اعمال خیر و نیکوکارانه و هزینه های در راه خدا، آثار تربیتی و اجتماعی فراوانی در بردارد که می تواند به رشد انسان و تعالی او نزد خدا و مردم، برابری اقتصادی و رفع نیاز مادی و غیرمادی نیازمندان و محرومان منجر شود. در این میان نظام آموزشی در سطوح مختلف در حیطه زمینه سازی فراگیری اصول و مبانی خیرخواهی و نیکوکاری نقشی بسیار تعیین کننده دارد.
آموزش خیرخواهی و دیگراندیشی به دانش آموزان از سال های اولیه تحصیل می تواند تأثیر شگرفی در اصلاح ساختارهای رفتاری و فرهنگی جامعه داشته باشد. در این میان آموزش عمومی در مدارس از مهم ترين نهادهاى اجتماعى، تربيتى و آموزشى و اصلى ترين ركن تعليم و تربيت در کشور است. انتقال ارزشهای اساسى جامعه در كانون اصلى توجه نظام آموزشى قرار دارد، بهگونهای كه مدرسه دانش آموزان را متعهد میسازد ارزشهای جامعه را درونى سازند.
در این مطالعه، مبتنی بر الگوی کلارک و در چارچوب الگوی داده های ترکیبی پویای سیستمی بلوندل و باند، از متغیرهای سرمایه انسانی، تورم، تولید ناخالص داخلی حقیقی و نرخ بیکاری، بهعنوان عوامل مؤثر بر میزان مخارج نیکوکارانه و خیرخواهانه در سطح استانهای ایران و طی دوره 1379-1393 استفاده شده است.
نتایج پژوهش نشان می دهد که تولید ناخالص داخلی حقیقی در هر دو الگو، تأثیر مثبت و معنی دار بر مخارج نیکوکارانه دارد و با افزایش یک درصدی در تولید ناخالص داخلی حقیقی هر استان، مخارج نیکوکارانه بین 13/2 تا 37/2 درصد افزایش خواهد داشت.
آموزش و پرورش عامل رشد و توسعه اقتصادی
نيروي انساني آموزش دیده يكي از مهمترین نهادههای اقتصاد در هر كشوري است و بهویژه در كشورهاي درحالتوسعه كه با كمبود سرمایههای مادي مواجه هستند اهميت خاصي دارد.
آشنايي با اين واقعيت كه آموزشوپرورش باعث فعّال شدن نيروي كار میشود و اعتقاد به اينكه كمبود نيروي كار ماهر و متخصص يكي از موانع مهم رشد و توسعه اقتصادي در كشورهاي درحالتوسعه است، موجب پژوهشهای فراوان در مورد پیشبینی نيازهاي مربوط به نيروي كار آموزشدیده شده است.
اين نظريه كه میتوان سازمان نيروي كار موردنیاز يك كشور را طرح و پیشبینی كرد و آن را مبناي برنامهریزی براي پاسخ گويي به نيازهاي اقتصادي و اجتماعي كشور قرارداد، نهتنها از اين بابت كه میتواند راهنماي آشكاري براي برنامهريزان آموزشي و سیاستگذاران باشد، نظريه جالبي است، همچنین باعث شده است كه برنامهریزی بسياري از كشورها را تحت تأثیر شديد خود قرار دهد. بههرحال بدون شك بايد بهسوی توسعه و تربيت نيروي انساني حركت كرد؛ بهنحویکه محاسبه درستي از مسائل جهاني و عواقب برنامهریزی و پيامدهاي فرهنگي آن داشته باشيم.
آموزشوپرورش اساسیترین عامل در رشد و توسعه اقتصادي و اجتماعي است و رشد و توسعه اقتصادي و اجتماعی نيز به نوبة خود امكان آموزشوپرورش بيشتر را فراهم میآورد.
برای مطالعه :
رشد و توسعه اقتصادي و اجتماعي يكي از اهداف مهم تمام كشورها بهویژه در 50 ساله اخير بوده است. اين مفهوم در كشورهاي پیشرفته صنعتي به معناي كاهش بيكاري و افزايش واقعي رفاه اجتماعي مردم به كار میرود و در كشورهاي درحالتوسعه، از یکسو به معناي كاهش و يا محو فقر و محروميت و از سوي ديگر به معناي كوشش براي بالا بردن توليد ناخالص ملي و ارتقاء استانداردهاي زندگي مردم به سطحي است كه كشورهاي توسعهیافته از آن بهرهمند هستند.
اقتصاد دانان معتقدند که وصول به رشد اقتصادی مستلزم بالا بردن سرمایهگذاریهای لازم، پيشرفت تكنولوژي، تغيير در مقدار و كيفيت نيروي كار و ساير عوامل است. همراه با توسعه يافتن جامعه، عملكرد مؤسسههای آموزشي (اعم از مؤسسههای رسمي يا غيررسمي) نيز تغيير میکند و مؤسسههای آموزشي بهصورت نهادهايي كه به انتخاب و تغيير فكر و تحوّل شخصيت و آموختن مهارتهای پيچيدة شغلي و تجهيز افراد براي ايفاي نقشهای گوناگون اجتماعي و اقتصادي افرادي میپردازند، عمل میکنند.
چنين است كه تعليم و تربيت درعینحال كه متأثر از زندگي و توسعه اجتماعي است، خود نيز بهصورت متغيري مستقل در تحوّلات اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي در میآید و حتّي میتوان گفت كه بهعنوان يك مؤسسة نیمهخودکار كه میتواند باعث تسهيل يا كندي جریانهای توسعه بشود، عمل میکند.
به همين جهت مسئله اختصاصي تأثیر نهادهها بر ستاندههای اقتصادي را بايد بر زمينة وسیعتر تاريخي و اجتماعي كه رابطه بين آموزش و توسعه را در معناي وسيع آن مطالعه میکند موردنظر قرارداد.
تحقيقات حاكي از آن است كه تمايل به سوادآموزي و مدرسه رفتن در ميان مردم عادي كشورهاي غیرپیشرفته معمولاً بروز نمیکند، مگر آنکه از قبل ساختهای اجتماعي و اقتصادي سنّتي تا اندازهای با تغييرات اقتصادي جديد تركيب يافته باشند. بنابراين نقش آموزش بهعنوان وسیلهای براي توسعه اقتصادي، در طول زمان كاملاً متفاوت است.
به زبان سادهتر، گسترش آموزش رسمي ممكن است در برخي از مراحل جريان رشد، اساسیترین كار باشد، درحالیکه در مراحل ديگري ممكن است به دليل اولويت هدفهای ديگر، با اهمیت كمتري تلقي شود.
بر این اساس در این پژوهش، ابتدا با ارائه مبانی نظری و ادبیات پژوهش مربوط به آموزش و مخارج خیر و نیکوکارانه (در چارچوب مفاهیمی همچون انفاق)، الگوی نظری و مفاهیم پایه تبیین شده است و سپس بهمنظور بررسی تأثیر آموزش بر مخارج خیر و نیکوکارانه، از یک الگوی پویای سیستمی شامل داده های ترکیبی استان های ایران، استفادهشده است. درنهایت نیز نتایج پژوهش و نتیجه گیری ارائهشده است.
آثار تربیت در رشد انسان
عمل به دستور الهی و انفاق درراه خدا، آثار تربیتی و اجتماعی فراوانی را در بردارد که میتوان به رشد انسان و تعالی او نزد خدا و مردم، برابری اقتصادی و همچنین رفع نیاز مادی و غیرمادی نیازمندان و محرومان اشاره کرد.
بدیهی است هر فردی از افراد بشر بهحکم وجدان و فطرت پاکی که خداوند در نهادش قرار داده، می داند که دستگیری درماندگان و همراهی آنان، بر هرکسی که متمکن از انجام مساعدت کلی و یا جزئی باشد، لازم و ضروری است ولی افسوس، فطرت پاکی که خداوند در وجود فرزندان آدم قرار داده در بعضی کَسان، زیر رنگ تیره ی دنیاپرستی و آلودگیهای جهانی، مخفی و مستهلک می شود. مثلاً موضوع انفاق، احسان و نیکوکاری، موضوعی است که طبیعت هم منکر خوبیهای آن نیست؛ طبیعت می گوید بهحکم وجدان باید ناتوان را کمک کرد.
از طرفی تمام مذاهب دنیا، بشر را به احسان و ترحم واداشته و دستور دادهاند حتیالمقدور بایستی مساکین و فقرا را مساعدت کرد؛ مخصوصاً دین مبین اسلام که آخرین و کامل ترین برنامه زندگی دنیا و آخرت بشر است، موضوع انفاق را باکمال تأکید به افراد بشر تعلیم فرموده است.
در قرآن کریم آیات متعددی به موضوع انفاق اشاره دارد که در ادامه به دو مورد از این آیات اشارهشده است:
آیه اول: « لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون» (بقره، 177)
«نيكوكارى آن نيست كه روى خود را بهسوی مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آوَرَد، و مال [خود] را باوجود دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و درراه ماندگان و گدايان و در [راهِ آزاد كردن] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند آناند كسانى كه راست گفتهاند، و آنان همان پرهيزگارانند.»
آیتالله مکارم شیرازی در تفسیر خویش، بدینصورت بیان می دارند: نيكى تنها اين نيست كه به هنگام نماز صورت خود را بهسوی شرق و غرب كنيد و تماموقت خود را صرف اين عمل کنید؛ بلكه نيكى (نيكوكار) كسانى هستند كه به خدا و روز آخر و فرشتگان و کتابهای آسمانى و پيامبران ايمان آورده اند.
پس از ايمان، به مسئله انفاق و ايثار و بخشش-هاى مالى اشاره مىكند و مى گويد: مال خود را با تمام علاقه اى كه به آن دارند به خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و واماندگان درراه، و سائلان و بردگان مى دهند. بدون شك گذشتن از مال و ثروت براى همهکس كار آسانى نيست. چراکه حبّ آن تقریباً در همه دلها وجود دارد، و تعبير عَلى حُبِّهِ نيز اشاره به همين حقيقت است كه آنها در برابر اين خواسته دل، براى رضاى خدا مقاومت مى کنند.
اين طرز فكر باعث مى شود كه دل ها از اقدام به چنين انفاقى دريغ كنند، به خلاف مال خبيث و نامرغوب كه چون قيمتى ندارد و انفاقش چيزى از ثروت آنان كم نمىكند، لذا از انفاقش مضايقه نمى كنند و اینیکی از وسوسه های شيطان است، شيطانى كه دوستان خود را از فقر مى ترساند، بااینکه بذل و دادن انفاق درراه خدا و به دست آوردن خشنودى او مانند بذل مال در يك معامله است، زیرا مالى را هم كه انسان درراه خدا مى دهد در برابر آن، رضاى خدا را مى خرد، پس هم عوض دارد و هم بهره و نتیجه اينكه: خوددارى مردم از انفاق مال طيب ازآنجاکه منشأ آن ترس از فقر است و اين ترس خطاست، لذا با جمله: « الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ » خطا بودن آن را آشکار كرد .
از سوی دیگر، آموزشوپرورش باعث تغییر ارزشها و طرز تلقیهای افراد میشود و این خود تأثیری مستقیم بر وضعیت اقتصادی دارد. غالب تحقیقات حاکی از آن است که رشد اقتصادی با بهبود آموزش عمومی و باسوادی مردم ارتباط دارد، آموزشهای شغلی و حرفهای همراه با تجارب ضمن خدمت نیز در کارایی شغلی و پیشرفت اقتصادی مؤثرند و به هر صورت نوع سیستم آموزش و اهداف و برنامهها و امکانات آن نیز در توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کاملاً مؤثر است.
برای مثال اگر برنامههای تحصیلی دوره متوسطه عموماً جنبه آمادگی فنی و حرفهای داشته باشد و بخش محدودی از آن به آموزشهای تئوریک و فراهم کردن مقدمات ورود به دانشگاه برای افراد مستعد اختصاص یابد به رشد اقتصادی جامعه کمک خواهد کرد. میتوان گفت هرگاه آموزش جنبه غیرمتمرکز یا نیمهمتمرکز داشته باشد، موجب احساس مسئولیت و توجه بیشتری از جانب بازار آزاد و نیروهای محلی و ملی خواهد شد که هم به توسعه آموزش دامن خواهد زد و هم نتایج اقتصادی بهتری به بار خواهد آورد.
بهمنظور وصول به رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشورهای درحالتوسعه، باید در درجه اول بر آموزش عمومی برای تمام مردم بهویژه روستاییان و گروههای بزرگ محرومی که در مناطق پرجمعیت شهری زندگی میکنند، تأکید بیشتری کرد و البته میتوان گفت اگر این آموزش عمومی بهویژه اگر توسط معلمان توانا و دانشآموخته صورت گیرد یا آموزشهای اضافی مربوط به کار وزندگی این مردم داده شود، نتایج مؤثری را در بهبود زندگی اجتماعی و اقتصادی آنان به بار خواهد آورد.
جایگاه مدرسه در تعلیم ارزشها
جايگاه مدرسه در تعليم ارزشها، ممكن است در قالب برنامههای درسى باشد. برنامههای درسى دو نوع است: آشكار و پنهان.
برنامه رسمى آموزشى، كه مقامهای مسئول در قالب مواد درسى، هدفها و محتواهاى معينى تصويب و اجرا میکنند، از نوع برنامه درسى آشكار است.
برنامه درسى پنهان به معيارها، ارزشها و اعتقادات ناگفته میپردازد كه روابط اجتماعى مدرسه بر آنها استوار است و به محتواى کتابها و درسهایی كه بهطور رسمى تدريس میشود هيچ ارتباطى ندارد و بهطور ضمنى آموخته میشود و به همين دليل، ايليچ در ديدگاه انتقادى خود، از مدرسه زدايى سخن میگوید و خواهان تغييرات در نظامهای آموزشى كنونى است.
بر اين اساس آموزش ارزشها در مدرسه، يا بهصورت ناخواسته است كه اين نوع آموزش نتيجه آگاهانه يا ناآگاهانه نوع سازماندهی ادارى و روابط اجتماعى درون مؤسسه آموزشى است، يا آموزش ارزشها به صورتی مستقيم و هدفمند صورت میگیرد.
به اين منظور، ميان معلمان و دانشآموزان کلاسهایی با عنوان «تحليل جریانهای روز» گنجانده میشود. تعليم ارزشها علاوه بر شیوههای مستقيم، به شیوههای غيرمستقيم نيز صورت میگیرد كه از آن جمله، الگوبردارى است كه همان تقليد آگاهانه يا ناخودآگاهانه از بزرگسالان، مدرسه، جامعه و خانواده است. بسيارى از دانشآموزان ارزشها را از فرهنگ حاكم بر مدرسه میآموزند.
معلم براى اينكه نقطه آغاز تدريس خود را معين كند احتياج به شناخت رفتار ورودى شاگردان دارد؛ زيرا رفتار ورودى تواناییها و مهارتهاى قبل از شروع فعاليت آموزشى شاگردان را در يك درس جديد مشخص میکند. «رفتار ورودى شناختى » دانشآموزان يكى از ویژگیهای آنها در تعيين يادگيرى شان است.
به دليل آن كه ارزشها يكى از عناصر ساختار فرهنگى هر جامعه به شمار میآیند، تعليم ارزشها در مدارس نيازمند آن است كه اوضاع حاكم برنهادهای اجتماعى باارزشهای مورد تعليم در تناقض نباشد. توجه به نيازهاى شاگردان از مسائل انكارناپذير در فرايند تعليم و تربيت ارزشهاست، اما مطرح كردن نيازهاى شاگردان بايد با توجه به نيازهاى جامعه صورت گيرد و براى اينكه اين فرايند با موفقيت صورت گيرد بايد هدفمند باشد.
انتقال سريع و مؤثر ارزشها در پيكره مدرسه، همكارى و تعامل مديران، معلمان، دانشآموزان، اوليا و بهرهگیری از خرد جمعى را میطلبد. بهطورکلی، تعليم و تربيت ارزشى در سطح محیطهای آموزشى، نيازمند همراه شدن نوعى تعهد روشن و عملى همگانى است.
عناصر سبک زندگی دینی در جوامع اسلامی دربردارندۀ مهمترین عناصر مذهبی و اجتماعی هستند که در آن جامعه مورد پیروی تودۀ مردم قرار میگیرد.
اگر در جامعه مذهبی، سبک زندگی بر اساس عناصر دینی و مذهبی شکل گیرد، وجود عناصر ملی در این جامعه بر کلیت و تمامیت سبک زندگی دینی لطمهای نخواهد زد و وجود عناصر کلان دینی بر دیگر عناصر غیردینی و ملی سایه خواهد انداخت و بر آن حاکم خواهد بود.
بیشتر بخوانید :
خانواده، مدرسه و اجتماع؛ 3 عنصر تربیت نیکوکارانه دانشآموزان
مؤلفههاي سبک زندگی اسلامی شامل: اجتماعی، اخلاق، خانواده، سلامت، عبادي، تفکر و علم، دفاعی- امنیتی و باورها و عقاید است. مؤلفهي اجتماعی به وظایفی اشاره دارد که فرد در ارتباط با دیگران، فراتر از خود و خانواده انجام میدهد. اخلاق به صفات و رفتارهاي درونی شدهاي از فرد گفته میشود که وظیفه رسمی و قانونی او شمرده نمیشود و با ترك یا انجام آنکسی را مؤاخذه یا تشویق نمیکنند.
سلامت شامل اموري است که در سلامت جسمی و روانی فرد ایفاي نقش میکنند. مؤلفه عبادي به وظایفی اشاره دارد که رابطه بین فرد و خداوند را بهعنوان عبد و مولا نشان میدهد و اعم است از عبادات مشخص مثل نماز، روزه، تلاوت قرآن و... و رفتارهایی که رسماً عبادت نام ندارند، اما فرد به نیت اطاعت از خداوند آن را انجام میدهد. تفکر و علم به وظایف شناختی فرد اشاره دارد، اعم از شناختهاي موجود در فرد، تلاش براي افزایش شناختهاي خود و جایگاهی که فرد براي علم و تفکر قائل است.
مؤلفه دفاعی_امنیتی به وظایفی اشاره دارد که بهصورت فردي یا اجتماعی با امنیت افراد و جامعه ارتباط دارد. باورها و عقاید نیز شامل مفاهیم هستیشناسی، انسانشناختی، خداشناسی و ... اشاره دارد که در فرد درونی شده و در لایههای زیرین عاطفی و شناختی او حضور دارند و به شکل خودآگاه یا ناخودآگاه، نقش تعیینکنندهای در رفتارها دارند.
عوامل اثرگذار بر هزینههای مذهبي
كياءالحسيني ضمن مطالعه نظري مربوط به عوامل اثرگذار بر هزینههای مذهبي، با جمعآوری اطلاعات مربوطه در بودجه خانوار براي دهکهای گوناگون درآمدي خانوارهاي شهري در فاصله زماني1384- 1361، با روش دادههای ترکیبی، چگونگي اثرگذاري اين عوامل را موردبررسی قرار داده است و ضمن تعيين مقدار ضريب هر يك از عوامل، كشش درآمدي را نیز محاسبه نموده است.
نتایج پژوهش نشان میدهد كه درآمد خانوار، بُعد خانوار و جنگ تحميلي اثري مثبت، و تورم اثري منفي بر پرداختهای مذهبي داشته است. در دوران جنگ تابع پرداختهای مذهبي به سمت بالا منتقلشده است. همچنين كشش درآمدي اين پرداختها در دهکهای گوناگون روندي صعودي داشته براي سه دهك بالاي درآمدي بيشتر از واحد است.
عزتی در يك بررسي تجربي، تابع مخارج مذهبي (هزینههای درراه خداي) مسلمان را برآورد نموده است. اين تخمين با بهکارگیری دادههاي جمعآوریشده با استفاده از پرسش نامه انجامشده است. جامعه آماري، خانوارهاي تهراني هستند كه سرپرست آنها در مناطق مركزي شهر شغل آزاد دارد.
نمونه موردبررسی 500 عضو از اين جامعه و انتخاب آن خوشهای تصادفي بوده است. در اين بررسي، هزینههای مذهبي خانوار تابعي از درآمد، درجه ايمان و سن سرپرست آن در نظر گرفتهشده است. براي اندازهگیری درجه ايمان فرد، شاخصي مبتني بر آيات قرآن ساخته، و از آن استفادهشده است. تابع تخمين زدهشده گوياي قابليت مناسب تبيين الگوي استفادهشده است.
در پژوهش فلاحي و ارشدي اثر تورم بر مخارج مذهبي خانوارهاي شهري در استانهای ايران در دوره زماني١٣٧٦-١٣٨٧ بررسیشده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که مخارج مذهبي كه باهدف سرمایهگذاری معنوي صورت میگیرد، جزء جداییناپذیر زندگي خانوارها در ايران میباشد و برخلاف انتظار نرخ تورم و بيكاري اثر معناداري بر آن نداشته است. از طرفی متوسط درآمد واقعي خانوارهاي ايراني اثر معنادار و مثبتي بر مخارج مذهبي آنها داشته است.
ندري و قليچ به نقش حاكميت دولت اسلامي در بهبود توزيع درآمد اشاره و نقش سرمایهگذاری فرهنگي و اجتماعي را در تقويت تفاهم و همبستگي متقابل بين ثروتمندان و فقيران موردبحث قرار دادهاند.
آنان اخلاقمداری دولتمردان را باعث سیاستگذاریهای صحيح و اصولي در یاریکردن کمدرآمدها، افزايش فضاي تفاهم و اعتماد عمومي، الگوپذيري مردم و كوشش بیشتر براي زندگي اخلاقي و معنوي همراه با انجام واجبات؛ مانند: انتقالهای منصوص خمس، زكات و امور خيرخواهانه؛ مانند انتقالهای اختياري صدقه و وقف دانستهاند. اين مطالعهها، بيانگر حساسيت اقتصاددانان مسلمان به رفتار مصرفکنندگان در توزيع درآمد خود است.
داورزني در پايان نامه كارشناسي ارشد خود به برآورد تابع مخارج مذهبي خانوارهاي ايراني به تفكيك شهر و روستا طي سالهای 1382-1374 پرداخته است. در اين مطالعه استانها به دو سطح با دادههاي تلفيقي درآمد بالا و پايين و باسواد و کمسواد تقسیمشده است. وي بدون توجه به اثرات ثابت و تصادفي و فقط با تركيب ساده دادههاي استاني، مخارج مذهبي را تابعي از متوسط مخارج كل سرانه شهري، شاخص قيمت كالاها و خدمات و متغير مجازي جداکننده استان هاي باسواد و كم سواد در نظر گرفته است.
آموزش عمومی در مدارس
آموزش خیرخواهی و دیگراندیشی به دانش آموزان، از سالهای اولیه تحصیل می تواند تأثیر شگرفی در اصلاح ساختارهای رفتاری و فرهنگی جامعه و کاهش بزهکاری های اجتماعی و کسب منفعت های خودمحورانه داشته باشد.
در این میان آموزش عمومی در مدارس از مهمترین نهادهاى اجتماعى، تربيتى و آموزشى واصلیترین ركن تعليم و تربيت در کشور است كه بهمنظور تربيت صحيح دانشآموزان در ابعاد دينى، اخلاقى، علمى، اقتصادی، آموزشى، اجتماعى و كشف استعدادها و هدايت رشد متوازن روحى و معنوى و جسمانى آنان بر اساس اهداف مصوب دورههاى تحصيلى تدوین و اداره میشود.
انتقال ارزشهاى اساسى جامعه در كانون اصلى توجه نظام آموزشى قرار دارد، بهگونهای كه مدرسه دانشآموزان را متعهد میسازد ارزشهاى جامعه را درونى سازند. در این مطالعه، مبتنی بر الگوی کلارک (2013) و در چارچوب الگوی داده های ترکیبی پویای سیستمی بلوندل و باند (1998)، از متغیرهای سرمایه انسانی (با دو شاخص آموزش ابتدایی و متوسطه)، تورم (سطح عمومی قیمت ها)، تولید ناخالص داخلی حقیقی و نرخ بیکاری، بهعنوان عوامل مؤثر بر میزان مخارج نیکوکارانه و خیرخواهانه در سطح استان های ایران و طی دوره 1379-1393 استفادهشده است.
برای ارزیابی میزان تأثیر سرمایه انسانی بر مخارج خیر و نیکوکارانه، از دو شاخص آموزش ابتدایی و متوسطه در دو الگوی رگرسیونی پویا استفادهشده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که تولید ناخالص داخلی حقیقی در هر دو الگو، تأثیر مثبت و معنی دار بر مخارج نیکوکارانه دارد و با افزایش یکدرصدی در تولید ناخالص داخلی حقیقی هر استان، مخارج نیکوکارانه بین 13/2 تا 37/2 درصد افزایش خواهد داشت. در مقابل تورم و بیکاری، تأثیر منفی و معنی داری بر مخارج نیکوکارانه دارند.
افزایش یکدرصدی در سطح عمومی قیمت ها، منجر به کاهشی بین 58/0 تا 61/0 درصد در مخارج نیکوکارانه می شود. همچنین افزایش یکدرصدی در بیکاری، کاهشی بین 11-10×21/1 تا 11-10×11/1 درصدی در مخارج نیکوکارانه را به دنبال خواهد داشت. بهعلاوه یک درصد افزایش در شاخص آموزش متوسطه، منجر به افزایش 6-10×05/8 درصدی در مخارج نیکوکارانه می شود و این در حالی است که شاخص آموزش ابتدایی، تأثیر معنی داری بر مخارج نیکوکارانه ندارد. بنابراین به نظر میرسد الگوی آموزشوپرورش در سطوح ابتدایی نتوانسته اند ادراک کافی را در دانش آموزان برای تأثیرگذاری بر مخارج نیکوکارانه در استان های کشور ایجاد نماید ولی این مهم در سطح متوسطه بهخوبی به انجام رسیده است.
این در حالی است که نظام آموزشی از طريق روش هايى كه در امر تدريس به كار مى گيرد، ارزشها و برداشت هاى خاصى را در ذهن دانشآموزان جاى مى دهد و درروند تبيين ارزشها، همسالان از طريق كنش متقابل، نقش مهمى ايفا مى كنند، بهگونهای كه نظام هاى آموزشى در دنيا تلاش میکنند از تواناییهای منابع انسانى خود سود ببرد.
هدایت نظامهای آموزشى بهسوی مديريت مدرسه محور، راهکاری است که به دنبال گذر از مديريت فرادست ـ فرودست و حرمت گذاشتن به توانمندى منابع انسانى هستند. محتواى درسى هم مسير رسيدن به هدفهای اجرايى را براى دانشآموزان ميسر میسازد.
مطالب محتواى آموزشى بايد در يك خط مشخص و با توجه به ساخت ويژه هر رشته و يادگيرى کاربردی شاگردان تنظيم شود. محتواى آموزشى بايد مرتبط بازندگی روزمره و محيط اجتماعى باشد. همه اين امور در يك فضاى مناسب درسى امکانپذیر است در این میان آموزش ابتدایی به دلیل اقتضای سنی و ذهنی کودکان از اهمیت بیشتری برخوردار است. انسان در سنین کودکی و خردسالی زمینه های زیادی برای یادگیری و نگهداری مطالب آموختهشده دارد.
کودکان به دلیل عدم وابستگی به دنیا و نداشتن فکر تصاحب آن، بیشتر به سمتوسوی خوبیها تمایل دارند. یکی از بهترین خوبیها، کسب علم است. لذا تمایل به حفظ قرآن، حفظ شعر و دسترسی به علوم فناوری روز دنیا، بیشتر در کودکان است تا جوانان و یا پیرمردان. حضرت علیّ علیهالسلام در حدیثی می فرمایند:
تعلّموا العلم صغارا، تسودوا به کبارا؛ در خردسالی علم بیاموزید تا در بزرگسالی به برتری و سیادت و آقایی نائل شوید. در روایت دیگری نیز می فرمایند: من لم یتعلّم فی الصّغر لم یتقدّم فی الکبر؛ کسی که در کوچکی تحصیل علم نکند؛ در بزرگسالی، تقدّم اجتماعی نخواهد داشت .
بنابراین لازم است مفاهیمی مثل دیگر خواهی و تمایل به امور خیر و نیکوکارانه در سطح ابتدایی و آموزشهای اولیه مدارس، موردتوجه ویژه قرار گیرد تا بتوان نتایج گرانسنگ آن را در سطح جامعه و در سطوح بالاتر آموزشی با شدت بیشتری مشاهده نمود. در مقابل الگوهای آموزشی موفق پیاده شده در دوره متوسطه می تواند در مقاطع دانشگاهی و ترویج امور خیر و نیکوکارانه در آموزشهای عمومی و رسانه ای، موردتوجه قرار گیرد.
این مطلب برداشت و خلاصهای از مقاله "بررسی تأثیر آموزش ابتدایی و متوسطه بر مخارج خیر و نیکوکارانه در چارچوب یک الگوی پویای سیستمی در استان های ایران: دوره مطالعه 1379-1393" نوشته "محمدحسین کریم و مهدی قائمی اصل" است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده و در سیویلیکا منتشر شده است.
دیدگاه خود را بنویسید