیان و مذاهب گوناگون، نگاهی وسیع و فکری باز داشت و میان آنان فرقی قائل نبود. مردمی را که از هر طبقهای برخاسته بودند و نیازمند دیدار و صحبت و نصیحتش بودند، میپذیرفت. حتی به جمع اوباش شهر یا رومیان مسیحی میرفت؛ زیرا معتقد بود آنان شیخ و مرشد میخواهند تا هدایت شوند و به همین ترتیب افراد بسیاری به دست او توبه کردند. هرچند در زندگی مورد طعنهها و تهمتهای گوناگونی بود، هرگونه آزار و اهانت را با شکیبایی تحمل میکرد و واکنشی نشان نمیداد و هرگز با آزار رسانان مقابلهبهمثل نمیکرد.
هرآنچه از اوقاف به او میرسید، به مستحقان آن میرساند. از مریدان، چیزی برای خود و خانوادهی خود نمیپذیرفت و به میراث پدرش قناعت میکرد. با آنکه خود و اهل خانهاش در مضیقه بودند، اگر نذر و هدیهی مخلصانهای برایش فرستاده میشد، آن را بی دخل و تصرف به مرید نزدیک خود واگذار میکرد تا به مستحقان برساند و غالباً کمکهای خود را پنهانی به آنان میرساند.
محبت و خدمت به همنوع در بین صوفیان
بر اساس آنچه گفته شد، محبت و خدمت به همنوع نزد صوفیان دارای دو کارکرد مهم است. یکی آنکه سالک را در ابتدای راه به مسیر حق راهنمایی میکند. این امر از آن جهت تحقق مییابد که سالک خود را در برابر همگان متواضع میسازد و خواست دیگران را بر خود ترجیح میدهد. او حتی اهانت و آزار غیر را بی شکایتی میپذیرد و بر خود روا میدارد و به این ترتیب از کبر و منیت و خودخواهی که نخستین حجاب راه اوست خلاص میشود.
دیگر اینکه وقتی سالک، مسیر کمال را پیمود، اینک نفع خود را به جامعه میرساند. یک صوفی حقیقی تمام تلاش خود را میکند تا جامعهی خود را تبدیل به جامعهای بهتر کند. صوفی در جامعه، فعالانه حرکت میکند. خدمات او در کنار رسیدگی مادی در حد بضاعت خود به طبقات ضعیف و محرومان، در خصوص خدمت معنوی و هدایت و ارشاد نیز هست و غالباً این هدایت و ارشاد را محدود به طبقهی خاصی نمیکند بهطوریکه حتی ممکن است خدمت معنوی خود را نیز در کنار خدمت مادی به کسانی ارائه دهد که همکیش او نیستند، از گروه زنادقه و کفار به شمار میروند یا بهطورکلی مطرود جامعه هستند.
محبت صوفی و رفتار نیک او نیز به همینترتیب شامل همگان میشود. صوفی مراقب است که هیچگونه آزاری از او به مردم نرسد. او در برابر آزارها، اهانتها و تهمتهای دیگران صبور و حلیم است و بدی آنان را با سکوت یا حتی با نیکی در حق آنان پاسخ میدهد و این میتواند انجام بخشی از وظیفهی هدایت و ارشاد او باشد که به واسطهی آن، احتمال اینکه فرد خاطی از نظر درونی متنبه گردد و از عمل خود پشیمان شود و راه صلاح را در پیش گیرد، بیشتر است.
بیشتر بخوانید :
نقش روابط اجتماعی در جامعه اسلامی
با توجه به آنچه که به اختصار گفته شد میتوان گفت که با نظری کلی به مجموع آیات و احادیث دینی، نقش برجسته روابط اجتماعی و تعامل و اتحاد و اشتراک در جامعه مسلمان را درمییابیم.
این تعاملات مثبت است که به زندگی اجتماعی پویایی میبخشد و به بهبود زندگی مادی و معنوی انسانها کمک میکند و سعادتمندی دنیوی و اخروی را برای آنان به همراه دارد.
دین اسلام توجه بسیاری به زندگی اجتماعی انسانها دارد و آن را همانند پیکری میداند که رنجوری و آسیب هر رگ نازک آن منجر به نقص کارکرد تمام پیکر و درنتیجه رنجوری و آسیب همه اعضای آن است. در نتیجه کوششی که انسانها در محبت و خدمت به همنوعان خود میکنند، لازمهی بقای اجتماع و در نتیجه بقای خود آنان است. از سویی دیگر انسانها واسطهی رحمت پروردگارند.
مهر و عطوفت میان بندگان آینه لطف و رحمت خداوند است. در حقیقت این لطف و رحمت بهواسطه انسانهایی که محبت و خدمت به مردم را سرلوحه زندگی خود قرار میدهند در جهان مکرراً جاری میشود همانند نوری که در آینهها بازتاب مییابد و تا ابد در جهان منتشر میشود.
خدمت به همنوع در میان عرفای مسلمان نیز جایگاهی بس بزرگ داشته و عالیترین درونمایهی عرفان اسلامی به شمار میآمده است. آنها همواره میکوشیدند یک نوع بینش بشردوستانه و یک نوع سبک زندگی مبتنی بر محبت به بندگان خدا و خدمت به آنها را ترویج دهند.
آنها به دور از تعصب و قشری نگری، همواره انسان را به صفات نیکویی از قبیل تحمل یکدیگر، بخشش، احسان، بلندنظری، آزاداندیشی و دوست داشتن یک دیگرو پرهیز از خودمحوری و ... توصیه کرده و بر داشتن راهنمای معنوی در سلوک و تربیت اخلاقی تاکید میورزیدند. آنها یکی از کارکردهای محبت و خدمت به همنوع را تاثیر آن در کمال فردی و انسجام اجتماعی میدانستند.
در نهایت باید گفت که بر اساس آموذه های عرفانی، انسانها واسطهی رحمت پروردگارند. مهر و عطوفت میان بندگان آینه لطف و رحمت خداوند است. در حقیقت این لطف و رحمت بهواسطه انسانهایی که محبت و خدمت به مردم را سرلوحه زندگی خود قرار میدهند در جهان مکرراً جاری میشود همانند نوری که در آینهها بازتاب مییابد و تا ابد در جهان منتشر میشود، که ماندگارترین خیر به شمار میآید.
این مطلب برداشت و خلاصهای از مقاله محبت و خدمت به همنوع به عنوان خیری ماندگار در عرفان اسلامی نوشته قربان علمی و معصومه فتحی است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده و در سیویلیکا منتشر شده است.
دیدگاه خود را بنویسید