وقف يکي از پديدههاي اجتماعي در حياط بشري است که در ادوار تاريخي کم و بيش مورد توجه بوده است. با ظهور اسلام، اين پديده نيز به صورت موضوعي بس جدي مطرح گرديد. به گونهای که در گفتار و رفتار پیامبر اکرم "صلي االله عليه و آله" و ائمه اطهار "عليهم السلام" به عنوان مسأله مهم تلقي شده است.
مسلمانان با تأسي از آموزههاي ديني در رونقِ بيشتر اين فرهنگ کوشيدند. در سدۀ چهارم و پنجم هجري که فرهنگ و تمدن اسلامي رو به سوي پيشرفت نهاده بود، خاندان آلِ بويه بر خلافت عباسي مسلط شدند و براي يک قرن و نيم حکومت شيعه مذهبي را در عراق و ايران بنا نهادند.
امرا و وزراي آلِ بويه با انگيزههاي متفاوت در اعتلاي هر چه بيشتر فرهنگ وقف تلاش خويش را مبذول داشتند و به ساخت مساجد، مدارس و خدمات عامالمنفعه پرداختند. در اين پژوهش به بررسي موقوفات امرا، وزرا و بزرگان آل بويه و انگيزه آنها براي وقف، ساختار نهاد وقف در اين دوره و... پرداخته ميشود.
بررسی مسأله وقف
فرزندان بويه از خانداني ايراني اهلِ ديلم بودند که در سال 328 هجري در زماني که تمدن اسلامي در سايه امنيت و ثروتي که در جامعه اسلامي حکمفرما بود و رو به سوي پيشرفت داشت، فرزندان بويه توانستند بر حکومت عباسيان که ضعف و ناتواني گريبان آنان را گرفته بود، تسلط يابند. در نهایت حکومت قدرتمند شيعه را در حوزه جغرافيايي ايران و عراق تأسيس کردند.
برای مطالعه :
اين خاندان از اميران و وزيران دانشمند و برجستهاي برخوردار بود که نهايتِ سعي را براي گسترش هر چه بيشتر علم، تمدن و فرهنگ شيعه در قلمرو خويش داشتند. از اين رو وقف به عنوان يک پديده فرهنگي مورد توجه بزرگان اين خاندان قرار گرفت. هر چند که بيش از حکومت بويه، برخي از حاکمانِ مسلمان به مسأله وقف مُبادرت ميورزيدند، اما در اين خاندان کثرت بيشتري در مسأله وقف مشاهده ميشود.
واقفان بويه با وقف اموال خويش در جهت آباداني و عمرانِ شهرها، ساخت و مرمت اماکن مذهبي و آموزشي به اعتلاي هرچه بيشتر اين تمدن ياري رساندند. اين پژوهش با بهرهگيري از شيوه کتابخانهاي در صدد برآمده که به بررسي مسأله وقف در حکومت آل بويه بپردازد و تصويري روشن از موقوفات که توسط اين خاندان صورت گرفته است را ارائه دهد.
همچنین انگيزههايي که در پس اين موقوفات بوده است را تا حد امکان بيان ساخته و محدوده جغرافيايي که در آن وقف انجام گرفته است را مورد بررسي قرار دهد. اين پژوهش در پيِ آن است که نماي کلي از تاريخ وقف در يک دوره و يک حکومت اسلامي ارائه دهد.
وقف در عصر آلِ بويه
وقف به عنوان مسألهاي اجتماعي همواره در ادوار تاريخي با فراز و نشيبهاي فراواني روبهرو بوده است. در ايران پيشينهاش به دوران قبل از اسلام برميگردد. حمزه اصفهاني در مورد وقف يکي از پادشاهان ساساني مينويسد:
«در دهِ حروان از روستاي جـي آتـشکدهاي بـهنام سروش آذران ساخت و قريه يوان و جـاجاه از روسـتاي النـجان را بدان وقف کرد.»
ظهور دين اسلام، وقف را معنايي روشنتر بخشيد و رهنمودهاي قرآن در تشويق انسانها به اعمال و کارهاي خير و همچنين عملکرد پيامبر اکرم "صلي الله عليه و آله" و امامان "عليهم السلام" در ترويج اين سـنت حـسنه نـقشي عظيم را ايفا نموده است. از اين رو مسلمانان به وقف اموال جـهت تـأسيس مسجد، مدرسه، اشاعه آيين جديد و کارهاي عامالمنفعه نظير ساختن کاروانسرا، پل، دارالشفا، حفر قنات و... پرداختند.
در هيچ دوره تاريخي بعد از ظهور اسلام نميتوان جامعه را بدون وقف و يا املاک وقفي يافت و اسناد موجود نيز اين حقيقت تاريخي را به ثبت رسانده است. بهطوري که در کتاب وقف در ايران ميخوانيم:
«در زمان خلفاي عباسي که پايه خلافتشان را ايرانيان نهاده بودند، در زمان آلِ بويه، غزنويان، سلجوقيان و تيموريان چه در ايران و چه در خارج ايران موقوفات به وسيله شاهان و وزراي آنان پيدا شد که درآمدِ اين موقوفات صرف امور عامالمنفعه يا دستگيري فقرا و ابناء سبيل ميشد.
حتی مقداری از این درآمد به مصرف ساختنِ پل، حمام، بيمارستان، مدرسه، جاده و... ميرسيد که از آن جمله ميتوان بيمارستان معروف عضدي در بغداد و دانشگاههاي نظاميه بغداد و نيشابور را نام برد».
حکومت شيعيِ مذهبِ آلِ بويه که به مدت يک قرن و نيم بر سرزمين ايران و عراق حکمراني ميکرد با داشتن حاکمان و وزراي دانشدوست در زمينه فرهنگي و علمي موقوفاتي را به جاي نهادند.
خاندانِ بويه از ميانِ ديلميان برآمدند و درميانِ اميرنشينهاي مستقل ايراني، به لحاظِ سالهايِ حکومت (321-448)، حوزه نفوذ، قدرت سياسي، نظامي و بهويژه مسائل فرهنگي، سرآمد ديگر دولتهاي مستقل تا زمان خويش بودند.
تأسيسِ دولتِ آلِ بويه به دست سه برادر از فرزندان ماهيگيري گيلاني به نام ابو شجاع بويه انجام يافت که به ترتيب سنِ نامهايشان علي، حسن و احمد بود. بعدها به عمادالدوله، رکنالدوله و معزالدوله ملقب شدند. به ادعاي بعضي از تاريخنويسان نسب آنها به "بهرام گور" ميرسيد.
ويژگي تاريخي آنها، چيرگي بر بغداد و اعمال نفوذ در مرکز خلافت است که پيش از آن، براي هيچ سلسلهاي چنين امکاني فراهم نيامده بود. در منابع تاريخي موقوفاتي براي اين خاندان ذکر شده است که ميتوان آن را در دو دسته موقوفات علمي و فرهنگي و موقوفات اجتماعي تقسيم نمود که در ذيل بدان ميپردازيم.
موقوفات علمي و فرهنگي
اوضاع و شرايط سياسي بهوجود آمده در جهان اسلام بستر مناسبي براي رشد و توسعۀ فرهنگ و دانش در سدۀ چهارم و پنجم هجري پديد آورده بود که آل بويه در آن نقش چشمگيري داشتهاند. دوران آل بويه دوران سر برآوردن دانشمندان در علوم مختلف و نيز توسعه کتابخانهها و تأليف کتاب و دارالعلمها است.
اين موضوع در وهله اول، ارتباط مستقيم با حاکمان آل بويه داشت، زيرا برخي از آنان، از اهل دانش و يا دوستدار آن بودند. از اين رو بسياري از دانشمندان را در وزارت و يا امور ديگر بهخدمت ميگرفتند. همچنین به موازات پيشرفت علوم در اين سده موقوفاتي براي پيشبرد هرچه بيشتر در اين زمينه از جانب حاکمان و وزاري بويهي صورت ميگرفت.
اوايل سدۀ چهارم هجري نهادهاي آموزشي و علمي در جهان اسلامي با عنوان "دارالعلم" تأسيس گرديد. اين مراکز نيز با پشتوانۀ ماليِ خصوصي و موقوفات شخصي اداره ميشد. کهنترين دارالعلم از آنِ "ابوالقـاسم جعفر بن محمد مـوصلي" (م423ه.ق) از اديبان و فقيهان بنام شافعي در موصل بوده است.
اين فقيهِ توانگر موقوفاتي براي اين دارالعلم نهاد که هر دانشجويي ميتوانست با استفاده از نوشتافزار و کمک هزينه نقدي در آنجا مقيم شود و از کتابخانه موقوفه آن اسـتفاده نمايد.
موصلي هر روز براي تدريس در اين دارالعلم حضور مييافت و از کتابهاي خود دانشجويان را تعليم ميداد. در زمان حکومت آلِ بويه، "شيخالطايفه محمد بن طوسي" در سال 448 ه.ق حوزه را به نجف انتقال داد.
حکمرانانِ آل بويه براي ادارۀ آن هزينههاي کافي در نظر گرفتند. اين حوزه در مدت کمي به حله و سپس به کربلا انتقال يافت و مجدداً در نجف مستقر گرديد، تا به حال پابرجا است. نقش امراء و وزراي آلِ بويه در ساخت و وقف کتابخانهها قابل توجه است.
علاوه بر کتابخانه عضدي، کتابخانه حبشي فرزند معزالدوله در بصره، از اهميت ويژهاي برخوردار بوده است که علاوه بر جزوات غير مجلد، داراي پانزده هزار جلد کتاب بوده است. کتابخانه "ابوالفضل بن عميد"، وزير دانشمند رکنالدوله در ري نيز از چنان اهميتي برخوردار بود که "ابو علي مسکويه" رياست آن را برعهده داشته است. تعداد کتابهاي آن به بيش از صد بار شتر ميرسد.
"ابو منصور بن مافنه" از وزراي بويهاي در فيروزآباد، کتابخانهاي با هزار جلد کتاب وقف علاقمندان عَلَم کرد. کتابخانۀ "صاحب بن عباد" وزير ديگر بويهاي در ري يکي از کتابخانههاي مهم اين عصر ميباشد که در حمله محمود غزنوي به آتش کشيده شده است.
به جز کتابخانۀ صاحب در ري، از کتابخانۀ او در اصفهان نيز ياد شده است و شخصيتي مانند "ابوالعباس ضبي" (م398ه.ق) که از بزرگان شيعه و قائم مقام "صاحب بن عباد" بوده بر آن نظارت داشته است. با توجه به قرائن و برخي مستندات تاريخي ميتوان چنين نتيجه گرفت که يکي از مقاصد امرا و وزراي بويهي در گردآوري چنين آثار و کتبي ترويج فرهنگ و علوم اسلامي و بهويژه معارف تشيع بوده است.
درسال (383ه.ق)، دارالعلمي به همت "شاپور بن اردشير"، وزير بهاءالدوله، تأسيس شد و آن را وقف علاقمندان کسبِ دانش کرد. دارالعلم شاپور، در کرخ؛ محلۀ شيعه نشين، رنگ دارالعلم شيعي را به خود گرفت. آن وقتها دارالعلمها در بغداد زياد شده بود، ولکن رنگ مذهبي شيعي داشت؛ زيرا آل بويه و اين وزير از پيشگامان شيعه بودند و اين دارالعلم را بهعنوان پايگاه مهمي براي مذهب شيعه بنياد نهادند.
همچنين در "بينالسّورين" که بخشي بزرگي از کرخ بغداد بود، کتابخانه بزرگي ساخت و آن را وقف نمود که بهتر از آن در جهان يافت نميشد. وي ابو منصور احمد را به کتابداري برگماشت و سالهاي متمادي رياست اين مرکز علمي به سيد مرتضي علمالهدا رئيس علويان محول گرديد.
دستنوشت پيشوايان بزرگ يا نسخههاي اصلِ کتابها در آنجا نگهداري ميشد که هنگام حملۀ طُغرل؛ نخستين پادشاه سلجوقي به بغداد، در سال 447 ه.ق با بخشي از محله کرخ بغداد به آتش کشيده شد.
بيمارستانهاي عضدي در بغداد و موصل و بصره و نيشابور، مرکز تعليم و تعلم طب بودند و مخارجشان معمولاً از درآمد موقوفاتي بود که بر آنها وقف شده بود؛ بيمارستان عضدي در ماه صفر سال 372 ه.ق افتتاح شد و 24 طبيب بهطور تماموقت در آن مشغول معالجه و تدريس بودند.
"هبهالله" معروف به ابن تلميذ، رييس پزشکان عضدي بوده است. وي به زبان عربي، فارسي و سرياني خوب حرف ميزده است و هر وقت يکي از طلاب نظاميه بيمار ميشد، او را به خانه خود که وصل به نظاميه بود ميبرد و به معالجه او ميپرداخت.
پس از بهبود دو دينار به او ميداد و آن طلبه به مدرسه برميگشت. اين اقداماتِ امرا موجب گرديد علم و دانش در جامعه اسلامي رونق بگيرد و برگ زريني از تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي رقم بخورد.
موقوفات اجتماعي
آلِ بويه در کنار موقوفات فرهنگي، اقدماتي نيز در جهت عمران و آباداني قلمرو خود انجام دادند. هر چند اين خدمات به گستردگي تلاشهاي فرهنگي نبود؛ اما همان مقدار نيز قابل توجه است. عمدۀ اين آبادانيها در زمانِ عضدالدولۀ بويهاي انجام گرفت که پيش از اين به بيمارستان عضدي اشاره شد.
ضمن جنبه آموزشي اين بيمارستان، خدمات درمانيِ قابلِ توجهي به بيماران ارائه ميدادند. عضدالدوله بناهاي بزرگي در نزديکي شيراز ايجاد کرده که تا امروز به نام او باقي مانده است، از آن جمله: بندامير يا سد عضدي است که بر روي رودخانه کُر در هفت فرسنگي شمال شيراز است. سطح زيرين سد از سرب ساخته شده بود و در جغرافياي حافظ ابرو آمده است «بناي عظيمي است.
در این بنا از سنگ و صهروج و ريگ ريزه و آهک چنان ريختهاند که آهن بر آن کار نکند و هرگز آن را خللي نرسد. فراخيِ سربند چنان است که 10 سوار پهلوي از کنارِ يکديگر بگذرند. همچنین در آن محل 300 چرخ ساخته شده بود که هر يک آسيابي را به حرکت درميآورده است.
خودِ سد نیز سطح آب را به بالا برده و مخزن وسيعي تشکيل ميداده است و آب را ذخيره کرده و در سالهاي خشکي از آن استفاده ميشد.
اين سد چند مرتبه خراب و ترميم شده و هنوز هم باقي است. شايد بتوان اين سد که مشهورترين بناي دوره آل بويه است را، در واقع نمادِ ارتباطِ سه مبناي ساختار اقتصادي اين حکومت يعني کشاورزي، صنعت و بازرگاني به شمار آورد. وي همچنين در هر منزلگاهي، براي حاجيان، آبشخور ساخت.
همچنین چاههاي زيادي را حفر کرد و چشمههاي خشک را به آب رسانيد و اموالي را وقف رسيدگي به مجاوران شهر و بينوايان کرد، خواربار ايشان را نیز از راه دريا و خشکي تأمين نمود. آثار و فعاليتهاي "صاحب بن عباد" تنها در بيان و کتاب و ارائه راه و تدوين سياست نبود، بلکه براي پيشبرد اهداف معنوي خود خاصه در ترويج تشيع گامهاي استواري در زمينههاي عمراني و فرهنگي برداشته است.
برخي مورخان متقدم از جمله، "مفضل بن سعد بن حسين مافروخي"، بناي مسجد جامع صغير اصفهان که مسجد جورجير نيز ناميده شده است را به "صاحب بن عباد" نسبت دادهاند. "مقدسي" هم از ويژگيهاي اين مسجد سخن گفته است.
از ديگر آثار صاحب بن عباد، احياء و ترميم شهر قزوين پس از ويراني آن بوده است که مسلماً مستلزم پشتوانههاي مالي و موقوفات بسياري بوده است.
در سال 373 ه.ق قزوين را آباد ساخت و براي آن 7 دروازه و 206 برج قرار داد و اصل شهر را به 9 محله تقسيم کرد که هر محله بهنام خود معروف بود و بناي شهر در سابق بر صد و بيست برج بود.
ابن عباد، بارها مردم شيعهنشين قم را مورد محبت قرار داده و در حق آنها احسان بياندازه مينمود. از جمله دستورات صاحب اين بود که خَراج مردمِ آن شهر را که به 10 قسط گرفته ميشد، بر دوازده قسط مقرر داشت و اين موجب رفاه و آسايش عامه گرديد.
همچنين در موضوع آبرساني به اين شهر، با ايجاد کاريز باعث اين گرديد تا جويهاي آب بر خارج و داخل شهر روان گردد. بهاءالدوله پلي در سوقالثلاثاء ساخت و در سال 413 ه.ق "مؤيدالملک ابوعلي رخجي" وزير مشرفالدوله بيمارستاني در وسط تأسيس کرد.
معزالدوله در زمينه کشاورزي اقداماتي داشته است. همداني در اين باره مينويسد: "احـمد معزالدوله در همان سالِ ورود به بغداد (334ه.ق) با علي بن عيسي وزير بسيار کارکشته و سالخورده که در اين هنگام 90 سال داشت، ديدار کرد و از او در راه اصلاحِ مملکت مشورت خواست".
علي بن عيسي ابتدا توصيه کرد مـعزالدوله خـوشنيتي کند، زيرا نيتِ نيک، راه را براي آباداني و اصلاح و نيکوکاري و دادگستري و استواري کار سپاهيان و رعيت ميگشايد و بيرون آوردنِ قدرت از دست خليفه و غرضورزي، رفتاري خلافِ نيت نـيک اسـت.
او همچنين توصيه کرد که از واجـبترين کـارهايي که معزالدوله بايد به آن بپردازد، اصلاح خرابي آببندها و سدها است که به باور او ريشۀ همه ويرانيهاي سواد است. معزالدوله نيز شخصاً به بازسازي شاخههاي نهرهاي روفيل و بادوريا اقـدام کـرد و اين سبب ثروتمند شدن بـغداد و کـاهش قيمتِ غلات شد.
مردم سالها دوستدار معزالدوله شدند. بهطوري که سالها پس از آن و در هنگامي که پس از سرکوب شورش روزبهان ديلمي به بغداد برگشت (345ه.ق)، مردم براي وي دعا ميکردند؛ زيرا او آبادانيهاي زيادي را با بستن و لايروبي نهرهاي روفيل، نهروانات و بـادوريا مـوجب شده بود.
کاريز رکنآباد در شيراز توسط رکن الدوله احداث گرديد. هرچند در منابع دوران آل بويه مطلبي درباره ساخت قنات رکنآباد نيامده است، اما منابع متأخرتر قنات رکنآباد را به رکنالدوله نـسبت مـيدهند و بر ايـن باورند اين قنات يکي از بهترين قناتهاي شيراز در طول تاريخ بهشمار ميرفته است.
اگر اين اقدام را رکن الدوله انجام داده باشد، احتمالا بـايد آن را در هنگامي که براي تثبيت حکومت پسرش، عضدالدوله و جانشيني او بهجاي بـرادرش، عمادالدوله بـه شـيراز رفت انجام داده باشد. بيترديد آنچه آل بويه را به لحاظ عملي درگيرِ رسيدگي به امور کشاورزي و آبياري ميکرد، از يک سو نياز به کـسبِ درآمـدهاي بيشتر حکومت براي امور اداري و ديواني و از سوي ديگر نياز مردمان شهرنشين، روستانشين و سپاهيان به آب و مـواد غـذايي بود.
برخي گزارشها در مورد اکثر شهرها در ايالت کـرمان و يـا شـهرهايي مانند ري و قزوين، در جبال نشان ميدهد آبِ بيشتر شهرها از چـاه و قـنات تأمين ميشده است. همچنین از سوي برخي حاکمان چاه و کاريز هايي وقف عام ميشدند؛ همچون: نهر "سوريني" و "جيلاني" که احتمالاً از ساختههاي مرداويج بوده کـه بـراي آشاميدن مردم از آنها استفاده ميکردند.
نهر سـوريني در "مـحله روده" و نهر جـيلاني در "مـحله يساربانان" قـرار داشتند. از اين چشمهها علاوه بر آشـاميدن بـراي آبياري زمينها نيز استفاده ميشده است.
ساختار نهاد وقف
دامنه گسترش اسلام، بعد از ظهورش توسعه يافت و فرهنگ و تمدن اسلام نيز به همان ميزان شکوفا شد. وقف هم که يکي از پديدههاي فرهنگ مسلمين بود، همراه اين تحولات گسترش پيدا کرد.
در آغاز، حکومتهاي مرکزي دخالتي در اداره وقف نداشتند و موقوفات، به دست خود واقفان و يا متوليان منصوب شده اداره ميشد، ولي کمکم افزايش موقوفات و دگرگوني حيات اجتماعي در جوامع اسلامي، "دخالت حکومتها" و "تأسيس ادارات اوقاف" را الزامي کرد.
عباسيان از سال 132 تا 656 ه.ق يعني چيزي حدود پنج قرن حکومت کردند. در طي حکومت آنها که شکوفايي فرهنگ و تمدن اسلامي شروع شده بود و وقف گسترش زيادي پيدا کرد. در اين عصر همچنین در بيشتر شهرها و روستاهاي کشورهاي اسلامي، موقوفاتي وجود داشته که در بين آنها، اوقاف بغداد، دمشق، مصر و ايران اهميت بيشتري داشتهاند.
بیشتر بخوانید :
در دوران بنياميه و بنيعباس وقف گسترش يافت و مردم به آن روي آوردند و وقف، از انحصار وقف بر فقرا و مساکين خارج شد و به تأسيس مراکز علم و تأمين زندگي، طلاب، مدرسين و خدام و ساخت پناهگاهها و کتابخانهها تعميم پيدا کرد. دولتهاي مذکور نیز تشکيلات منظمي را براي اداره و نظارت بر اوقاف تشکيل دادند.
این بنا در زمان بنياميه «ديوان اوقاف» و در زمان بنيعباس «کميته اداره موقوفات» ناميده ميشد که سرپرست آن را «صدر الوقوف» ميناميدند. فرزندان بويه در اوايل قرن چهارم قمري، ظهور و حکومتهاي مستقلي در فارس، اهواز، کرمان، ري، اصفهان و همدان تأسيس کردند.
آنان سلطۀ واقعي خود را بر عراق گستراندند و با خلافت عباسي در حاکميت مشارکت نمودند. نفوذ اين خاندان تا آنجا افزايش يافت که يکي از دورههاي خلافت عباسي بهنام آنها رقم خورد. از اين رو اداره موقوفات به همان شيوه در حکومت عباسيان بود.
انگيزه واقفان در چیست؟
وقف در اين دوره با انگيزههاي مختلف صورت ميگرفت. هر يک از واقفان براي انجام وقف براي خود، انگيزههايي داشتهاند که گاه متفاوت از يکديگرند. اين انگيزهها ممکن است:
- مـشروعيت بـخشيدن به تملک زمين،
- انگيزههاي مذهبي،
- سياسي،
- اقتصادي،
- علمدوستي،
- جلوگيري از غصب اموال،
- احسان و خيرخواهي،
- و...
بوده باشد. در ادامه به بررسي برخي از اين موارد ميپردازيم.
- آموزش،
- مذهبي و فرهنگی،
- بهبود وضع کيفي زندگي افراد جامعه،
- مصارف عمومي و عام المنفعه،
1. آموزش
از جمله انگيزههاي وقف ميتوان به نقش آن در گسترش و پيشرفت آموزش، بهخصوص آموزش ديني اشاره کرد. واقفان با موقوفات خود چه در جهت بقاء و پايداري مدارس و چه در جهت برآورده ساختن مايحتاج طُلاب، معلمان و مدرسان، کمک شاياني به رونق درس و مدارس ديني داشتند.
2. مذهبي و فرهنگي
از انگيزه مهم واقفان ميتوان توسعه بناهاي مذهبي و مساجد و تکیهها را نام برد. اين موقوفات چه در جهت تعمير، مرمت مساجد و تکايا و چه در جهت لوازم مورد نياز آنها، همچون روشنايي، چراغ، فرش، خادم و مؤذن، واگذار شد که موجب پايداري، حفظ و بقاي بناهاي مذهبي و گسترش مراسم و اعمال ديني شده است.
3. بهبود وضع کيفي زندگي افراد جامعه
از ديگر انگيزههاي وقف، توجه حاکمان و بزرگان به امر تأمين حوائج مردمي و دغدغه رفع آن بوده است، زیرا خود را در باب برآورده ساختن نيازهاي مردم مسئول ميدانستند. به همین دلیل خود، به بررسي نيازهاي آنها پرداخته و در راستاي تأمين آن تلاش ميکردند.
ساخت و بناي موقوفات توسط شخص حکمران يا سپردن آن به بزرگان نشانۀ احساس مسئوليت در رابطۀ حاکم و رعيتي است که برخي از حاکمان بويهاي به آن توجه داشتهاند. در واقع هدف کارآفريني و توجه به سادهتر کردن معاش مردم، همواره يکي از انگيزههاي وقف بوده است که در سازندگي و آباداني جامعه مفيد واقع ميشد.
4. مصارف عمومي و عامالمنفعه
برخي از موقوفات با انگيزه تأمين اهدافِ مقررِ واقف صورت گرفته است، همچون اداره امور، گسترش، رواج، پيشرفت مؤسسات فرهنگي و ديني (مساجد، مدارس، کتابخانهها و...) و به ويژه مؤسسات عامالمنفعۀ ديگر نظير بيمارستانها، حمامها، آب انبارها، مشاهد و مقابر و ساير مقاصد خيريه که برای کمک به مدارس طلاب علوم ديني، کمک به فقرا، ساخت حمام، روشنايي معابر و... اختصاص داشته است.
محدوده جغرافيايي وقف در عصر آلِ بويه
پيش از اين ذکر شد که آل بويه حکومت مستقلي در فارس، اهواز، کرمان، ري، اصفهان و همدان تأسيس کردند و بر عراق نيز مسلط شدند، اما آنچه از منابع حاصل ميشود حاکي از اين است که عمدۀ موقوفات حکومت بويهاي ابتدا در بغداد و سپس در شيراز بيشترين ميزان را به خود اختصاص دادهاند.
همچنین در شهرهایي همچون نجف، کربلا و کاظمين به دليل وجود زيارتگاههاي امامان شيعه، خدمات اجتماعي و اقدامات عامالمنفعهاي را انجام دادند. دليل اين گونه اقدامات ميتواند:
- گرايش شيعي اين خاندان،
- تلاش امرا و وزراي بويهاي برای گسترشِ تشيع در بين مردم،
- کسب اقتدار و مشروعيت لازم براي حکومت شيعي،
ساير شهرهای تحت سلطه آل بويه همچون: ري، اهواز، قزوين و... نيز آثاري از موقوفات بويهي را در خود جاي دادهاند.
وقف؛ پدیدهای ارزشمند در فرهنگ و تمدن اسلامی
وقف به عنوان يکي از پديدههاي با ارزش در فرهنگ و تمدن جامعه اسلامي است. هر چند که پيش از ظهور اسلام از آن ياد شده است، اما در فرهنگ اسلامي رنگ و بوي تازهاي به خود گرفت و ارزش معنوي والايي از جانب شرع دريافت کرد.
از اين رو حکومتهاي مسلمان در سراسر جهان اسلام با انگيزههايي بس متفاوت بدان روي آوردند و در جهت اعتلاي اين فرهنگ باشکوه کوشيدند. خاندان ايراني و شيعۀ بويه در سدۀ چهارم هجري با تسلط بر حکومت عباسي، عراق و بخش وسيعي از ايران اسلامي را زير سلطه خويش داشتند.
حاکمان و وزراي دانشمند اين خاندان که علم و دانشدوستي با نام ايشان عجين شده بود، در عصري پا به عرصۀ سياست نهادند که جوامع اسلامي رو به سوي پيشرفت نهاده بودند. از اين رو تلاشي فزاينده را در ارائه موقوفات در نواحي تحت سلطه خويش داشتند.
واقفان آل بويه نیز با انگيزههاي متفاوتي همچون:
- ترويج دانش در جامعه اسلامي،
- آباداني،
- رفاه،
- بهبود وضعيت رعايا،
- ترويج فرهنگ شيعي،
به ساخت مساجد، کتابخانه، دارالعلم، بيمارستان، حفر قنات و ساخت سد روي آوردند.
دیدگاه خود را بنویسید